شهید جانباز علیرضا جیلان بروجنی از فاتحان و فرماندهان شهر ابوکمال سوریه به یاران شهیدش پیوست.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، علیرضا جیلان اهل بروجن در شب شهادت امام رضا علیه السلام در عملیات آزادسازی بوکمال به مقام رفیع شهادت رسید.
او به طور داوطلبانه و بسیجی مدت ۲ سال در جهاد فی سبیل الله در سوریه حاضر شد و سرانجام در هشتمین اعزام خود حسینی شد و به عموی شهیدش (علیرضا جیلان) که دقیقا هم نام خودش بود (اسم عموی شهید را بر ایشان گذاشته بودند) و ۳۰ سال پیش در دفاع مقدس در خوزستان آسمانی شده بود پیوست.
خبر فوت مادر شهید علیرضا جیلان چند ماه قبل وقتی در میدان نبرد بود به اطلاع او رسید، آمد اما به دلیل نیازی که در جبهه سوریه بود، فقط ده روز مرخصی گرفت و بلافاصله بعد از آن به جبهه بازگشت.
شهید جیلان در سوریه معروف به ذوالفقار بود و کار خود را از اطلاعات تیپ رسول اکرم شروع کرد، بعد از آن به فرماندهی اطلاعات تیپ اول لشکر زینبیون رسید و در زمان شهادت هم فرمانده تیپ اول لشکر زینبیون بود.
شیرینی درد عشق
وقتی انسان در مسیر قرار میگیرد، خدا آنقدر شیرینی نصیب میکند که رسول خدا(ص) به امام حسین(ع) فرمودند: وَ یسْتَشْهَدُ مَعَک جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِک لَا یجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ؛ با تو گروهی به شهادت میرسند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمیکنند. (بحارالانوار، ج 45، ص80)
کسانی که با حسین بودند در عاشوا درد و تیزی تیغ و خنجر را نیافتند و احساس نکردند. چون اگر کسی راه افتاد، دیگر درد عشق خدا، به او مجال نمیدهد که درد شمشیر را احساس کند.
چرا قرآن به زنانی مثال میزند که در زمان یوسف بودند؟... زنان مصر عاشق یوسف شدند. آن هم یک لحظه یوسف را دیدند. وقتی چشمشان به جمال زیبای یوسف افتاد، او را بزرگ دیدند و دست هایشان را بریدند و متوجه نشدند. چطور روز عاشورا کسی تمام جانش مملو از عشق خدا باشد و جمال او را ببیند و درد شمشیر حس کند؟ این من هستم که کوچکترین درد مرا به فغان میآورد. چون نمیتوانم جمال او را ببینم. چشمم بسته است.
لذا میگوید: اگر راه افتادی، آرام آرام ما چشمت را اصلاح میکنیم. حتی این چشمی که سالها خطا میدید تعمیر و جراحی و سالمش میکنند. چشم وقتی به جمال دل آرای خدای متعال میافتد و او را ملاقات میکند، دیگر هیچ دردی را احساس نمیکند.
وقتی انسان در مسیر قرار میگیرد، خدا آنقدر شیرینی نصیب میکند که رسول خدا(ص) به امام حسین(ع) فرمودند: وَ یسْتَشْهَدُ مَعَک جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِک لَا یجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ؛ با تو گروهی به شهادت میرسند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمیکنند. (بحارالانوار، ج 45، ص80)
کسانی که با حسین بودند در عاشوا درد و تیزی تیغ و خنجر را نیافتند و احساس نکردند. چون اگر کسی راه افتاد، دیگر درد عشق خدا، به او مجال نمیدهد که درد شمشیر را احساس کند.
چرا قرآن به زنانی مثال میزند که در زمان یوسف بودند؟... زنان مصر عاشق یوسف شدند. آن هم یک لحظه یوسف را دیدند. وقتی چشمشان به جمال زیبای یوسف افتاد، او را بزرگ دیدند و دست هایشان را بریدند و متوجه نشدند. چطور روز عاشورا کسی تمام جانش مملو از عشق خدا باشد و جمال او را ببیند و درد شمشیر حس کند؟ این من هستم که کوچکترین درد مرا به فغان میآورد. چون نمیتوانم جمال او را ببینم. چشمم بسته است.
لذا میگوید: اگر راه افتادی، آرام آرام ما چشمت را اصلاح میکنیم. حتی این چشمی که سالها خطا میدید تعمیر و جراحی و سالمش میکنند. چشم وقتی به جمال دل آرای خدای متعال میافتد و او را ملاقات میکند، دیگر هیچ دردی را احساس نمیکند.
شهد شیرین شهادت گوارای وجودت
بروجن در غم از دست دادنت اندوهگین و در شادی شهادتت مسرور است...