گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مبین لطفیزاده؛ از سال ۱۳۹۶ زمانی که پس از یک دوره سه ساله حاکم شدن ثبات نسبی بر بازار سهام، اوج گیری شاخص بورس آغاز شد، کمتر کسی تصور میکرد که شاخص در مدتی کوتاه با جهشی بیسابقه از عدد ۵۰۰ هزار به بیش از ۲ میلیون در سال ۹۹ برسد. این رشد نجومی، هر فرد صاحب سرمایه کم و زیادی را وسوسه می کرد که برای جلوگیری از آب شدن لحظهای ارزش داراییاش ریسک حضور در بازار سهام را به جان بخرد؛ بازاری که بدون هیچ منطقی سودهای کلان در مدت زمانی کم نصیب سهامداران تازه وارد و کهنه کار کرده بود.
اما چیزی که از همان ابتدا مورد غفلت واقع شد، افزایش نرخ تورم و افول اقتصاد ایران هماهنگ با رشد شاخص بورس بود. در حالی که هر روز قیمت ارز و طلا بالا میرفت و فروش نفت ایران با توجه به تحریم های گسترده جهانی کم و کمتر میشد، تنها بازاری که از رونق نیفتاد و سر و صدایش از بابت رشدش بود و نه افولش، بازار سهام بود!
از سال ۱۳۷۱ تا به حال تنها در سه مقطع، رشد شاخص بورس و رشد نرخ تورم معکوس با هم عمل کردهاند و در دیگر مواقع همواره شاخص بورس و نرخ تورم رابطهای مستقیم داشتند.
امروز دولت جمهوری اسلامی ایران در جایگاهی قرار دارد که بازار سهام را به عنوان راهی برای فرار از کسری بودجه ۹۹ میبیند. با وجود اینکه افت قیمت جهانی نفت درآمدهای نفتی دولت را از همان مقدار اندک پیشبینی شده هم کمتر کرد و با شیوع ویروس کرونا و آسیب به صنایع و کسب و کارها درآمد مالیاتی دولت هم به حداقل ممکن رسید، دولتی که توان راه انداختن چرخه تولید را ندارد و نتوانسته جایگزینی برای فروش نفت پیدا کند، توانست تا حدودی با وارد کردن شرکتهای بزرگ دولتی به بازار بورس و فروش آن به مردم با استفاده از نقدینگی موجود در جامعه، محلی برای فروش چندبرابرقیمت داراییهای خود و کسب درآمد پیدا کند.
این استقبال دولت از بازار سهام سبب شد تا میل مردم جامعه برای حضور در بورس افزایش پیدا کند و در پی افزایش سرمایه در گردش و تقاضای بیش از حد خریدارها، ارزش سهام شرکت های مختلف بدون تغییر در کیفیت و ویژگیهای محصولات آن به صورت نجومی بالا رفته و تازهواردهای این عرصه از سود خوبی بهره مند شوند؛ سودی که در برابر سود سهامداران اصلی این شرکت ها بسیار ناچیز اما جذاب است.
نگرانی از این رونق بی حساب و کتاب آن جایی تشدید می شود که وقتی در کوتاه مدت سرمایۀ سرمایهگذاران در بورس چند برابر میشود، نقدینگی در جامعه افزایش پیدا کرده که این نقدینگی وارد بازارهای موازی شده و در نتیجه باعث رشد تورم و گسترش فقر می شود. این موضوع به صورت غیر مستقیم به افزایش تورم کمک میکند و در بلندمدت هم با افزایش ارزش سهام شرکتها، قیمت محصولات و خدماتشان در بازارهای موازی افزایش یافته و مستقیماً باعث رشد نرخ تورم میشود.
پیش بینیها از آینده بورس هم چندان خوشبینانه نیست. به نظر میرسد شاخص نجومی امروز بازار بورس حبابی است که دولت با وارد کردن سهام شرکتها و داراییهای خود بر افزایش حجم آن تأثیر گذاشته و خواه ناخواه باید این رشد ناگهانی با سقوطی ناگهانیتر جبران شود. آن روز روزی است که دیگر دولت توانی برای عرضه سهامهای پرسود ندارد و از یک سو با مردمی مواجه است که بدون هیچ تخصصی، با هدف سود کلان به بورس وارد شده اند و برای جلوگیری از کم شدن سرمایه خود به دنبال خارج کردن آن از بازار سهام هستند. دولت مجبور می شود نقدینگی لازم برای خریدن سهام این گروه از مردم را، با چاپ پول بدون پشتوانه، تأمین کند و ناگزیر به تورمها دامن بزند و از سوی دیگر با افرادی روبرو است که نتوانستهاند سرمایه خود را از بورس خارج کنند و باید شاهد از بین رفتن داروندارشان باشند که مستعد هر گونه واکنشی از جمله حضور فیزیکی در خیابانها و رقم زدن آبان ماهی دیگر در مقیاس بزرگتر هستند.
البته پیشبینی میشود دولت دوازدهم تا روز پایانی کار خود هرطور که هست برای حفظ این شرایط خوب بازار سهام تلاش کند تا هم کسری بودجه خود را جبران کند و هم نقطه مثبتی برای کارنامه ضعیف خود دست و پا کرده باشد و فجایع محتمل را بر گردن دولت بعد بیندازد.
واگذار کردن مدیریت سهام عدالت به مردم، یکی از مهمترین اقدامات دولت در جهت تبلیغ بورس بود که سبب شد مردمی که این سهام را خریداری کرده بودند بین مدیریت مستقیم سهامشان و واگذار کردن این کار به دولت یکی را انتخاب کنند و این عمل خود باعث افزایش چشمگیر کدهای بورسی فعال شد. آخرین تلاش دولت در جهت ترویج بورسی شدن هم توصیه به بازنشستگان به سرمایه گذاری در بورس بود که احتمالاً در آیندهای نزدیک، با وارد کردن صندوقهای بازنشستگی در بازار سهام زندگی بازنشستگان هم به بورس گره خواهد خورد.
دولت اگر میخواهد این آشفتهبازار ختم به آشوب نشود و کمر مردم زیر بار آسیب ناشی از این سوء مدیریت خرد نشود، باید دست از سفتهبازی بردارد و به جای پر رونق کردن بازار ثانویه و دلالیِ سهم، به دنبال قدرتمند کردن بازارهای اولیه برود. تا این موضوع هم سبب افزایش ارزش و قیمت سهام متناسب با افزایش کیفیت محصولات و خدمات شود (ارزش واقعی محصولات بالا برود) و هم منابع مالی حاصل از ورود سرمایه مردم به بورس وارد چرخه تولید کشور شود. این باعث میشود علاوه بر به راه افتادن چرخ صنعت و ایجاد اشتغال، بتواند جایگزینی برای اقتصاد وابسته به نفت پیدا کند. عزمی که حلقۀ مفقودۀ برنامههای دولت است که قطعاً ضرر حاصل از آن متوجه بدنه مردم خواهد بود.
با توجه به برنامۀ دولت برای بورس، این بازار وسوسه کننده به تجارتی که مردم بدون هیچ اطلاعی از زیر و بم آن سرمایه خود را واردش می کنند تبدیل شده است. در این شرایط، تنها امید مردم عادی که حاضران عمده این عرصهاند به سیگنالهای گاه و بیگاهیست که از منابع مختلف دریافت میکنند، بدون اینکه ذرهای تحلیل از آینده آن داشته باشند! قماری که با سودهای کلان در کوتاه مدت باعث طمع سرمایهگذار بی علم شده و قطعاً در آینده ای نه چندان دور ضربه مهلکی به او وارد میکند.
مبین لطفیزاده - مسئول واحد سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.