آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۸۵۸۴۳
گزارش|

آیا کابوس تقسیم سوریه به واقعیت تبدیل می‌شود؟

در پی بحران‌های پیاپی در سویدا و ساحل، نشانه‌های تجزیه عملی سوریه پررنگ‌تر شده و شکاف‌های سیاسی، مذهبی و جغرافیایی به واقعیت میدانی بدل شده‌اند.

آیا کابوس تقسیم سوریه به واقعیت تبدیل می‌شود؟

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری دانشجو؛ با گذشت چند ماه از درگیری‌های خونین در استان ساحل و گسترش بحران در استان سویدا، سوریه بار دیگر با پرسشی اساسی و سنگین مواجه شده است: آیا کشور وارد مسیر تجزیه عملی شده است؟ آیا تحولات اخیر نشان‌دهنده‌ی آغاز مرحله‌ای بی‌بازگشت در تاریخ معاصر این کشور است که روزی از آن به‌عنوان "شروع فروپاشی سوریه یکپارچه" یاد خواهد شد؟

سوریه بارها در طول تاریخ با طرح‌هایی برای تجزیه و تقسیم مواجه شده، اما در هر بار، با مقاومت مردمی گسترده روبه‌رو شده است. از دهه ۱۹۲۰ تا امروز، تجربه تلخ تلاش فرانسه برای تقسیم سوریه به دولت‌های طایفه‌ای  از جمله دولت علوی‌ها، دولت دروزی‌ها، دولت حلب و دولت دمشق  همچنان در حافظه جمعی سوری‌ها زنده است.

جالب آن‌که در آن دوران، همین اقلیت‌های مذهبی و قومی که امروز موضوع بحث تجزیه هستند، در خط مقدم مبارزه برای وحدت ملی ایستادند. سلطان باشا الاطرش از جبل‌العرب، صالح العلی از سواحل غربی، ابراهیم هنانو در شمال، و بسیاری دیگر، مبارزانی بودند که به جای جدایی‌طلبی، برای استقلال و وحدت می‌جنگیدند.

این پیشینه، برای بسیاری از سوری‌ها، منبع افتخار و الهام بود. تا همین اواخر، طرح‌های تجزیه چیزی جز «سناریوهای توطئه‌آمیز» به‌نظر نمی‌رسید. اما تحولات جاری، به‌ویژه حوادث سویدا و ساحل، این نگاه را به چالش کشیده است.

در حالی که همه طرف‌ها  اعم از حکومت، اپوزیسیون، جریان‌های داخلی و حتی بسیاری از گروه‌های مسلح  در ظاهر بر «وحدت سوریه» تأکید دارند، اما واقعیت میدانی چیز دیگری می‌گوید.

رفتارهای سیاسی، امنیتی و اجتماعی بسیاری از طرف‌ها، به‌ویژه حکومت، به‌گونه‌ای بوده که عملاً فرآیند تجزیه را تقویت کرده است. نمونه‌های روشن این سیاست را می‌توان در موارد زیر مشاهده کرد:

رها کردن مناطق بحران‌زده مانند سویدا به حال خود، بدون مداخله مؤثر برای بازگرداندن امنیت؛

عدم پیگیری جدی جنایت‌های رخ‌داده در ساحل و سکوت در برابر خواسته‌های مردم برای عدالت و شفافیت؛

رواج گفتمان‌های طایفه‌ای در رسانه‌ها و نهادهای حکومتی؛

تبعیض در ارائه خدمات و انتصاب مسئولان در مناطق مختلف کشور.

همه این موارد، تصویر کشوری واحد و هماهنگ را تضعیف کرده‌اند و در عوض، گسل‌های طایفه‌ای، مذهبی و منطقه‌ای را عمیق‌تر کرده‌اند.

 

بحران خونین در سویدا

 

استان سویدا  منطقه‌ای با اکثریت دروزی– در هفته‌های اخیر به یکی از مهم‌ترین صحنه‌های درگیری داخلی در سوریه تبدیل شده است. حضور گروه‌های بادیه‌نشین مسلح، پاسخ نظامی ناکارآمد، و بی‌عملی حکومت در قبال امنیت مردم، همه و همه باعث شده‌اند سویدا به نوعی به منطقه‌ای «رهاشده» تبدیل شود.

بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که این وضعیت نه صرفاً از روی ضعف، بلکه نتیجه یک انتخاب سیاسی آگاهانه است. برخی گمانه‌ها حاکی از آن است که حکومت تلاش دارد با تشدید بحران در سویدا، زمینه‌سازی برای سرکوب نظامی و کنترل کامل این منطقه را فراهم کند.

از سوی دیگر، حمایت ضمنی برخی قدرت‌های منطقه‌ای از جامعه دروزی، به‌ویژه دخالت مستقیم رژیم اسرائیل به بهانه حفاظت از دروزی‌ها، پیچیدگی بحران را دوچندان کرده است.

در منطقه ساحل، جایی که حکومت ظاهراً کنترل کامل دارد، نیز حوادثی روی داده که نشان می‌دهد وحدت ملی در این منطقه نیز به چالش کشیده شده است. جنایت‌های رخ‌داده در ماه مارس، نارضایتی گسترده حتی در میان حامیان سنتی حکومت را به‌دنبال داشت.

با گذشت ماه‌ها، هیچ‌یک از وعده‌های داده‌شده برای شفاف‌سازی و مجازات عاملان آن حوادث عملی نشده است. ناامنی، آدم‌ربایی و قتل‌های هدفمند در این منطقه به‌صورت روزمره ادامه دارد.

چنین شرایطی، در کنار فقدان پاسخگویی از سوی نهادهای دولتی، باعث افزایش مطالبات برای «حمایت بین‌المللی» و ایجاد مکانیسم‌های مستقل امنیتی در این مناطق شده است؛ موضوعی که تا پیش‌ازاین در گفتمان عمومی جای نداشت.

برای فهم بهتر وضعیت، کافی است نگاهی به نقشهٔ قدرت کنونی در سوریه بیندازیم. دیگر نمی‌توان از «حاکمیت ملی واحد» سخن گفت. در عمل، سوریه به چند منطقه با مدیریت‌های جداگانه تقسیم شده است:

شمال‌شرق: تحت کنترل «اداره خودگردان کردها (قسد)» که دارای نهادهای مستقل سیاسی، نظامی و قضایی است.

سویدا (جنوب): عملاً به منطقه‌ای تحت سلطه دروزی‌ها تبدیل شده، با ساختارهای نظامی و سیاسی خاص.

ساحل غربی: علیرغم حضور امنیتی شدید، با بحران بی‌اعتمادی گسترده و مطالبات خودمختاری.

مرکز و اطراف دمشق: در ظاهر تحت کنترل دولت احمد الشرع، اما در عمل بسیاری از مناطق توسط رهبران محلی و فرماندهان شبه‌نظامی اداره می‌شوند.

هرکدام از این مناطق دارای قوانین، نهادهای مذهبی و رویه‌های اداری خاص خود هستند. گرچه از نظر رسمی، همگی تابع دمشق‌اند، اما تجزیه غیررسمی سوریه دیگر فقط یک تحلیل نیست؛ یک واقعیت روزمره است.

 

 

آیا کابوس تقسیم سوریه به واقعیت تبدیل شده است؟

 

سو استفاده رژیم اسرائیل از اقلیت‌ها

 

یکی از مهم‌ترین متغیرهای خارجی در بحران کنونی سوریه، نقش رژیم اسرائیل است. این رژیم که همواره در پی تضعیف ساختارهای دولتی در سوریه بوده، اکنون با دخالت‌های مستقیم نظامی، وارد فاز جدیدی از مداخله در امور داخلی سوریه شده است.

حمله اخیر به ساختمان ستاد ارتش و کاخ ریاست‌جمهوری، همچنین دیدارهای گزارش‌شده میان جولانی  و مقام‌های اسرائیلی در باکو، نشان‌دهنده تلاش تل‌آویو برای تأثیرگذاری مستقیم بر معادلات آینده سوریه است.

رژیم اسرائیل می‌کوشد با ژست «حمایت از اقلیت‌ها»، به‌ویژه جامعه دروزی، وجهه‌ای مثبت در افکار عمومی بین‌المللی ایجاد کرده و همزمان، زمینه را برای تضعیف قدرت دمشق و ایجاد مناطق حائل در مرز جولان فراهم سازد.

این در حالی است که آمریکا، برخلاف گذشته، موضعی محتاطانه‌تر اتخاذ کرده و از حمایت مستقیم از حملات اخیر تل‌آویو خودداری کرده است.

با همه آنچه گفته شد، باید پرسید: آیا پروژهٔ تقسیم سوریه سرانجام به واقعیتی برگشت‌ناپذیر تبدیل خواهد شد؟ پاسخ این پرسش، به عملکرد نیروهای داخلی  نه صرفاً بازیگران خارجی  بستگی دارد.

نشانه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد هنوز می‌توان به احیای وحدت ملی امیدوار بود:

حافظه تاریخی مشترک از مبارزه با استعمار و اشغال

مخالفت گسترده میان نخبگان و مردم با تجزیه رسمی

پیوندهای اجتماعی، قومی و اقتصادی میان مناطق مختلف کشور

اما برای تحقق این امید، باید گام‌های جدی برداشته شود. نقش اکثریت مذهبی  به‌ویژه اهل سنت سوریه –در شکل‌دهی به حرکت ملی جدید، بسیار حیاتی است. علما، رهبران محلی، نخبگان و فعالان اجتماعی باید برای اتحاد واقعی، حمایت از اقلیت‌ها، مقابله با افراطی‌گری و دخالت خارجی، ابتکار عمل را به دست گیرند.

تقسیم سوریه دیگر فقط یک سناریوی ترسناک نیست؛ واقعیتی در حال تثبیت است. اگر نیروهای داخلی، از جمله حکومت، همچنان به مدیریت بحران به‌جای حل ریشه‌ای آن ادامه دهند، و اگر گفتار وحدت‌طلبانه با سیاست‌های طایفه‌ای و تبعیض‌آمیز تناقض داشته باشد، این فرآیند شتاب بیشتری خواهد گرفت.

اما اگر مردم سوریه خطر لحظه را به‌درستی درک کنند و به جای تکیه بر مداخلات خارجی، خود ابتکار گفت‌وگوی ملی را در دست بگیرند، شاید بار دیگر، طرح تجزیه با شکست روبه‌رو شود؛ همان‌گونه که در دهه ۱۹۲۰ در برابر استعمارگران ایستادند.

سوریه، هنوز هم می‌تواند وطن مشترک تمام فرزندانش باقی بماند؛ اگر فرصت داده شود، و اگر اراده‌ای برای ماندن در کنار یکدیگر وجود داشته باشد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار