به گزارش گروه پاتوق شيشه اي «شبکه خبر دانشجو»، سايت مطالبه در گزارشي با اشاره به رفتار و مواضع سياسي عبدالله شهبازي، مورخ شهير و نويسنده كتب ارزشمند «زرسالاران يهود»، در فتنه اخير نوشت:
حوادث فتنه گون اخير باعث جدايي و انشقاق در ميان جمع كثيري از خواص از سويي و جريان عظيم مردمي از سويي ديگر شد اگر چه كه در ابتداي راه مردم در يك جبهه واحد ( دفاع از نظام) نبودند .در ميان خواص مذكور چهره هاي متعددي ديده مي شوند كه پيش از اين ، انتظار اين جدايش و افتراق از ايشان نمي رفت اما سير حوادث هفت ماه اخير باري ديگر اين نكته را ياد آوري كرد كه در طي طريق راه حق نبايد به افراد دل سپرد و ايشان را ملاك شناخت حق و باطل قرار داد.
عبدالله شهبازي مورخ شهير و نويسنده كتب ارزشمند زرسالاران يهود نيز در اين فتنه خواص محور راهي بجز ملت و رهبري در پيش گرفت .
سبك گرايش شهبازي به حقانيت جريان فتنه گون نه از يك ديد سياسي و جناحي كه از نظريات تاريخي ايشان نشات گرفته است .
كساني كه مطالب سايت شهبازي را دنبال مي كنند بر اين نكته واقفند كه عبدالله شهبازي طبق نظرات تاريخي خويش بوجود جريانهاي مخفي و مافيا گونه اي معتقد است كه بسياري از آنان در واقع يهوديان تشكيلاتي شده اي هستند كه در فراموشخانه ها و به اقتضاي بوم هر منطقه از دنيا در تشكيلات خاص ديگر شروع به چمبره زدن و تسلط بر ثروت و قدرت مي كنند تا به حكومت جهاني مورد نظر خويش برسند . اين جزاير پراكنده توسط قدرت تشكيلاتي مخفي يهود به هم گره مي خورند و مسير حكومت جهاني خويش را باز مي كنند .
ردپاي اين جريان در ايران را در قبل از انقلاب بايد در فرقه ها(بهاييت)، جريانات و تشكيلات ماسوني و افرادي چون اردشير ، شاپور ريپورتر و امان الله خان دوستدار ها جستجو كرد و بعد از انقلاب در بهاييان مخفي كه با شبيه سازي خود به انقلابيون و نزديك كردن خويش به مراكز قدرت به مرور توانستند در بدنه مديريتي كشور نفوذ كنند طبق نظر شهبازي اين افراد در هر لباس و ظاهري مي توانند باشند از سعيد امامي( از متهمان پرونده قتل هاي زنجيره اي) تا مفسدان زمين دوستي در لباس روحانيت . نظرات و تئوري هاي شهبازي ازوجوه بسياري قابل تامل و تفكر است . وي با كشف ارتباطات جريانهاي مخفي و جريانهاي قدرت امروز كشور به احتمالات كاربردي در مورد جريانهاي حاضر قدرت در ايران و حواشي آن مي رسد نظاره بر عملكرد جريانهاي مورد بحث از ديدگاه شهبازي مي تواند بسيار درس آموز و كاربردي باشد.
شهبازي با تكيه بر نظرات خود به انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري مي رسد و اين نقطه آغاز بسياري از اختلاف نظرها با ايشان است چرا كه تحليل هاي وي و برخي شاگردان او در تضادي آشكار با نظرات رهبري و همراهي كامل با سران فتنه ، در نقش توليد مشروعيت علمي براي ادعاهاي ايشان نقش ايفا مي كند.
شهبازي از همان روز بعد از مناظره به سبك وسياق عملكرد احمدي نژاد اشاره كرده و او را با اين عملكرد بازنده انتخابات دانست يا اينكه در صورت برنده شدن هم عمر دولتش دوامي نخواهد داشت. در مطلب بعدي وي با اشاره به سخنان هاشمي در آتشفشانهاي خياباني ، آنرا كليد شروع يك درگيري خونين دانست كه بالاخره بايد يكي از دو طرف درگيري را حذف كند وبهتر است احمدي نژاد جهت مصلحت مملكت از انتخابات كناره گيري كند او در اين بيانيه پيش بيني مي كند كه مير حسين با تفاوت فاحشي راي مي آورد و طرفداران احمدي نژاد سعي دارند كه باتحريك مردم و راه انداختن جو دو قطبي و نام بردن از كودتاي مخملين از محبوبيت موسوي بكاهند . وي خوشبينانه معتقد است كه رهبري عنصري كه هنوز از طرف احمدي نژادي ها شناخته شده نيست وارد ميدان شده و اين ماجرا را مثل قائله سالهاي حاكميت اصلاحات كه درگيري كانونهاي قدرت طلب راست و چپ بوجود آمد پايان مي دهد.
وي از ساعات اول پس از پايان راي گيري بنا بر نظر خويش در پيروزي 100 درصد موسوي در انتخابات ، هماهنگ و با نگاهي به ظاهرعلمي شروع به زير سئوال بردن صحت انتخابات با استناد به اعلام زود هنگام سايتهاي نزديك به دولت كرد . توضيحات بعدي مسئولين وزارت كشوردروجود دو نوبت شمارش در انتخابات كه دور دوم جهت اعلام صحت انتخابات است و عدم بروز اشتباه يا تخلف يا جنگ رواني در اعلام زود هنگام شهرستانهاي كوچك تاثيري در نظر ايشان نمي گذارد .
پس از ديدن نتيجه انتخابات شهبازي حيرت زده به تشابه درصد آرا در شب قبل و درصد اعلام شده سايتهاي و پس از پايان قطعي راي شماري اشاره كرده و به صراحت آنرا يك كودتاي انتخاباتي از طرف كانون توطئه گر مي نامد. سپس بدليل عملكر صدا و سيما كه از نظر وي يكطرفه و بنفع يك كانديداي خاص است با بيانيه اي عدم همكاري خود را با صدا وسيما اعلام مي دارد.
در اين ايام ميرحسين از پذيرش نتيجه انتخابات سر باز مي زند و حداد عادل به ايراد سخناني در تلويزيون مي پردازد ، شهبازي در همراهي با موسوي ، متني رادر جواب سخنان حداد عادل منتشر مي كند «شياطين همه جا هستند» و باز هم به تئوري خود و ماجراي توطئه انتخاباتي پاي مي فشارد.
در اين متن شهبازي نيز چون ديگر سبز ها مراحل اعتراض در انتخابات را با مراحل قانوني و تائيد نهايي اعتراضات شوراي نگهبان را با تائيد انتخابات يكسان مي گيرد و با استدلال به آن سخنان حداد عادل را زير سئوال مي برد.
سخنان رهبر انقلاب در نماز جمعه شهبازي را به شدت مردد مي كند پس از اين سخنان او صفحه اول سايتش را كه به تبليغ نظر خود در تائيد موسوي و نظريه تقلب و كودتا اختصاص دارد تغيير مي دهد ولي پس از چندي باز هم همان سخنان را تكرار و بمرور تكميل و پردازش مي كند. در خلال مطالبش به تاثير امام از وي در نوشتن نامه به گورباچف در ماجراي پيش بيني فروپاشي شوروي اشاره مي كند.
اين طرفداري تئوريزه كننده از نظرات مهندس موسوي ادامه مي يابد تا آنجا كه دادگاههاي محاكمه اغتشاشگران رانيز زير سئوال مي برد و ماجراهاي 13 آبان را با رويت يك جنبش فراگير كه به جنگ داخلي مي انجامد پشت سر مي گذارد سپس ادامه يافته به جريانات شيراز گره مي خورد و محكوميت حمله به مسجد قبا و هتك حرمت آقايان دستغيب را رقم مي زند در جايي از ناتواني نيروهاي انتظامي و بسيج از كنترل اعتراضات باصطلاح مردمي سخن ميگويد.
در اين ميان چند مطلب جالب در سايت شهبازي منتشر مي شود مصاحبه با BBC و سپس با روز آنلاين و انتشار مطلبي با عنوان پيشينه هاي راز آميز از سري ميراث ساسونها . البته مطالب جالب توجهي چون معماي سبورجيان هم قابل توجه است. شهبازي در ميان بهت طرفداران و شاگردانش با بي بي سي مصاحبه مي كند و در آن مصاحبه به تعجبش از عملكرد آيت الله خامنه اي كه در ميانه اين ميدان مثل سالهاي دوم خرداد وارد كارزار نشد و نبرد دوباره اين دو جريان قدرت را به صلح نكشيد، سخن مي گويد.
موج اعتراضات به سمت وي سرازير مي شود اما او تمام قد سر حرف خود مي ماند. شهبازي به اين پرسش جواب نمي دهد كه چگونه منتقد روچيلدها و شبكه جهاني يهود با رسانه ايشان مصاحبه مي كند و تنها به بيان برخي توجيهات مي پردازد.
شهبازي براي توجيه صحت نظرات خود كه درتضاد با رهبري عيان مي شود نيز نقش رهبري را تاسطح يك مقام حقوقي مطرح در قانون اساسي پايين مي آورد و با اشاره به عدم درك درست جوانان از جايگاه ولايت فقيه به توجيه اين عدم اطاعت از ايشان در مصاحبه با وبگاه معلوم الحال روز آنلاين مي پردازد :
«در نسل جوان اين ديده ميشود. من ايميلهايي از بعضي از دوستداران سابق خود... دريافت ميکنم که به شدت مواضع مرا بعد از انتخابات نقد و از من گله ميکنند. ...من ميبينم که اين گرايش داراي پايگاه ايدئولوژيک هم هست. يعني تلقي که از ولايت فقيه وجود دارد. اينها در واقع ولي فقيه را اصل ميگيرند و تمکين در برابر ولي فقيه را مبناي اساسي قرار ميدهند و توجه نميکنند که ولي فقيه در همان جايگاهي است که در قانون اساسي دارد. ولي قانون اساسي آن معصوميت و تقدسي را که اين دوستان براي ولايت فقيه قائل هستند قائل نيست. ميدانيد که قانون اساسي ما علاوه بر اين که يک منشور ملي است يک سند بزرگ فقهي است و اين تقدس را هم قائل نيست به خاطر اين که از امکان نقد سخن گفته. چرا مجلس خبرگان رهبري را با آن وظايف تعيين کرده؟ چرا بحث مسئوليت پذيري رهبري را مطرح کرده؟»
او نيز مانند بسياري از چهره اي مطرح جنبش سبز در توجيه عدم عمل به سخنان رهبري توجيه تراشي مي كند در خاطردارم سخنان آقاي سيد علي محمد دستغيب هم از لحاظ محتوا در واقع همين مطلب را ميخواهد بگويد.
وي در 7 دي در يك مطلب شگفت آور راه برون رفت از اين بحران را سپردن امور مملكت بدست هاشمي رفسنجاني بعنوان عقلاي جمع مطرح مي كند و...
اين شايد يک مرور سطحي از مطالب منتشره اين سايت باشد که بررسي دقيق مطالب آن بماند به عهده مخاطب.
عبدالله شهبازي تاريخ نگار مطرح و غير قابل انكار است اما نظرات ايشان در حوزه تاريخ بخصوص در جريانات اخير نمي تواند كامل پنداشته شود.
شهبازي با نگاهي تيز بينانه و موشكافانه رد پاي برخي افراد مخفي مانده را در تاريخ كشف ميكند . امان الله خان دوستدار ، ريپورتر ها و...
اين اما يك روي حقيقت است چرا که برخي از بزرگترين ماجراهاي عيان و نزديك به وي گاهي چنان از ديد وي مخفي مي ماندكه به اعتراف خود ايشان مي تواند سالها او را بازيچه بازيگران حرفه اي قرار دهد.
اين مورخ تيز بين كه بدنبال مخفي مانده هاي تاريخ در اجزاء نهان مي گرددگاهي به آشكارترين مسائل بي توجه مي ماند و اين يعني مويد اين نکته است که ديد ريز بين وي چنان ري ميشود که گاهي بزرگترين مطالب نزديک به خود را نمي بيند. وي در مقاله پيشينه هاي راز آميز از سري مقالات نهان پيشه گان و سياست در ايران امروز ، از فردي بنام م . ح . ش ياد مي کند به گفته اين پژوهشگر تاريخ سالها مريد و شاگرد محضر درس م.ح.ش بوده ولي پس از اختلافاتي بر سر مسائل ارضي با وي دچار اختلاف شده و پس از بررسي هاي بيشتر به مواردي بر مي خورد که ناگهان وي را در زمره نهان پيشگان و از خانواده هاي مشكوك فرا ماسون و تاجران ترياك مرتبط با شبكه مخفي يهود چون محمد نمازي مي يابد وبا ارائه اسناد و دلايل متعدد بر نهان پيشگي اوتاكيد مي كند. فارغ از پرداخت به درست يا غلط بودن نظرات وي در مورد شخص مذکور در پس اين مقاله و کشف تاريخي وي نكته اي پنهان است كه پايه ادامه بحث را تشکيل مي دهد.
نويسنده مقاله پيشينه هاي راز آميز با اثبات نهان پيشگي م.ح.ش در واقع دارد به مخفي ماندن چهل ساله حقايقي نزديك و مربوط به خود شاره مي کند شهبازي ساليان درازي را با م.ح.ش مي گذراند اما تنها پس از بروز اختلافات شخصي و بدبين شدن به وي در ماجراي زمين خواري هاي فارس به او شك مي كند و اين سابقه نهان پيشگي را از واقعيات وي كشف مي كند . هر مخاطب بي طرفي با تفکر در اين مطلب از خود مي پرسد چگونه مي شود چهل سال با يکي از سران مخفي کار تئوري هاي شهبازي زندگي کرد اما آن را نشناخت و آيا اين ناديده گرفتن مطالب به اين بزرگي همان يک بار اتفاق افتاده يا مي تواند امروز هم در همان ناديده گرفتن ها تکرار شود.
سئوال ديگري که در نقد من نويسنده مطرح است اينکه خوب چه ربطي به امروز و انتخابات و ماجراهاي پس از آن دارد ؟
در سخنان شهبازي همواره ستايش خاتمي و موسوي موجود بوده است ، مورخ سر شناس ايران سالهاست كه دلبسته افراد شاخص جريان چپ و به تبع آن متمايل باين جناح سياسي است و اينجاست كه طبق همين اثبات بالا مي توان رفتار اخير وي را کنکاو کرد.
نكته اي که اکثر محققان حوزه تاريخ و رفتارشناسان فراماسونها و تشکيلات مخفي يهود بر آن وقوف دارند اين است كه فراماسونها و ديگر نهان پيشگان يهودي تبار ( بهاييان و وهابيان نيز در واقع ژست جديدي از يهوديت هستند ) براي تضمين هميشگي بودن دسترسي به قدرت و ثروت روشهاي خاصي را بكار مي گيرند يكي از اين روشها تقسيم شدن در ميان جناحين قدرت و يا تشكيل آن ، سپس پرداختن به جنگ زرگري قدرت است . در واقع طبق اين فرمول بايد بتوان رد اين نهان شدگان را در دو طرف در گير هر منازعه مشكوك ديد ، چرا كه به هر صورت آنها بايد در قدرت حضور داشته باشند تا بتوانند بر عالم حكومت كنند. اگر در مطالعه نهان روشي نگاهي منطقي و عادلانه داشته باشيم بايد همگان را در غربال اين فرمولها سنجيد.
انتيجتا ، كه تاكيد بر وجود و ردگيري اين افراد تنها در اطراف يک طرف منازعات سياسي و اشاره دادن تابلو هاي اتهام به سمت افراد خاص ، نه تنها منصفانه نيست كه مي تواند موُيد غرض خاص نويسنده باشد .
چرا که با رجوع به سوابق موسوي مي توان به نكات خاصي برخورد كرد كه منطقا شک هر محقق منصفي را بر مي انگيزد . يكي از بارز ترين آنها مسئله شهيد آيت است .
شهيد آيت يكي از معدود اعضا حزب جمهوري اسلامي و نماينده مجلس است كه از حادثه انفجارحزب ، جان سالم بدر مي برد.
«شهيد آيت، بارها در جلسات حزب، ميرحسين موسوي و زهرا رهنورد را التقاطي معرفي مي كرد . ايشان، جبهه ملي، نهضت آزادي و سازمان مجاهدين خلق را حلقه هاي پي در پي يك زنجير مي دانست. تشكيلاتي مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز را هم كه حبيب الله پيمان رئيس آن بود، در چهارچوب اين جريان ارزيابي مي كرد. ميرحسين موسوي و همسرش قبل از انقلاب اسلامي، عضو جنبش مسلمانان مبارز بودند. شهيد آيت اين دو نفر را كماكان شيفته اين جريان و سلسله مي دانست...ايشان صراحتا ميرحسين را يک انقلابي قلابي مي دانست. مخالفت شخصيتي مثل بني صدر با وزارت ميرحسين موسوي هم، براي قهرمان کردن و جا زدن او به عنوان يک مبارز اصيل در چشم انقلابيون بود... اينها پس از شهادت آيت، که قدرت در دستشان بود، سالگرد شهادت آيت را از تقويمها حذف کردند.»
شهيد آيت صبح روزي كه قرار بود پرونده ارتباطات افرادي چون مير حسين موسوي با تشكيلات فراماسون را رو كند در جلوي درب منزلش ترور شد.« اطلاعات تكميلي در وبلاگ يهود شناخت »
شركت كردن آقاي خاتمي و خانم معصومه ابتكار را در اجلاس بيلدر برگ بياد داريد؟ اين نيز يكي ديگر از اين نکات است .
«از سال 1954 به بعد، تقريبا هر سال يکبار، صهيونيسم سران قدرت و سرمايه را در يکي از هتل هاي اشرافي جهان جمع کرده تا به واسطه آنها- که خود اغلب يهودي هستند- در مورد آينده جهان تصميم گيري کند... چرا آقاي خاتمي و خانم ابتکار به صورت محرمانه در اجلاسي حاضر شدند که اعضاء آن را صهيونيستها و ماسونهاي برجسته جهان تشکيل ميدهند؟ چرا گزارش اين جلسه را به مردم ندادند؟ مگر نگفتند که دانستن حق مردم است؟ چرا دقيقا در زماني که غرب نبرد تمدنها را به عنوان استراتژي برخورد با اسلام برگزيد و از جنگهاي صليبي نو سخن گفت، ما دست خودمان را با تز گفتوگوي تمدنها بستيم و اجراي آن را نيز به دست جاسوسان مخملي مانند رامين جهانبگلو و.... سپرديم؟» (بر گرفته از سخنان پيام فضلي نژاد)
مطمئنا نكات مذكور بايد ذهن هر پژوهشگر منصفي را به خود جلب كند ، پرداخت و پيگيري منظم ريشه هاي ديگر اين جريان مي تواند به كشف حقايق بزرگتري بيانجامد كه روي ديگر سكه نهان روش ها و ماسونهاي ايران است.
همراهي شهبازي با سران جنبش سبز اگر چه همان اندازه متوهمانه و غير واقعي است ( رجوع شود به سخنان وي در مورد تقلب در انتخابات ، جمعيت چند ميليوني اغتشاشگران در روز عاشورا و عدم توان كنترل اغتشاشات تهران توسط جمهوري اسلامي ) اما از آن وجه كه پوششي علمي وتاريخي به آن مي دهد مي تواند گمراه كننده باشد . علاقه مندان مطالعات تاريخي با توجه به امکان ناديده گرفتن حقايق و نکات بزرگي در نگاه دلبسته ايشان به افراد معاصر مي توانند به توجيهي کامل در مورد انحراف ديدگاه وي دست يابند .
براستي كه اگر محقق تاريخي ايران دست جريان نهان پيشگي را در مسائل پس از انتخابات مي بيند رهبر انقلاب نيز دست ضد انقلاب را در اين ماجرا ها نشان مي دهد ( رجوع به مقاله آقاي دستغيب به كجا چنين شتابان ) و ما چه كنيم اعتماد به نظرات ناخداي مسلط بر كشتي كشور مان كه سالها ايران را از طوفانهاي مختلف رهانده يا آقاي شهبازي؟ /انتهاي پيام/