رائفیپور: ذوالقرنین پیچیدهترین شخصیت قرآنی است
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، علی اکبر رائفیپور در اولین نشست از سلسله نشستهای روایت عهد با موضوع حقیقت ذوالقرنین که به همت جنبش مصاف 26 آبان ماه در مجتمع فرهنگی 13 آبان برگزار شد، گفت: ذوالقرنین جزو پیچیدهترین شخصیتهای قرآنی است که به لحاظ تئوریک نظرات مختلفی در مورد آن وجود دارد.
وی با بیان اینکه داستان ذوالقرنین در سوره کهف آمده است، گفت: در سوره کهف داستان چند گروه آورده شده و از عجیبترین سورههای قرآن است؛ به طوری که امام حسین(ع) بالای نی که قرآن میخواندند آیاتی از سوره کهف که مربوط به اصحاب کهف است را قرائت میکردند.
این کارشناس دشمنشناسی به بیان و تفسیر آیات سوره کهف پرداخت و گفت: در آیه 83 چنین بیان میکند کهای پیامبر از تو درباره ذوالقرنین میپرسند، بگو بزودی ذکری از آن برای شما خواهم آورد؛ این سوال مطرح میشود که چرا همین جا مطرح نکرده و گفته است بزودی؟
وی با اشاره به آیه بعد گفت: به کار بردن «مکّنّا» عجیب است و معنی آن این است که هر آنچه در زمین بود به او دادیم، حتی مواردی که به پیامبران داده نشده بود، حتی به سلیمان که حکومت جهانی تشکیل داد.
رائفیپور در ادامه گفت: ذوالقرنین وسیلهای را در پی گرفت و به محلی که خورشید غروب میکرد، رسید و خورشید را یافت که در چشمهای گل آلود و سیاه (عین حمئه) فرو میرفت و نزدیکی آن نیز قومی را یافت، ولی عجیب آن که هیچ صحبتی از آن قوم نمیکند!
ذوالقرنین حتی با خدا صحبت میکرده است
وی با اشاره به ادامه آیه 86 سوره گفت: ذوالقرنین حتی با خدا صحبت میکرده است و خدا به او میگوید در اختیار توست که این قوم را عذاب کنی یا رهایشان کنی.
این کارشناس دشمنشناسی در ادامه گفت: ذوالقرنین میگوید هر کسی که ستم کند را در آینده عذاب میکنیم، یعنی قدرت عذاب و عقاب دارد، ولی کسانیکه ایمان آورند جزاءالحسنی میدهیم؛ عجیبتر اینکه اینجا فعل جمع را برای غیر خدا به کار برده است.
وی با بیان اینکه خدا در همه جای قرآن ابتدا مشرق، سپس مغرب را آورده است، گفت: اینجا اولین جایی است که اول مغرب آمده بعد مشرق، در ضمن معلوم نیست چرا مفسرین مشرق را به کار بردهاند چون فقط محل طلوع خورشید آمده است.
رائفیپور در ادامه گفت: در محل طلوع خورشید قومی را دید که هیچ ستر و پوششی نداشتند، بجز همان خورشید، در حالی که خورشید و نور باعث دیده شدن آدمی میشود.
وی با اشاره به آیه 91 گفت: خداوند میفرماید ما از آنچه نزد وی بود، خبر داشتیم و نکته جالب اینکه خدای عالم به همه چیز، چه نیازی دارد که بگوید ما از کارها و امکانات او باخبر بودیم؟
ذوالقرنین برای قوم سدی نفوذناپذیر ساخت
این کارشناس دشمنشناسی گفت: به بین السّدَّین رسید و در کنار آن (نه داخل آن) قومی را یافت که هیچ زبانی را نمیفهمیدند و سوال اینجاست که چطور زبان ذوالقرنین را فهمیدند؟
وی در ادامه گفت: قوم گفتند «یأجوج و مأجوج روی زمین فساد میکنند اگر ممکن است ما به تو پولی بدهیم تا برای ما سدی بسازی» که در جواب گفت: آنچه خدا داده برای ما بس است.
رائفیپور خاطرنشان کرد: قوم درخواست سد کردند، ولی او برای آنها رَدم ساخت؛ چرا که سد اگر پر شود آب از آن عبور میکند، ولی ردم نفوذناپذیر است.
وی با اشاره به آیه 96 گفت: ذوالقرنین درخواست آهن کرد تا فاصلهای که بین دو کوه بود را صاف نماید، لذا دستور داد تا در آهن بدمند تا ذوب شود و سپس روی آن مس مذاب ریخت.
این کارشناس دشمنشناسی گفت: سدی ساخته شد که نه میتوانستند آن را سوراخ کنند و نه پشت سر گذارند که این را رحمتی از جانب خداوند معرفی میکند.
ذوالقرنین از اسکندر مقدونی تا ...
وی با اشاره به افرادی که به عنوان کاندیدا برای ذوالقرنین معرفی شدهاند، گفت: اولین فرد اسکندر مقدونی است که از سرداران پرآوازه تاریخ باستان بوده و از یونان تا چین را فتح کرده است.
رائفیپور با بیان اینکه چهره اسکندر در منابع ایرانی مخدوش است، گفت: از احتمال خویشاوندی اسکندر با سلسله کیانیان تا یکی بودن اسکندر و کوروش مطرح شده است، ولی در منابع زرتشتیان به عنوان غاصب خاندان و تخم شاهنشاهی ایران و همچنین همتراز جبارانی چون ضحاک و افراسیاب معرفی شده است.
وی در ادامه گفت: منشا اخبار مجعول در مورد اسکندر به کتابی از یک مصری کمنام برمیگردد که حدود پنج قرن پس از اسکندر آن را نوشته و نیز به مبالغات و خیالپردازیهای سرداران و لشکریان اسکندر برمیگردد، لذا وی نمیتواند ذوالقرنین باشد.
این کارشناس دشمنشناسی با اشاره به دیگر کاندیداهای ذوالقرنین گفت: عدهای ذوالقرنین را پادشاهی از یمن میدانند که تاجی با دو شاخ بر سر داشته و نیز عادت استفاده از «ذی» در نامههای اهل یمن دیده میشود که وی مقارن با عهد حضرت ابراهیم است.
وی ادامه داد: به اعتقاد گروهی ذوالقرنین مردی از فرا زمین است که برای کمک به مردم زمین آمده است و منظور از «فاتبع سببا» سفینه وی میباشد؛ چرا که در گذشته معتقد بودند زمین روی شاخ گاوی سوار است و وقتی این گاو شاخ عوض میکند فصل عوض میشود.
رائفیپور گفت: مراد از یأجوج و مأجوج مواد مذابی بوده که سرازیر میشده است که البته این نگاه هیچ قرینه قرآنی و روایی ندارد.