... تمام طول راه بازگشت احساس پوچی و پژمردگی میکردم. آه. آه یأس بر وجودم سایه افکنده بود. گریهام گرفته بود، نشستم و با تمام وجود گفتم: یا عیسی مسیح، تو میدانی که چه گندی به بار آمده است. ما واقعا باعث شرمساری کشور بزرگمان (آمریکا) شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس میکردم...
گروه سياسي - ابوالفضل ولايتي: با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، آمریكا كه تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیرى از پیروزى انقلاب به كار بسته بود، سفارت خود را به پایگاهى براى طراحى و اجراى توطئه علیه انقلاب تبدیل كرد، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه مىتوانست در پوشش دیپلماتیك براى شكست یا به انحراف كشاندن نظام نوپاى اسلامى انجام دهد، با مركزیت سفارت به اجرا درآورد.
توطئههاى آمریكا در جهت شكست انقلاب مردم ایران كه عمدتا از سوي سفارت اين كشور پيگيري مي شد و از سوى دیگر ورود شاه به آمریكا، با اجازه كارتر رئیس جمهور این كشور، فصل جدیدى را در روابط ایران و آمریكا به وجود آورد كه موجب افزایش بىاعتمادى و نفرت شدید مردم ایران از آمریكا شد. در 4 نوامبر 1979 (13 آبان 1358) تقریباً دو هفته پس از ورود شاه به آمریكا و سه روز پس از دیدار بازرگان با برژینسكى در الجزایر، گروهى از دانشجویان دانشگاه هاى ایران كه بعدها به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» معروف شدند، به سفارت آمریكا در تهران حمله كردند و 53 آمریكایى را به گروگان گرفتند. این عمل از طرف حضرت امام مورد تأیید قرار گرفت و ايشان تسخیر لانه جاسوسى آمریكا را انقلابى بزرگتر از انقلاب اول نامید.
تسخير سفارت آمریكا در تهران، حذف دولت موقت از صحنه اجرایى كشور پس از آن، تثبیت پایههاى قدرت و حاكمیت انقلابیون مذهبى و استمرار ماجراى گروگانگیرى و شكست كوششهاى دیپلماتیك و طرحهاى آمریكا جهت آزادسازى جاسوسان خویش، موجب بحرانى بزرگ و اختلاف نظر در دستگاه دیپلماسى آمریكا، پیرامون نحوه برخورد با انقلاب و نظام جمهورى اسلامى گردید.
از سويي تصرف سفارت آمریكا باعث شكسته شدن ابهت و حيثيت پوشالي آمريكا، در سطح جهان و به ويژه منطقه گرديده بود.
در این میان، شوراى امنیت ملى آمریكا به سرپرستى برژینسكى طرفدار اقدامات قاطع نظامى علیه انقلاب اسلامى شد. برژیسكى مىگوید: روز 11 آوریل (22 فروردین)، جیمى كارتر، رئیس جمهور وقت آمریكا، در جلسه اضطرارى شوراى امنیت ملى گفت: به نظرم امكان خلاصى گروگانها بسیار بعید به نظر مىرسد و ما بایستى حاكمیت خود را اعمال كنیم.
كارتر تأكید كرد: «من مىخواهم به محض آزاد شدن افرادمان، ایرانىها را تنبیه كنم؛ واقعاً به آنها ضربه زنم. آنها باید بدانند كه نمىتوانند ما را به بازى بگیرند.»
شاخصترین تصمیم آمریكا در مورد حمله به ایران و آزادى گروگانهاى آمریكایى، طرح نجات با نام «پنجه عقاب» از طرف كارتر بود كه قرار بود در 4 اردیبهشت 59 (24 آوریل 1980) با استفاده از پیشرفتهترین امكانات نظامى این كشور و كمكهاى كشورهاى عربى و همسایه طرفدار آمریكا و گروهى از كماندوهاى آمریكایى و عناصر مخالف انقلاب اسلامى به مرحله اجرا در آید.
در راستاى پیاده شدن دستور یاد شده، یك ماه پس از فتح لانه جاسوسى، نود نفر از كماندوهاى آمریكایى، موسوم به «دلتا» به فرماندهى سرهنگ چارلى بكویث و سرگرد میدوز به ایالت «آریزونا»ى آمریكا كه تقریباً شرایط كویرى ایران را دارا بود و نیز در محلهایى كه شبیه سفارت آمریكا ساخته شده بودند، اعزام شدند تا آخرین مرحله تمرین و آموزش خود را در شرایط و موقعیت مشابه ایران بگذرانند.
از سوى دیگر، گروههاى ویژه سرّى كه براى پشتیبانى و تدارك وسایل تكمیلى طرح در نظر گرفته شده بودند، مخفیانه وارد ایران شدند و با گروهكهاى ضدانقلاب اسلامى تماس گرفتند. نظامیان آموزش دیده آمریكایى، در اواخر آذر ماه 1358 عازم كشور مصر شدند و در پایگاهى در نزدیكى قاهره استقرار یافتند.
برژینسكى در مورد چگونگى انجام این عملیات مىنویسد: طرح عملیات كه پس از هفتهها بررسى و تحلیل، تهیه شده بود، جمعاً دو روز از 24 تا 26 آوريل برابر با 4 تا 6 ارديبهشت 1359 به طول مي انجاميد. در شب اول، هشت هلى كوپتر و شش هواپیماى سى - 130 در عمق خاك ایران در وسط بیابان فرود مىآمدند. هلى كوپترها پس از سوختگیرى، شبانه به نقطهاى در نزدیكى تهران پرواز مىكردند و تمام روز را در انتظار فرا رسیدن شب در این نقطه توقف مىنمودند. حمله به سوى سفارت كه محل نگاهدارى گروگانها بود، در شب دوم با وسایل نقلیهاى كه قبلاً تدارك شده بود، انجام مىگرفت و یك گروه جداگانه هم براى نجات بروس لینكن كاردار سفارت و دو تن از همكارانش به محل وزارت خارجه ایران مىرفتند. برنامه دقیقى براى ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگانها پیشبینى شده بود و گروگانها پس از رهایى و شاید به همراه چند اسیر از اشغال كنندگان سفارت به استادیومى [امجدیه] كه در نزدیكى سفارت قرار داشت، منتقل مىشدند و به وسیله هلى كوپتر به یك فرودگاه مجاور پرواز مىكردند. قرار بود این فرودگاه شبانه به وسیله یك گروه كماندویى اشغال شود و گروگانها و كماندوها با هواپیماهاى مستقر در فرودگاه به پرواز در آیند. تمام مراحل عملیات در تاریكى شب پیشبینى شده بود و با تمرینهاى مكرر براى این عملیات، به وسیله گروه ورزیدهاى كه داوطلب انجام این مأموریت شده بودند، همه ما به نتیجه آن امیدوار بودیم».
دولت تجاوزگر آمریكا در رابطه با چنین مأموریتى متجاوز از 5 ماه تمام در صحراهاى آریزونا تعلیمات پیچیده و فشردهاى را به كماندوهاى خود داده بود و از پیچیدهترین تكنیكهاى نظامى -اعم از تسلیحات نظامى و دفاعى تا صنایع مدرن هواپیمایى- استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى این عملیات اختصاص داده بود.
سازمان هواشناسى آمریكا وضع جوى ایران، به خصوص در منطقه فرود در صحراى طبس را كاملاً مورد پیشبینى علمى قرار داده بود و به علت این كه هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غیرمطلوب و وقوع طوفان را بعید مىدانست.
سرانجام یك روز پس از این كه یك گروه جاسوس از صلیب سرخ بینالملى در ملاقات با گروگانها مشخص كرد كه تمام گروگانها در سفارت به سر مىبرند، كارتر در دفتر كارش، كلمه رمز «بروید» را كه اعلام كننده آغاز حمله بود، صادر كرد.
عملیات در غروب روز پنجشنبه، 4 اردیبهشت 58 شروع شد و شش فروند هواپیماى سى - 130 و نود نفر از كماندوهاى آمریكا موسوم به نیروهاى دلتا، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریاى عمان منتقل شدند.
نیمه شب پنجشنبه، 4 اردیبهشت ماه، مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن، هواپیماهاى مذكور و هشت فروند هلى كوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع كم و با استفاده از نقاط كور رادار، راهى ایران شدند. پس از ورود به حریم ایران اسلامى، یكى از هلى كوپترها در 120 كیلومترى شهر راور كرمان دچار نقص شد و ناگزیر فرود آمد.
سرنشینان این هلى كوپتر به هلى كوپتر دیگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى، دستگاه هیدرولیك این هلى كوپتر نیز از كار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.
در هر صورت، شش فروند هواپیماى سى-130 و شش فروند هلى كوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاریكى شب فرود آمدند.
در حال سوختگیرى هلى كوپترها براى اجراى مرحله بعدى عملیات، یكى دیگر از آنها دچار نقص فنى شد. با از كار افتادن این هلى كوپتر، تمام برنامههاى آمریكایىها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتى كه انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عملیات، حداقل به شش فروند هلى كوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به كاخ سفید گزارش شد و از رئیس جمهور كسب تكلیف شد. كارتر دستور توقف عملیات و عقبنشینى را صادر كرد؛ اما سپاه شیطان در چنگال عذاب الهى گرفتار شد. آن هنگام كه آمریكایىها قصد بازگشت كردند، طوفانى از شن برخاست؛ هواپیماها و هلى كوپترهاى آمریكایى، در حال برخاستن از زمین، دچار مشكل شدند، یك هواپیما و یك فروند هلى كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر حادثه، هشت تن از آمریكایىها در آتش عذاب الهى سوختند و بقیه پنج فروند هواپیماى سى - 130 نیز از خاك ایران اسلامى فرار كردند.
برژیسنكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقبنشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلى كوپتر آمریكایى چنین توصیف كرده است: «وى بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت... با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد و به اطرافیانش بد و بى راه مىگفت.»
چارلی بکویث، فرمانده عملیات نافرجام طبس، در کتاب خود به نام “نیروی دلتا” در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس مي گويد: «تمام طول راه بازگشت (از طبس ) احساس پوچی و پژمردگی میکردم. آه. آه یأس بر وجودم سایه افکنده بود. گریهام گرفت بود، نشستم و با تمام وجود گفتم: یا عیسی مسیح، تو میدانی که چه گندی به بار آمده است. ما واقعا باعث شرمساری کشور بزرگمان (آمریکا) شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس میکردم. نمیخواستم صحبت کنم، یا هیچ کار دیگری انجام دهیم؛ فقط احساس میکردم که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود.»
هامیلتون جوردن رئیس کارکنان کاخ سفید در کتاب خود به نام “بحران” در رابطه با آنچه در لحظه دریافت خبر برخورد هلیکوپتر و هواپیما در طبس در کاخ سفید گذشت مینویسد :
” کارتر گوشی را برداشت و گفت: “دیوید (جونز) چه خبر؟”
ما حرفهای جونز را نمیشنیدیم. ولی حالت چهره کارتر و پریدگی رنگ او نشان میداد که خبرهای بدی میشنود. کارتر لحظهای چشمانش را بست و در حالیکه به زحمت آب دهانش را قورت میداد پرسید: “آیا کسی هم مرده است؟” …
همه ما به دهان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: “میفهمم … میفهمم” و گوشی تلفن را گذاشت. هیچکس سئوال نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: “مصیبت تازهای پیش آمده. یکی از هلیکوپترها به یک هواپیمای سی ۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفری هم کشته شدهاند.
عمليات طبس در بالاترين سطح و با استفاده از زبده ترين كارشناسان و متخصصان جنگي آمريكا طراحي شده بود. بالگردهايي كه براي آزادي گروگان هاي آمريكايي در نظر گرفته شده بودند، طبق ارزيابي متخصصان آمريكايي از بهترين نوع هلي كوپترها و از آخرين مدل آنهابود. بنابراين، مسأله از كار افتادن آنها در جريان عمليات، كاملاً دور از انتظار بوده است. بر اساس ارزيابي كارشناسان، احتمال پيروزي اين طرح از نود درصد به بالا پيش بيني شده بود.
با توجه به حساسيت شوروي سابق درباره تحركات آمريكايي ها و زير نظرداشتن دائم آنها، بعيد نيست كه اين عمليات با توافق و هماهنگي شوروي سابق انجام شده باشد.
از طرفي آمريكايي ها همه تدابير را هم انديشه بودند، جهت فرود اضطراري بالگردها و هواپيماهايc-130، 14 منطقه در تهران و حوالي آن در نظر گرفته شده بود.
بنا به اسناد به دست آمده جاسوسان زبده اسرائيلي (موساد) در جريان طراحي حمله به طبس نقش بسيار فعالي داشته اند؛ به طوري كه از تجربيات طراحان نقشه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شيمون پرز»، استفاده فراواني شده بود.
با توجه به مدارك قرار بود اين عمليات به عنوان ضرب شستي به انقلابيون جوان براي آزاد سازي گروگان ها به كار آيد و بهانه اي باشد براي گسترش نا آرامي هاي داخلي، حركت هاي تجزيه طلبانه در داخل كشور و حتي بسياري از تحليل گران معتقدند كه هدف اصلي ماجرايي كه منجر به حادثه طبس شد اقدام به كودتا و باز گرداندن قدرت به خاندان پهلوي بود.
اين در حالي بود كه نيروهاي جمهوري اسلامي ايران درخصوص اين عمليات هيچگونه آمادگي و اطلاعي نداشتند و تا پس از فاجعه از جريان بي اطلاع بودند. با اين حال طوفان شن در كوير ايران به عنوان مخفي ترين سلاح طبيعي كه از چشم كارشناسان آمريكايي پنهان مانده بود كار خودش را كرد و چريكي ترين عمليات نظامي ارتش آمريكا در خاك ايران را خنثي كرد.
براي واكاوي علت حضور كماندوهاي آمريكايي در كويري ترين صحراي ايران بايد به تأثيرات به شدت منفي ماجراي اشغال سفارت آمريكا و گروگان گرفتن كاركنان اين سفارت در سال ۱۳۵۸ بازگشت و اوضاع وخيمي كه كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا براي شركت در انتخابات رياست جمهوري دچارش شده بود را مد نظر قرار داد.
ناتواني دولت كارتر در پايان دادن به ماجراي گروگانگيري باعث شده بود تا او تمام راه ها را براي بازگرداندن گروگانها و بالابردن شانس خود براي پيروزي در انتخابات در نظر بگيرد. در واقع عامل اصلي اين ماجرا شكست كوشش هاي ديپلماتيك و طرح هاي آمريكا جهت آزادسازي گروگان هاي خود بود.
آنچه آمريكايي ها را به پيروزي و موفقيت نقشه شان اميدوار مي كرد اوضاع نا آرام داخلي به دليل درگيري هاي پس از انقلاب ميان نيروهاي انقلابي و ماجراي آشوب و بحران هاي ناشي از اين موضوع بود. ضمن آنكه آتش افروزي هاي رژيم بعث عراق در مرزهاي خود با ايران و غائله كردستان نيز مزيد بر علت شده بود تا آمريكايي ها خود را برنده انجام يك عمليات كماندويي توسط نيروهاي موسوم به دلتا فورس بدانند و در واقع هم اگر نبود طوفان غافلگير كننده صحراي طبس معلوم نبود پايان اين عمليات كاملاً سري به كجا ختم شود.
با این حال، بىنتیجه ماندن دیپلماسى كارتر در حل بحران ایران، وقتى كه با شكست نظامى در طبس همراه شد، حیات سیاسى دولت او را چنان متزلزل ساخت كه وى پس از چهار سال، مجبور به ترك كاخ سفید شد تا ریگان جمهورىخواه به جاى او بنشیند. طعم شكست ماجراى طبس براى كارتر آن چنان تلخ بود كه او بعدها در مصاحبه با روزنامه كویتى الانبا چنین گفت:
«دوران ریاست جمهورى من، بدترین دوره هاى ریاست جمهورى در آمریكا بوده، چه در آن زمان، دولت آمریكا در دست آیةالله خمینى در ایران، به گروگان گرفته شد».
نتیجه ماجراى تهاجم نظامى به طبس، پیروزى بزرگ ایران و الگو قرار گرفتن آن از سوى كشورهاى جهان سوم و به ویژه كشورهاى اسلامى و در مقابل تضعیف موقعیت ابرقدرتى آمریكا در صحنه روابط بینالمللى و واماندگى آن در مواجهه با انقلاب اسلامى بود و به قول استاد دانشگاه «ویلیام ومرى»، «در آوریل 1980 (1359)، پنجههاى خرد شده عقاب آمریكا، در كویرهاى ایران جا ماند و مدفون شد»./انتهاي پيام/