شهروند ایرانی آزاد شده در گفتگو با دانشجو: همیشه دوست داشتم گره از کار دیگران باز کنم. این ویژگی باعث شده که هر کسی، چه فامیل و چه غریبه، به من مراجعه کند و در حد توانم به او کمک کنم. در کار ساختمانسازی، با خانوادهای آشنا شدم که پدر خانواده به علت سرطان فوت کرده بود و مادر، سرپرست چهار دختر بود. تصمیم گرفتم به این خانواده کمک کنم. یکی از دختران به نام سارا، خواستگاری به نام هرش صادق ایوبی داشت که در سوئد زندگی میکرد و با نام مستعار آرین شناخته میشد. پدر این آقا، عضو گروهک کومله بود و در کردستان اعدام شده بود، موضوعی که من از آن بیاطلاع بودم. در سال ۹۶، هرش به ایران آمد و به خواستگاری سارا رفت. من نیز به عنوان معتمد خانواده، موافقت خود را اعلام کردم. بعد از ازدواج، چندین بار بین آنها اختلافاتی رخ داد و از من خواستند برای حل مشکلات به سوئد سفر کنم. من نیز چندین مرتبه به اوپسالا، محل زندگی آنان، سفر کردم تا به آنها کمک کنم.