از کربلا که آمد به ایران، گفت که من میخواهم بروم نجف و درس طلبگی بخوانم. اینجا هم درس طلبگی میخواند، اما تصمیم گرفته بود برای ادامه اش برود به نجف. گفتیم چرا نجف؟ برو قم. همه آیات عظام، قم هستند.
خرجی خانهمان را هم به سختی درمیآوردیم. من در همان دستکشبافی کار میکردم و یک صاحبکار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجههای امام رضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد...
خرجی خانهمان را هم به سختی درمیآوردیم. من در همان دستکشبافی کار میکردم و یک صاحبکار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجههای امام رضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد...
کد خبر: ۱۰۱۷۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۳۱
گفتگو با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت ششم و پایانی
زهرا هم گفته بود ما اینجا یک شهید داریم به نام شهید سید هادی؛ من همیشه میروم سر مزارش و حاجت میگیرم. گفت بهش گفتم یک نذر برایش بکن، نیت کن ببین چه میشود.
یک بار که خیلی حالم بد بود و هادی شهید شده بود، همین طور نماز ظهرم را نصفه خوانده بودم که یکهویی یادم آمد و فکر کردم روی دلم یک آتیشی گذاشتهاند. کلا دلم میسوخت. به دخترم گفتم یک پارچه خیس کن و...
الان روی کارتهای شناساییمان تاریخ تولدمان را ۱/۱ زدهاند، ولی خب همچین تاریخی درست نیست؛ چون افغانستان تاریخ تولد را یادداشت نمیکردند و کارت واکسن و اینها نداشتند.
برادر بزرگم خیلی زحمت کشیده برایمان، خواهرهایمان بودند، اما خب اصلا کلا خانوادگی یک حس دیگری به سیدهادی داریم؛ احساس میکنیم هیچ وقت نمیتوانیم دوریاش را تحمل کنیم.
ما یک هفته و خردهای بود که خانه مامان اینهایم بودیم. گفتم الان یک هفته و خردهای است اینجا هستم؛ خسته شدم؛ لباس مناسب نیاوردهایم؛ نمیدانستم اینقدر ماموریتت طول میکشد؛ خسته شدم؛ برگرد...
در این یک سال خدا یک دختر هم به ما هدیه داد، اما متاسفانه قبل از اینکه دوره آقا جواد تمام شود، دختر ما هفت ماهه به دنیا آمد و متاسفانه زنده نماند؛ که همیشه خودش را مسئول میدانست و میگفت...
کد خبر: ۱۰۱۳۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۹
گفتگو با یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / قسمت چهارم
عبدالله المحیسنی وقتی میآید صحبت میکند، آدم بی خاصیت را با خاصیت میکند. میگوید که تو دو دقیقه دیگر کشته میشوی و در کنار پیغمبر مینشینی. نه اینکه بگوید با قاشق برو تا آنجا غذا بخوری... نه...
روابط عمومی وزارت دفاع با صدور پیامی به مناسبت شهادت شهید صیادخدایی، تاکید کرد: تعقیب، دستگیری و برخورد قاطع و انتقام از آمران و عاملان این اقدام خبیثانه، ناجوانمردانه و غیر انسانی مطالبه همه مردم ایران از دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور است.
گفتم باشد؛ من بروم یک کلیه ام را در بیمارستان امین بفروشم برایتان لباس بخرم، به خدا همین طوری گفتم. بچه کوچکم ۵ سالش است نمیفهمد که میگوید مامان! کلیه را اگر میخرند؛ کلیه من را هم بفروش...
شوهرخواهرم که فکر کنم در گلستان شهدا پیکر پسرم را خاک کرد، بعد از ۶، ۷ ماه که رد شدیم، به آبجیام گفته بود (به من نگفته بود) که پسر آبجیت خیلی بد طوری شهید شده بود؛ تکه تکه شده بود.