کد خبر:۱۵۵۳۲۶
خاطرات گروگان‌ها؛ ‌تسخير لانه عقاب

لذت بخش ترين صبحانه

وقتی همراه دیگر گروگان ها پشت میز ناهارخوری منزل سفیر نشسته بودم، با نگاهی به پشت سرم یکی از ایرانی ها را دیدم که لوله تفنگ را درست به طرف سر من گرفته است، انگشتش هم روی ماشه تفنگ قرار دارد ...
گروه پرونده ويژه «خبرگزاري دانشجو»؛
 
لذت بخش ترين صبحانه
 
صبح که از خواب برخاستم، ایرانیها برایم چای و نان و مربا آوردند. صرف چنین صبحانه‌ای بقدری لذت بخش بود که هنوز هم خاطره‌اش را فراموش نکرده‌ام. پس از آن مرا به سالن ناهار خوری اقامتگاه سفیر بردند و به یک صندلی بستند. ۱۲ یا ۱۴ آمریکایی هم در آن موقع مثل من پشت میز بزرگ ناهار خوردی نشسته بودند. ولی چون هیچ‌کدام اجازه صحبت کردن نداشتیم، فقط یکدیگر را نگاه می‌کردیم.
                                                                                                                                                                                                       
صف دستشويي
 
موقعی که از خواب برخاستم در خارج از اتاقم ایرانیها را دیدم که به صف ایستاده‌ بودند تا به نوبت از توالت ایرانی استفاده کنند. تقریبا تمام توالتهای موجود در سفارتخانه از نوع فرنگی بود و چون فقط در یکی دو جا توالت ایرانی وجود داشت، دانشجویان ایرانی هم که از توالت فرنگی خوششان نمی‌آمد ناچار شده بودند هنگام استفاده از دستشویی نوبت را رعایت کنند. در چنین موقعیتی، چون در آن نقطه توالت فرنگی وجود نداشت، من هم ناگزیر به استفاده از توالت ایرانی شدم، و دانشجویان بدون آنکه جلویم را بگیرند اجازه دادند تا بی‌نوبت وارد صفشان شوم.
گروگان«جوهال» (افسریار)
  
صندوق های اسلحه باز شدند
 
آن روز صبح چون برای اولین بار همه نگهبانان را مسلح دیدم، معلوم شد که ایرانیها توانسته‌اند گاو صندوق‌های حاوی اسلحه تفنگدران دریایی را بگشایند و به سلاحهای موجود در آنها دست پیدا کنند. وقتی همراه دیگر گروگانها پشت میز ناهارخوری منزل سفیر نشسته بودم، با نگاهی به پشت سرم یکی از ایرانیها را دیدم که لوله تفنگ را درست به طرف سر من گرفته است، انگشتش هم روی ماشه تفنگ قرار دارد. البته او با این کار به هیچوجه قصد تهدید مرا نداشت و تشخیص می‌دادم تفنگ را عمدا به طرفم نگرفته است. چرا که می‌دیدم او با یکی دیگر از ایرانیها سرگرم گفتگوست و اصلا هم توجهی به من ندارد. ولی چون از این وضع خیلی دلواپس بودم و فکر می‌کردم که اگر انگشتش بی‌دلیل تکان بخورد سرم را به باد می‌دهد، به همین جهت آهسته یکی از ایرانیهایی را که نزدیک ایستاده بود صدا زدم و به او گفتم: اگر می‌تواند، به دوستش بگوید لوله تفنگش را به طرف دیگری بگیرد. بلافاصله که او خواسته مرا با دوستش در میان نهاد، نگهبان تفنگدار هم نیشخندی به من زد و لوله تفنگ را به طرف سقف گرفت.
گروگان«جوهال» (افسریار)
 
 فرياد ها
 
تمام روز در حالی که دستهایم به صندلی بسته بود فریاد جمعیت را می‌شنیدم که در بیرون سفارتخانه جمع شده و پشت سر هم شعار می‌دادند. اوج صدای مردم چنان بود که گويی میلیونها نفر قصد دارند به سراغمان بیایند تا خونمان را بریزند[!] دامنه فریادهایشان بقدری وسعت داشت که احساس می‌کردم تمام ساختمان را تکان می‌دهد و دیوارهای سالن هماهنگ با شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «الله اکبر» جمعیت می‌لرزد.
 
گروگان«بیل بلک» (ماموریت مخابرات)
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار