ماجرای یک سال پر از تست و آزمون / من، ساعت زرد، رده‌ب، مشاور اعظم و باقی قضایا
روایت دانشجویی/ پرونده پانزدهم/ کنکور سراسری
دانشگاه را برای مدرک می‌خواستم و مدرک را برای چیز نامعلومی که نمی‌دانستم چه بود اما همه به دنبالش می‌دویدند. من هم افتاده بودم در جاده و می‌دویدم. مثل «علی» که تمام جانش را گذاشته بود در پاهایش و دور دریاچه را بی‌وقفه و دیوانه‌وار می‌دوید.
ارسال نظرات
آخرین اخبار