کد خبر:۱۳۹۱۷۶
آخرین سخنان شیخ فضلالله نوري؛
قرآن را در دستانم دیدند و گفتند قوطی سیگارش بود!
آخرين جملات شيخ فضلاللهنوري در پاي چوبه دار چنين است: «خدایا تو خودت شاهد باش من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم. خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود.»
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»؛ مشهدي نادعلي، پيشكار مخصوص شيخ در رابطه با وقايع حول اعدام نقل ميكند: شب قبل از اعدام شيخ، دار را مقابل بالاخانهاي که آقا در آن حبس بود، برپا کرده بودند، صحنه توپخانه مملو از خلق بود و ايوانهاي نظميه و تلگرافخانه و تمام اطاقها و پشت بامهاي اطراف مالامال جمعيت بود.
دوربينهاي عکاسي در ايوان تلگرافخانه و چند گوشه و کنار ديگر مجهز و مسلط به روي پايهها سوار شده بودند و همه چيز گواهي ميداد که هيچ جاي اميدي نيست و تمام مقدمات اعدام از شب قبل تدارك ديده شده بود.
كفهاي مسلسلوار مردم
مشهدي نادعلي در توصيف روز اعدام ميگويد: يک حلقه مجاهد دور دار دايره زده بودند و چهارپايهاي نيز زير دار گذاشته بودند و مردم مسلسل کف ميزدند و يک ريز فحش و دشنام ميدادند.
هياهوي عجيبي صحن توپخانه را پر کرده بود که من هرگز نظير آن را نديده بودم، حتي بعدها هم به چشم نديدم، ناگهان يکي از سران مجاهدين که غريبه بود و من او را نشناختم، به سرعت وارد نظميه شد و راهپله هاي بالا را پيش گرفت تا به اطاق هاي بالا برود.
آقا سرش را از روي دست هايش برداشت و به آن شخص آرام گفت: «اگر من بايد بروم آنجا (با دست ميدان توپخانه را نشان داد) که معطلم نکنيد و اگر بايد بروم آنجا (با دست اطاق حبس خود را نشان داد) که باز هم معطلم نکنيد.» آن شخص جواب داد: «الان تکليفت معلوم مي شود» و با سرعت بالا رفت و بلافاصله برگشت و گفت: «بفرماييد آنجا!» و ميدان توپخانه را نشان داد.
زمزمه شيخ در حركت به سمت دار: «افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد»
آقا با طمأنينه برخاست و عصازنان به طرف در نظميه رفت. جمعيت جلوي در نظميه را مسدود کرده بود. كنار در مکث کرد تا مجاهدين مسلح مردم را پس و پيش کرده و راه را جلوي او باز کردند. آقا نگاهي به مردم انداخت و رو به آسمان کرد و اين آيه را تلاوت كرد: «افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد» و به طرف دار راه افتاد.
روز سيزدهم رجب سال 1327 قمري، يک ساعت و نيم به غروب مانده بود، آقا 70 ساله بود و محاسنش سفيد شده بود و همينطور عصازنان با آرامي و طمأنينه به طرف دار ميرفت و مردم را تماشا مي کرد تا نزديک چهارپايه دار رسيد، يک مرتبه به عقب برگشت و صدا زد: «نادعلي!»
در آن دقيقه وحشتناک و ميان آن همه جار و جنجال، آقا حواسش چقدر جمع بوده که نوکر خود را ميان آن همه ازدحام شناخت و او را صدا کرد. فوراً جمعيت را عقب زده و خود را به آقا رسانيدم و گفتم: «بله آقا!»... مردم که يک جار و جنجال جهنمي راه انداخته بودند، يک مرتبه ساکت شدند و ميخواستند ببينند آقا چه کار دارد، خيال مي کردند مثلاً مي خواهد وصيتي بکند؟
دست آقا رفت توي جيب بغلش و کيسه اي درآورد و انداخت جلوي نادعلي و گفت: «علي! اين مهرها را خرد کن!»... الله اکبر کبيراً، ببينيد در آن ساعت اين مرد ملتفت چه چيزهايي بوده، نميخواسته بعد از خودش مهرهايش به دست دشمنانش بيفتد تا سندسازي کنند.
همانجا چند مهر از توي کيسه درآورده و جلوي چشم آقا خرد کردم. آقا بعد از اينکه از خرد شدن مهرها مطمئن شد، گفت: «برو!» و دوباره راه افتاد و به پاي چهارپايه زير دار رسيد.
پهلوي چهارپايه ايستاد، اول عصايش را به جلو ميان جمعيت پرتاب کرد، قاپيدند؛ عباي نازک مشکي تابستانه اي دوشش بود، عبا را درآورد و همان طور به جلو ميان مردم پرتابش کرد، قاپيدند.
در همين موقع بود که من رفتم بالاخانه سر در نظميه تا بهتر ببينم، با حال پريشان به يکي از ستونها تکيه دادم و همين طور از بالا نگاه ميکردم؛ چند متري بيشتر از دار فاصله نداشتم. زير بغل آقا را گرفتند و از دست چپ روي چهارپايه رفت، رو به بانک شاهنشاهي و پشت به نظميه، قريب 10دقيقهاي براي مردم صحبت کرد.
آخرين سخنان شيخ با مردم
آخرين جملات شيخ در پاي چوبه دار به اين صورت بود: «خدایا تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم، به این مردم گفتم. خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود.» كه اشاره به نطقی دارد كه شيخ در تحصن حضرت عبدالعظیم ايراد كرده بود.
شیخ سرپا می ایستد و قرآنش را از جیب بغلش در می آورد و سه مرتبه قسم می خورد که: «به این قرآن، به این قرآن، به این قرآن من با مشروطه (اسلامي) مخالف نیستم» مخالفین میگویند: «ما دیدیم، قرآن نبود، قوطی سیگارش بود»
در این وقت طناب را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای او کشیدند و طناب را بالا کشیدند. تا چهار پایه را از زیر پای او کشیدند، یک مرتبه تنه سنگینی کرد و کمی پائین افتاد، اما فوراً دوباره بالا کشیدنش و دیگر هیچ کس از آقا کمترین حرکتی ندید، انگار نه انگار که اصلاً هیچ وقت زنده بوده!
در همین گیر و دار باد هم شدیدتر شد، گرد و غبار و خاک و خل تمام فضا را پر کرده بود؛ به طوری که عکاسها نتوانستند عکسبرداری کنند!
آثار باقيمانده از شیخ فضل الله
شیخ فضل الله نوری علاوه بر تدریس، ارشاد و رسیدگی به امور مردم و قضاوت، در کار تألیف رسائل فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و نیز در زمينه تصحیح و تحشیه کتابهای معروف و معتبر علمای گذشته اهتمامی فراوان داشت.
عناوین برخی از آثار باقی مانده از او چنین است:
1- صحیفه قائمیه حاوی مجموعه ادعیه امام دوازدهم (عج)؛
2- رساله اصولی المشتق، تقریرات درس میرزای شیرازی که در تهران به تاریخ ۱۳۰۵ منتشر شد؛
3- رساله سؤال و پاسخ، حاوی ۲۳۶ پرسش از میرزای شیرازی، تهران ۱۳۰۵ ق؛
4- رساله عملیه، حاوی ۶۰ پرسش و پاسخ از میرزای شیرازی، تهران ۱۳۰۶ ق؛
5- تذکره الغافل و ارشاد الجاهل، در ردّ سیاست مشروطه که به فرمان شیخ و به دست میرزا علی اصفهانی
تحریر شده و به تاریخ ۱۳۶۲ ق در تهران انتشار یافته است؛
6- تحریم مشروطیت، در بیان علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه ایشان با مشروطیت که به تاریخ ۱۳۲۶ ق در
تهران انتشار یافت.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.