دستگاهش را كه معرفی میكند، آن را نماد ارتباط خوب صنعت و دانشگاه میداند، بعد هم از مزایای دستگاهش میگوید: رقابت با نمونههای خارجی، صرفهجویی ارزی، بینیازی از واردات در شرایط تحریم. رهبر دست میگذارد روی همین آخری: «مهمترین نكته، همین بینیازی از خارجیهاست.»
به گزارش گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»، پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي، گزارشی از نمایشگاه «همت مضاعف و كار مضاعف»، ویژه فناوریهای راهبردی و بازديد رهبر معظم انقلاب از اين نمايشگاه به قلم محمد تقی خرسندی را به اين شرح آورده است:
از هواپیمای دو نفره و رآكتور جوشش هستهای و ماهواره و دستگاه MRI گرفته تا انواع داروهای گیاهی و نانومواد و حتی چند موش تراریخته را جمع كردهاند توی مصلای تهران تا گزارشی باشد از پیشرفت علم و فناوری این سالهای كشور به محضر رهبر انقلاب. بازدید رهبر هم طبق برنامه، از ساعت ده صبح با قرائت فاتحهای برای شهدای عرصه علم و دانش شروع میشود و قرار است تا ظهر ادامه داشته باشد. انرژیهای نو، هوا فضا، میكروالكترونیك، اطلاعات و ارتباطات، سلولهای بنیادی، نانوفناوری، زیستفناوری، محیط زیست، طب ایرانی، كشاورزی و فناوریهای میانرشتهای بخشهایی هستند كه منتظر این بازدیدند.
اولین غرفه مربوط به دستگاه جوشش هستهای است. با توضیحات مفصل مسئولین غرفه، معلوم میشود كه پایان دو ساعته برنامه، فقط یك خیال خام است. سازندگان 150 محصول پیشرفته كشور توی صف ایستادهاند كه هركدام با همین تفصیلات از طرحشان صحبت كنند. توضیحاتی كه خیلیهایش مربوط به ریزهكاریهای فنی-تخصصی است و قطعاً به درد چنین برنامهای هم نمیخورد.
از پیشرفتهای هستهای میگوید؛ از تولیدرادیوایزوتوپهای دارویی گرفته تا رآكتوری كه قرار بوده به موزه بپیوندد و الآن قرار است از آن بهرهبرداری شود. از این كه قرار است رادیوداروهای منطقه را تأمین كنند و اینكه در حوزه نرمافزاری چه پیشرفتهایی داشتهایم. اما در آخر، مهمترین كارشان را اینطور معرفی میكند: «تربیت نیروهای جوان؛ متخصصان آیندهساز»
دستگاهش را كه معرفی میكند، آن را نماد ارتباط خوب صنعت و دانشگاه میداند و امیدوار است این ارتباط بهتر و سازمانیافتهتر شود. بعد هم از مزایای دستگاهش میگوید: رقابت با نمونههای خارجی، صرفهجویی ارزی، بینیازی از واردات در شرایط تحریم. رهبر دست میگذارد روی همین آخری: «مهمترین نكته، همین بینیازی از خارجیهاست.»
رادار شناسایی و تعقیب همزمان چند هدف، پرنده بدون سرنشین دو كیلویی، ماهواره آماده پرتاب و... دستاوردهای بخش هوا و فضا است كه رهبر یكییكی آنها را میبیند و در جریان طرح قرار میگیرد. سردار وحیدی هم میرسد تا وزیر دفاع هم در جریان پیشرفتهایی كه خیلیهایش مربوط به صنایع نظامی است قرار بگیرد. خانم دكتر دستجردی، وزیر بهداشت هم كه از همان اول بوده است. دكتر سلطانخواه هم كه میزبان اصلی برنامه است. جای وزیر علوم حسابی خالی است. هرچند با سؤالاتی كه دولتیها از غرفهداران میپرسند، معلوم است كه هنوز حلقه اختراع و بهرهبرداری ناقص است. پس با این حساب جای وزرای صنایع، نفت، نیرو و... هم خالی است.
از لزوم پرتاب ماهواره به فضا صحبت میكند و پیگیریهایی كه برای همكاری با كشورهای خارجی انجام دادند و در نهایت میگوید: «خوشبختانه كسی به ما جواب مثبت نداد و مجبور شدیم خودمان از صفر تا صد ماهواره را طراحی كنیم و بسازیم.»
كار ساخت كپسول تقریبا تمام شده است؛ كپسولی كه قرار است موجود زنده را به فضا ببرد. ماكت موشكی كه انسان را به فضا میبرد هم گذاشتهاند. همزمان سایر كارهای تحقیقاتی هم در حال انجام است. از طراحی دستگاه شبیهساز حالت بیوزنی، تا طراحی شیوه صعود و فرود موشكی كه پس از برگشت، محتویاتش قابل بازیابی باشد. عكس میمونی را هم توی ماكت كپسول گذاشتهاند. برای پیدا كردن میمون مناسب این كار، كلی میمون را با كایت پرواز دادهاند تا بفهمند بدن كدامشان برای این نوع تغییرات آماده است.
یك هواپیمای بدون سرنشین كنارش گذاشته و میگوید كه با حذف بال و تغییرات جزئی، قابل تبدیل به موشك كروز است. طرحش را در جشنواره خوارزمی رد كردهاند، چون باورشان نمیشده یك جوان 18ساله بتواند هواپیمای بدون سرنشین طراحی كند. چند متر آنطرفتر هم پدرش كاربردهای هواپیمای دونفرهای را كه خودش طراحی كرده برای رهبر توضیح میدهد و میگوید بازارهای اروپا را نشانه رفتهاند. از چنین پدری، چنین پسری بعید نیست.
شركتشان در ارومیه است و از چند مهندس و دكتر اهل همین شهر تشكیل شده. ICهای دو میلیمتریاش را توضیح میدهد و میگوید برای نخستینبار، لیسانس یك محصول را به ژاپنیها فروختهایم. در آخر جملهای میگوید كه همه را سر حال میآورد: «من به این حرف اعتقاد دارم. به امید خدا و دعای شما و تلاش متخصصا حتماً عملی میشه. ایشالا یه روزی مییاد كه هر ایرانی تو خونهاش دو تا نوكر و كلفت دارد؛ یكی آمریكایی، یكی انگلیسی»
ابركامپیوتر را نشان میدهد و برای توضیحش میگوید: «برای مدلسازی عملكرد یك هواپیما، باید بیشتر از صدهزار معادله را همزمان حل كرد. این كار فقط با چنین كامپیوتری شدنی است. چیزی كه فقط ده كشور دیگر دارند.» كاش بقیه هم بلد بودند به همین سادگی و شفافی قابلیتهای دستگاهشان را توضیح بدهند.
دستگاهش را كه توضیح میدهد، مثل خیلیهای دیگر شروع میكند به ناله از كمبود بودجه و عدم حمایت كافی در تولید یا خرید محصول. از رهبر میخواهد كه دستوری هم برای طرحش بدهند. رهبر هم میگوید موضوع را به خانم سلطانخواه انتقال دهند تا ایشان هم گزارش رسمی درباره طرح بدهند؛ «بعد اگر لازم بود، با رئیسجمهور صحبت میكنم.» خیلی از غرفههای دیگر هم به همین امید، نامههایی درباره طرحهایشان به رهبر میدهند. رهبر هم چندباری به خانم سلطانخواه تذكر میدهد: «به اینها اعتماد كنید.»
از صدای اذان، غرفهدار میفهمد كه باید حرفهایش را زودتر از بقیهی غرفهدارهای دیگر تمام كند. هنوز نصف نمایشگاه هم بازدید نشده. قبل از این كه رهبر به محل نمازجماعت برسد، حدود دویست نفر در صفها جاگرفتهاند. تا نافله رهبر تمام شود، جمعیت از پانصد نفر هم بیشتر میشود. نماز جماعت خیلی سریع تمام میشود. و حالا نوبت نیمه دوم نمایشگاه است.
نماز كه تمام میشود، رهبر برمیگردد به همان غرفهای كه قبل از نماز وقت نشده بود مسئولش حرف بزند. بعد، رهبر را میبرند برای بازدید از ماهواره سنجش باروری ابرها. دستگاهی كه به خاطر قد و اندازهاش، نتوانستهاند آن را وارد نمایشگاه كنند. انگار قسمت این دستگاه هواشناسی این بوده كه موقع بازدیدش، برف شدیدی هم بگیرد تا كاربردش بیشتر معلوم شود و سازندگانش را روسفید و البته «موسفید» كند. بازدید كه تمام شد، هوا آفتابی میشود.
برای تحویل گرفتن این موتور پیشرفته، تحت عنوان توریست با همسرش به خارج كشور رفته بود. اما فروشنده آمریكایی آن اعلام میكند كه این دستگاه مشمول قانون تحریم ایران شده؛ چون كاربردهای مشكوك دارد. همانجا تصمیم میگیرد كه خودش دستگاه را بسازد. و حالا قطعهای را روی میز گذاشته كه از نمونه آمریكاییاش هم پیشرفتهتر است. دیگر آنقدر جسارت پیدا كرده كه قراردادش را به شرطی امضا میكند كه محصولی بهتر از نمونههای آمریكایی تحویل بدهد: «وگرنه كار را رایگان تحویل میدهم.» علتش را هم فقط یك چیز میداند: «لطف خدا»
تخمك را از یك موش میگیرند، اسپرم را از یك موش دیگر. این دو را با هم تركیب میكنند و نطفه حاصله را منجمد میكنند و هزار تا كار دیگر میكنند تا این موش فسقلی تولید شود. اگر هم لازم شد، یكی دو تا از ژنها را بالا و پایین میكنند كه تغییرات مورد نظرشان در موش جدید ایجاد شود. مثل چندتا موشی كه گذاشتهاند توی كارتن تا رنگ سبز نوك دمشان در تاریكی دیده شود!
آنتن ارسال و دریافت ماهوارهای 18گیگاهرتز. مثل خیلی از وسایل دیگر این نمایشگاه، وقتی ساختندش كه آمریكا فروشش به ایران را تحریم كرد. میگوید هنوز نتوانستهاند ساختش را اعلام كنند. رهبر میگوید: «اتفاقاً حتماً بگویید تا هم مردم بفهمند و خوشحال شوند و قدر بدانند و هم طرف مقابل احساس كند كه شما حمله میكنید.» طرف كه سرذوق آمده، ادامه میدهد: «حتی میتوانیم آن را زیر قیمت تولیدی آمریكا به جهان عرضه كنیم.» و رهبر با تاكید بیشتری میگوید: «همین را هم بگین.»
با این كه حدود 5 ساعت از شروع برنامه گذشته و همه دارند از حال میروند، در بخش گیاهان دارویی و طب سنتی، رهبر تازه سر حال میآید و در جواب كسی كه میخواهد رهبر دستور دهد از این مجموعه حمایت شود، خیلی محكم جواب میدهد: «حتما میگم.» بعد هم انواع داروها و سایر محصولات تولیدی از گیاهان دارویی را به دقت مشاهده میكنند. خیلی هم خوشحال میشود وقتی میبیند كتاب «قانون» إبنسینا چاپ شده است.
مثل ضبط صوت حرف میزند و مزایای دستگاهش را میگوید. معلوم است تا حالا چندین بار این دستگاه رسوبشكنش را معرفی كرده. هجده سالش است و اولین اختراعش مربوط به هشت سالگیاش بوده. رهبر كه حالا به غرفه بعدی رفته، برمیگردد و میپرسد: «حالا با این همه مزایایی كه گفتین، محصولتون تولید انبوه هم میشه.» دختر كه معلوم است انتظار نداشته اینطور تحویلش بگیرند، نمیداند چه جوابی بدهد و همین یعنی جواب سؤال. حالا مسئولان هستند كه باید دست و پایشان را جمع كنند. یكی فوری قضیه را جمع میكند: «قول دادن به زودی حمایت كنن»
ربات رفع انسداد شبكه فاضلاب را نشان میدهد و میگوید بارها به ما پیشنهاد بورسیه و یا خرید تكنولوژی شده و ما قبول نكردهایم. رهبر كارشان را تأیید میكند: «بله. محصول را بهشان بفروشید، نه تكنولوژی را.»
رهبر ساعت را میپرسد. از سه هم گذشته. رهبر جلسه ساعت پنج را به مسئولین یادآوری میكند. این یعنی كه غرفههای بعدی باید سریعتر توضیح بدهند. اما انگار مسئول بخش نانوتكنولوژی متوجه قضیه نمیشود. شروع میكند به صحبت از آمار و ارقام: «42درصد تولیدات علمی كشورهای اسلامی در حوزه نانوتكنولوژی را داریم و سه سال است در بین این كشورها مقام اول را داریم.» رهبر گامهایش را سریعتر میكند. اما انگار طرف هنوز متوجه ماجرا نشده و سر هر محصولی میخواهد كلی مقدمهچینی كند. همین هم میشود كه نمیرسد هیچكدام را كامل توضیح دهد و رهبر میرسد به بخش بیوتكنولوژی.
«آخی! رهبر خسته شده. پنج ساعته سرپاس. سرعت رو برده بالا.» خانم غرفهدار فهمیده كه باید سریع توضیح دهد. همین میشود كه خیلی سریع محصول بیوتكنولوژیك تولیدی شركتشان را معرفی میكند؛ مختصر و مفید، برخلاف عادت خیلی از خانمها. اما انگار آقای مسئول این بخش كاری به این چیزها ندارد: «آقا به بیوتكنولوژی خیلی علاقه دارن. حتماً میایستند.» و این یعنی توضیحات اضافه و بیفایده مسئول، و تذكرات مكرر و بینتیجه رهبر: «برسید به نقطه اصلی.»
آخرین لحظات بازدید است و رهبر میخواهد زودتر برود. اما غرفهدار دارد درمورد ویژگیهای دستگاه MRI صحبت میكند. رهبر نسبت این دستگاه با نمونههای جهانی را میپرسد و جواب میشنود «دانش ما از سطح جهانی جلوتره. از امروز اونها مجبورند از تكنولوژی ما تبعیت كنند.» همین یك جمله رهبر را سر ذوق میآورد تا چند دقیقه دیگر هم بماند و چند دستگاه دیگر را هم ببیند: از تولید هلیوم مایع با دمای 269درجه زیر صفر گرفته تا ابررساناهایی كه در این دما كار میكنند.
و بعد از پنج ساعت و نیم، در میان صلوات حاضرین، رهبر از جمع خداحافظی میكند.