به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، در بخش هایی از حاشیههایی که پایگاه اطلاعرسانی هاشمی از این دیدار منتشر کرده است، میخوانیم:
جمعه روزی در میانۀ تیرماه گرم سال 92 ، بیت مرجع عالیقدر جهان تشیّع در یکی از محلههای متوسط مشهد مقدس آماده استقبال از میهمان عزیزی بود. عقربههای ساعت 9 و نیم صبح را نشان میداد که که آیتالله هاشمی رفسنجانی و تنی چند از همراهان وارد خیابانی شدند که در اواسط آن بیت آیتالله العظمی وحیدخراسانی قرار داشت. فرزند ارشد ایشان حجتالاسلام والمسلمین شیخ محسن وحیدخراسانی با تبسمی که به چهره داشت، به آیتالله خوشآمد گفت.
آیتالله هاشمی با سرعت و چهرهای بشاش، پلهها را یکی پس از دیگری بالا رفت. اشتیاق این دیدار از نحوه حرکت ایشان بخوبی عیان بود. به اتاق آیتالله وحید که رسیدیم، بوی معطری فضا را پر کرده بود، اتاقی تمیز، منظم و ساده که هفت صندلی در آن قرار داشت. آیتاللهالعظمی وحیدخراسانی از راهرو وارد اتاق شدند که پس از آن، فضای آرام اتاق با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) عطرآگین شد. فرزند دیگر ایشان، حجتالاسلام والمسلمین محمداسماعیل وحیدخراسانی، آیتالله را همراهی میکرد. آقای هاشمی به رسم ادب و احترام به نزدیکی درب آمدند و هردو آیتالله با گرمی و اشتیاق فراوان مصافحه نمودند.
پس از مصافحه و احوالپرسی دو آیتالله، جلسه شاهد لحظات نابی شد. دقایقی که صحنههایی را رقم زد با بغض و لبخند توامان برای حضارجلسه. هنگام نشستن میهمانان بر صندلیها که رسید، آیتالله هاشمی به رسم احترام از محضر مرجع عالیقدر تشیّع درخواست کردند که درصدر مجلس بنشینند، ولی معظمله با کرامت و بزرگواری خاصی، با اصرار از آقای هاشمی خواستند که در صدر اتاق بنشیند که ایشان علیرغم امتناع مکرر به دلیل اصرار آیتاللهالعظمی وحیدخراسانی، بر صندلی ایشان نشست؛ گرچه به حق گفتهاند شرف المکان بالمکین. ولی این مرجع عالیقدر جای خویش را متواضعانه و از باب تکریم و مهماننوازی به شخصیتی دادند که هرچه داشت از آبرو و توان بر صحنه آورد تا روحانیت دوباره یاور مردم ایران و نظام اسلامی در گردنهای تاریخی باشند.
آیتالله هاشمی ضمن ابراز خرسندی از این دیدار و احوالپرسیهای مکرر منتظر فرمایشات آیتاللهالعظمی وحیدخراسانی شد که ایشان با ابراز محبت و لطف زیاد از سایرین از جمله فرزند و نوه آیتالله هاشمی که به علت علاقه وافر به انجام ملاقات با این مرجع تقلید در اتاق حضور داشتند، احوالپرسی نمودند و سپس سخنان خود را با حدیثی از حضرت رسول(ص) و خطبهای از نهجالبلاغه آغاز کردند و به عادت همیشگی، گوشه مختصری از آخرین شب امیرالمؤمنین(ع) را که حضرت چگونه آن شب را سپری نمودند بیان فرمودند. از سکوت علی(ع) و از مظلومیت امیرالمومنین گفتند. از اعتدال در عین اقتدار . از تکلّف بیوقفه امیرمومنان به مراعات حق النّاس. قلب مرجعیت شیعه پر از دردهای نگفته است. مالامال از رنج زخمهایی که به نام روحانیت بر حق مردم روا شد. آکنده از درد معیشتی که در غنیترین سالهای جمهوری اسلامی به سوءتدبیرها و سوءحمایتها بر جان مردم نشست. اثر رنجش این مرجع عالیقدر شیعه در چهره آقای هاشمی هم نشست، درست مثل حالت 4 سال قبل ایشان در هنگام اقامه نماز جمعه که با بغضی در گلو گفت: مراجع معظم پشتیبان بیمنت و توقع نظامند،چرا باید مراجع ما برنجند، چرا باید گله کنند و ما نشنویم. چرا ...؟!
حضرت آیتالله وحید خراسانی وقتی فضای جلسه را متاثر از کلامشان دیدند برای تلطیف فضا رو به آقای هاشمی کردند و فرمودند: من شما را در ملاقات با آیتالله خمینی(ره) و اعتماد ایشان به شما شناختم. پس از مراجعت امام به میهن، به دیدار ایشان رفتم. شما (آیتالله هاشمی) وارد شدید و گفتید آقای امامی کاشانی برای تولیت مدرسه شهیدمطهری مناسب است. ایشان هم پذیرفتند و سپس فردی را برای استانداری اصفهان مطرح کردید و باز ایشان بلادرنگ پذیرفت.
آیتالله هاشمی هم متواضعانه پاسخ دادند: ما خیلی قبلتر، آنجا که شما خطابه ماندگار ایراد میکردید و ما مینوشتیم، شناختیم.
نکته جالب لحظاتی بعد اتفاق افتاد. آن هم تعبیر خاص و تاریخی مرجع عالیقدر شیعه درباره آقای هاشمی بود. ماجرا اینگونه اتفاق افتاد که آقای هاشمی گزارشی از وضعیت انتخابات اخیر ارائه کرد و حضرت آیتالله العظمی وحید با نگاهی معنادار در پاسخ فرمودند: همم الرجال تسقطالجبال و جملاتی معنادار ایراد کردند و گفتند: ویژگی کمنظیر شما این است که: هم درد دارید و هم درک، خیلیها فقط یکی از این دو را دارند و میهمان جواب داد، این از حسن ظن شماست.
سپس دو آیتالله ترجیح دادند ملاقات خصوصی اعلام شود و بدون حضور اطرافیان و همراهان، گفتوگوهای دوطرفه حدود یک ساعت به طول انجامید، در پایان این ملاقات دو آیتالله بار دیگر با یکدیگر مصافحه نموده و در حالی که هر دو لبخندی از رضایت داشتند، آیتاللهالعظمی وحیدخراسانی تا درب خروج آیتالله هاشمی رفسنجانی را همراهی کرد و فرزندان آیتالله که در حوزه علمیه قم درس خارج فقه و اصول تدریس میکنند نیز تا پای اتومبیل آقای هاشمی را بدرقه کردند.
تازه الان دارم متوجه ميشم که چرا امام حسين تنها مونده...چرا چند روز بعد از شهادت پيغمبر مردم درب خانه دخترش ريختند و .....تازه ميفهم که چرا علي مضلومانه خونه نشين بد و همه غدير را فراموش کردند.....و حالا ميفهمم که چزا هنوز 313نفر يار ندارد!!!!!!!
اي واي از خواص بي خواص
يا حق......
خدا ايشان را حفظ کند که بيرق آقازاده هايشان بر گوشه گوشه ي اين خاک بر زمين جاي گرفته است.
ما كه در عجب كار خواصيم
چقدر زود فراموش مي كنند
هم درد؟؟؟؟
هم درك؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زکات عقل
واي واي من لبريز از احساس شدم :|
اصن اشکه که در چشمان من حلقه ميزنه و بر صفحه ي کيبرد چک چک ميکنه
آخ آخ يه دونش چکيد روي «اينتر»
:|
خدا انشاءالله هردو را به راه راست هدايت کند و اگر نه ...
فقط اين رو مي دونم که هاشمي و آقاي وحيد خطا کردند.
خدا عاقبتشون رو ختم به خير کند. مال ما رو هم همينطور!
اما براي من سخته درک کردن ((درد)) و ((درک)) !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعــــا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پول اوليه و زيادي ك براي هزينه هاي انقلاب و جنگ داده شد توسط آيت الله هاشمي بوده و بس
خداييش كمي واقع بيم و حقيقت پذير باشيد
ببينيد ايا اين ك هاشمي سران فتنه و مخرب انقلاب و .. بوده كمي دروغ و بلوف و ...نيست!
آقاي وحيد که حجره نشين شده ودر هيچ مسائل سياسي اظهار نظر نمي کند فقط وفقط سکوت نه حمايتي نه محکوميتي نه سخني نه نظري .
تازه اش هم قمه زني که موجب وهن وبد بيني اسلام مي شود را هم حلال دانسته اند که بر خلاف نظر تقريبا همه ي علما است .
آقاي هاشمي هم که در ماجراي فتنه 88خوب درس پس داد فقط وفقط سکوت کرد .همسرش از مردم مخواهد بريزند تو خيابان .بچه هايش هم که زنداني و فراري و... .
اين عمار....
عمار کجايي که علي تنها مانده.
اي عماريون علي زمانه را دريابيد.
ما اهل کوفه نيستيم علي تنها بماند.
واقعا كه ازتون نااميد شدم.