گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - حسن رضایی، "این اقدام به منظور آمادگی پلیس برای مقابله با هرگونه تهدید احتمالی انجام شده و به نوعی تمرین عملیاتی محسوب میشود."؛ این جمله کوتاه و عادی، پاسخ رئیس پلیس تهران به خیل چشمان متعجبی بود که از حضور گسترده این روزهای پلیس در سطح معابر شهر تهران باز مانده بودند! شگفتی افکار عمومی جامعه اما چندان هم عجیب نبود. چه اینکه ما ایرانی ها-حداقل متولدین دهه 60 به بعد- از وقتی چشم باز کرده ایم، چیزی جز آرامش و طی روال عادی زندگی-با همه زیبایی و زشتی های روزمره اش- را ندیده ایم. اینکه یک شهر یعنی همان جایی که قرار است ما در آن بخوابیم، بیدار شویم و زندگی کنیم بخواهد به یکباره چهره ای پلیسی به خود بگیرد و احتمالا یک صبح پاییزی در یکی از خیابان های شلوغش بوی خون و باروت بلند شود، اصلاً قابل تحمل و تصور نیست. اینجا تهران است، ما دود و ترافیک سرسام آور اتومبیل های خود را همیشه تجربه کردهایم ولی دود باروت را هرگز!
ما اگرچه همسایه عراق، افغانستان و تقریباً همه کانون های ناآرام دنیای کنونی هستیم؛ اما هیچ گاه با این مسائل روبرو نشده و آن را تجربه نکرده ایم. ذائقه و شامه جامعه ایرانی نزدیک به 30 سال است که تنها تصاویر جنگ، خون و باروت را از صفحات رسانه های مکتوب و صوتی-تصویری شنیده و خوانده است. اینجا ایران است با همین مختصاتی که می دانید و می شناسید. لذا در چنین فضایی طبیعتاً حرف زدن از ناامنی، انفجار، حمله تروریستی و مسائلی از این دست هم، غامض و غیر قابل هضم است. ایرانی طبیعتاً از اینکه دیگر ملت ها احساس امنیت نداشته باشند، ناراحت و مغبون می شود ولی به همان اندازه و حتی چند برابر آن، از پاگیری زمزمه های وجود ناامنی در سطح ایران متعجب و شگفت زده خواهد شد!
ما انسان هستیم و بر طبق یک اصل روانشناسانه، واقعیت های پرتکرار در زندگی هر فرد و جامعه ای به تدریج تبدیل به بخشی از هویت و شخصیت فردی و اجتماعی آن خواهد شد. امنیت حالا بخشی از ضمیر ناخودآگاه ما ایرانیان را تشکیل داده است و مانور چندروزه پلیس تهران فرصت مناسبی است تا ما یک بار دیگر به این واقعیت و پیوست های پیرامونی آن بیندیشیم. اینکه امنیت ما شامل چه اجزایی می شود و چه هزینه هایی برای تامین آن پرداخته ایم! اینکه چرا تهران با وجود نزدیکی به لانه بزرگترین گروه های تروریستی، به روز پاریس نیفتاده و مانند این شهر طعمه آنها نمی شود و ده ها سوال دیگر از همین دست! واقعیت آن است که افرادی که در اروپا زندگی می کنند، اکنون بخشی از امنیت روانی خود برای زندگی در قاره سبز را از دست داده اند و به صورت جدی نگران آن هستند تا قربانی بعدی حملات تروریستی، خود آنها باشند. در ایران اما از این نگرانی ها وجود ندارد و ما از مانور چندروز پلیس به شدت متعجب می شویم!
یوسف لیندر رئیس انجمن بین المللی ضد تروریستی پس از حملات تروریستی پاریس در زمینه اقدامات لازم برای تامین امنیت در سطح فرانسه می گوید:"در شهرهای بزرگ، تا 60 درصد ساکنان غیر فرانسوی هستند و جمعیت کل مهاجران در کشور حدود 15 درصد ساکنان است. جمعیتی که از هیچ قانونی پیروی نمی کند و مطابق با موازین خاص خود زندگی می کنند. پلیس به شکل دسته های بزرگ می تواند وارد چنین محله هایی شود و نتیجه درگیری به غیر از قیام چیز دیگری نخواهد بود. کشوری که در آنجا همگرایی ملی-اجتماعی طی 50 سال با شکست روبرو شده است فقط با روش های فوق العاده شدید و استالینی می تواند از این وضع نجات یابد. هم اکنون دولت فرانسه قادر به چنین کاری نیست. برای دستیابی به این هدف جنگ داخلی بزرگی لازم خواهد بود، یعنی وقتی کل جامعه به پا خیزد و با ریختن خون و تلاش زیاد بتوان اوضاع را تغییر داد. شاید هم فرانسه اولین حلقه زنجیره عملیات نظامی ضد تروریستی باشد که بتدریج به دیگر کشورهای اتحادیه اروپا گسترش خواهد یافت."
خبرگزاری اسپوتنیک در گزارشی با عنوان «اروپا؛ زندگی پس از عملیات تروریستی» می نویسد: "اروپا باید برای چنین حملات تروریست ها آماده باشد و فرانسه پس از تحمل این شوک باید بطور جدی به طراحی تمام اقدامات ضروری در این زمینه بپردازد. کارشناسان معتقدند که اروپا باید به زندگی در شرایط جدید عادت کند؛ حملات، بازرسی کارتهای هویت، تفتیش و دستگیری در شب، بخشی از مبارزه با تروریسم خواهد بود." همه این واقعیات در دنیای خارج از مرزهای سرزمینی ایران در حالی رخ می دهد که ما طی بیش از سه دهه در همسایگی جبهه بزرگترین جنگ های رخ داده در سطح جهان بوده ایم. جنگ خلیج فارس، جنگ افغانستان، جنگ عراق و حالا هم جنگ 5 ساله سوریه! متولدین دهه 60 به بعد اما هنوز از نعمت وجود امنیت مستمر در سطح ایران بهره می برند. جنگ هیچ وقت خوب نیست ولی یک انسان شریف وقتی با جنگ مواجه می شود و او را در شرایط اجبار برای قبول مقابله و مبارزه قرار می دهند، هیچ گاه به جنگ پشت نمی کند. همین واقعیت است که پایه های امنیت چندین ساله ایران را در یکی از ناامن ترین مناطق جهان بنا نهاده است.
حقیقت آن است که تروریسم کور و چریکی هیچ گاه بدون حمایت تروریسم دولتیِ قدرتمند، توان ادامه حیات بلندمدت نخواهد داشت و ما در جنگ 8 ساله با یکی از مهم ترین نمایندگان تروریسم دولتی آمریکا جنگیدیم و آن را به زانو درآوردیم. ما در جنگ 8 ساله تحمیلی -که حقیقتاً همانگونه که امام امت(ره) گفت، «دفاع مقدس» بود- مردانه جنگیدیم. طبیعتاً چنین مردمی با چنین فرهنگی در برابر تروریسم کور نیز ایمن خواهند بود، چه اینکه آنها در مقابله با پدرخوانده تروریسم کور در جریان یک جنگ نیابتی 8 ساله پیروز شده اند، و به قولی چون که صد آمد، نود هم پیش ماست! درواقع همین نوع تفکر است که امنیت را می سازد و طی چندین دهه در متن جامعه جاری می کند. تفکری که دولت آمریکا را به واقع و از روی صداقت و شجاعت، بزرگترین منبع تروریسم دولتی جهان می داند و حاضر نیست به ائتلاف نمایشی او تحت عنوان مبارزه با داعش! بپیوندد.
و چه ساده لوح اند افرادی که خیال می کردند پیوستن ایران به این ائتلاف دروغین، امنیت را برای منطقه به ارمغان خواهد آورد! به واقع باید اذعان کرد امنیت بیمانند کنونی ایران، رهآورد دلاوریهای مردان شجاعی است که هزاران کیلومتر دور از خانوادههایشان، درحال جنگ با مزدوران نظام سلطه در عراق و افغانستان هستند. همانان که هم جان میدهند و هم متهم میشوند به این که سرمایهی کشور را به جیب سوریه و فلسطین میریزند.
و چه خیانت بار است تفکری که روزی شعار "نه غزه نه لبنان" را بر زبان جاری کرد. چند روز قبل یکی از مقامات مسئول کشور گفته بود:"اگر به این شعار عمل شده بود، اکنون باید در تهران با داعش می جنگیدیم!" امنیت چیز خوبی است و درواقع پایه و زیربنای هر چیزی است که قرار است در یک جامعه ساخته شود. پایه ساختن بزرگراه، سالن تئاتر، فرهنگسرا، دانشگاه، دانشمند، متخصص و در یک کلام همه چیز! خوب است حالا که چند روزی است پلیس ها را بیشتر در سطح تهران می بینیم، به همه این مسائل فکر کنیم. ولو در حد 5 دقیقه یا حتی کمتر! امنیت هویت مستقلی نیست که از آسمان بر روی زمین هبوط کند. امنیت را همین افکار و دیدگاه های روزمره ما می سازد. همین افکاری که ممکن است سیاستمدارانی را بر سر کار بیاورد که قائل به شرکت در ائتلاف آمریکایی ضدداعش برای تامین امنیت تهران باشند! به همین سادگی!
شاید حکایت ما، مثل آن ماهی باشد که چون درون آب است، از این نعمت غافل شده است.
راست هم میگه بنده خدا، اینقد ما تو نعمت امنیت غرقیم که میترسم کفر نعمت کنیم خدای نکرده، درد جوونای مملکت شده بریم خارج یه اسم و رسمی در کنیم، انگار اینجا ویرانه است، از خدا میخوام حاجت اونایی که میخوان از این مملکت بزنن بیرون رو در اسرع وقت (زیر سه ماه) بده انشاءالله ببینیم چی میشه