ناسیونالیسم عربی که عبدالناصر سکان دار آن شده بود نه تنها باعث تفوق و برتری اعراب نگردید بلکه باعث ذلت آنان شد، اعراب که بر پیشینه شکوهمند خود مغرور شده بودند در این میان فراموش کردند که این اسلام بوده که موجبات رشد و تعالی آنها را فراهم کرده نه عصبیت قومی و نژاد پرستی که از زمان جاهلیت برای آنها به ارث رسیده است.
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»؛ پنجم ژوئن مصادف با سالروز آغاز رسمی جنگ معروف ۶ روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ میلادی است. در این جنگ ارتش های عربی متشكل از كشورهای مصر، اردن، سوریه و لبنان به كمك دیگر كشورهای عربی از جمله عربستان و... جنگی تمام عیار و همه جانبه را علیه اسرائیل با هدف پایان اشغال فلسطین توسط این رژیم آغاز كردند.
ارتش های عربی به رغم اینكه با برنامه های از پیش طرح ریزی شده وارد این جنگ شده و همه جوانب آن را در نظر گرفته بودند و با توجه به اینكه اسرائیل در آغاز دوران موجودیت خود بوده و از موقعیت نظامی كنونی برخوردار نبود تنها در عرض كمتر از ۶ روز به ناچار متحمل شكست سنگینی شدند و در نتیجه آن، بخشهایی از سرزمین خود را در اشغال اسرائیل یافتند. از این زمان به بعد بود که سلطه اسرائیل در منطقه خاورمیانه بر اعراب و بخصوص فلسطینی اشغالی به طور رسمی آغاز شد.
شكست اعراب در این جنگ در شرایطی بود كه اسرائیل همزمان در چند جبهه خود را در مواجهه با اعراب می دید. جبهه شمالی با سوریه، جبهه غربی با اردن و جبهه جنوبی با مصر و در نهایت جبهه داخلی با چریك های فلسطینی وابسته به سازمان آزادیبخش ساف. به رغم این اما اسرائیل با كمك نظامی و سیاسی آمریكا و انگلیس شكست سنگینی را بر ارتش های عربی كه آن زمان در اوج ناسیونالیستی خود به رهبری جمال عبدالناصر بودند، تحمیل كرد.
علل و نتایج شکست اعراب از اسرائیل
اکنون پس از گذشت سالیان دراز از این رویداد واکاوی علل شکست اعراب از اسرائیل می تواند در روشن کردن زوایای پنهان شکست شش روزه اعراب از اسرائیل بسیار قابل توجه باشد.شکست تلخ اعراب از اسرائیل براساس دلایل مختلفی صورت گرفت دلایلی نظیر غرور بیش از حد اعراب و تکیه بر محوریت شکننده عرب گرایی و دلیل دیگری که نسبت به عامل نخست مهمتر است ناتوانی قاهره در مدیریت جنگ و امکانات بود.
مسلما اگر چنین مدیریتی وجود داشت شاهد شکست سخت اعراب از اسرائیل آن هم ظرف مدت 6 روز نبودیم. آن برهه زمانی «جمال عبدالناصر» پس از اعلام ملی شدن کانال سوئز و مقابله با نیروهای بیگانه برای اعراب حکم یک قهرمان را پیدا کرده بود. وی بر اساس گرایشات ناسیونالیستی و پان عربیستی وارد فضای جنگ با اسرائیل شد اما ناتوانی وی در مدیریت جنگ باعث در هم ریختن ابهت او و شکست سخت اعراب از اسرائیل شد.
قسمتی از صحرای سینا، بلندي های جولان و نوار غزه به قلمروی سرزمین های اشغالی اضافه شدند و در عرض 6 روز وسعت سرزمینهای غصب شده نسبت به قبل سه برابر گردید.
همچنین عدم پایداری اعراب، نداشتن امکانات لجستیکی و غلبه روحیه سیاستبازی بر شهادتطلبی، حمایت های دیپلماتیک و نظامی آمریکا از اسرائیل و... سبب شد تا جنگ شش روزه به یکی از بدترین شکستهای اعراب در برابر اسرائیل تبدیل شود.حتی متفکرانی همچون صادق العظم سوری علت شکست اعراب در مواجهه با اسرائیل و عقب ماندن جامعه اسلامی را در روند غلط غربی شدن از جمله تولید کننده نشدن و تاسیس دانشگاه نه به درخواست مردم بلکه به خواست دولت ها ذکر می کردند.
ناسیونالیسم عربی که عبدالناصر سکان دار آن شده بود نه تنها باعث تفوق و برتری اعراب نگردید بلکه باعث ذلت آنان شد. اعراب که بر پیشینه شکوهمند خود مغرور شده بودند در این میان فراموش کردند که این اسلام بوده که موجبات رشد و تعالی آنها را فراهم کرده است نه عصبیت قومی و نژاد پرستی که از زمان جاهلیت برای آنها به ارث رسیده است.
تنها شش روز کافی بود که هیمنه اعراب شکسته شود. تردید چندانی نیست که این شکست به تثبیت کشور اسرائیل و دولت یهود انجامید و پس از آن بود که با کمال ناباوری اعراب راه مصالحه با اسرائیلی را در پیش گرفتند که همواره بنا به هدف تاسیس آن جهت سیطره صهیونیست ها از نیل تا فرات پایه گذاری شده بود. به نوعی باید شکل گیری حکومتهای دیکتاتوری وابسته به غرب در سرزمینهای عربی را نیز از نتایج ذلت بار این جنگ دانست تا جایی که در جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل شاهد طرفداری کشورهای عربی از جمله عربستان از اسرائیل هستیم.
اکنون با شروع جنبشهای منطقه آمریکا و اسرائیل با ترس از اینکه این انقلابات با تاثیر پذیری از اسلامی که زمینه پیروزی انقلاب اسلامی ایران را فراهم ساخت درصدد آن هستند که اهداف اصلی این انقلابات را به سوی مطالبات قومی و قبیلهای بکشانند تا در این راستا موجبات جدایی ملتهای مسلمان را برای سیطره بر آنها فراهم کنند. البته جنبشهایی که امروز به «بهار عربی» تشبیه می شود بیش از آن كه سبقه ناسیونالیستی داشته باشد برگرفته از فطرت دین اسلام هستند.
به حق «بیداری اسلامی» نام شایستهای است که بر روی حرکتهای مردم منطقه میتوان نها؛ چراکه این حرکتها از مساجد و نماز جماعت ها شکل گرفته و با شعارهای اسلامی قوت یافتهاند اما باید توجه داشت که ممکن است این حرکتها از مسیر اصلی خود دور شوند و این زمانی که وجه ناسیونالیسم این حرکتها قوت یابد و با توجه به تجربه پیشین ممکن است این جنبش ها نیز سرنوشت جنگ اعراب و اسرائیل منتهی شود. مسئلهای که ملت مسلمان منطقه باید بدان توجه داشته باشند و با نگاه به تاریخ از بروز اتفاقاتی ایچنینی جلوگیری کنند./انتهای پيام/