کد خبر:۱۶۱۷۱۲
نگاهي بر عقايد فرقه صوفيه-1؛
تصوف؛ رواج بدعت در لباس طریقت
عبادتهاي ساختگی صوفیه همه از مصادیق بدعت در دین است و نه تنها باعث تقرب به حضرت حق نمیشود، بلکه سبب گمراهی و دور افتادگی بیشتر از مسیر کمال میشود.
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، مرحوم علامه مجلسی در رساله «اعتقادات» مينويسد: «جماعتى از مردم عصر ما به نام «صوفيه» بدعتهائى اختراع كرده و آن را مسلك خود قرار داده و گوشهگيرى و رهبانيت را شعار خود ساختهاند، تا به نظر خود بدان وسيله خدا را عبادت كنند!
با اينكه پيغمبر از رهبانيت و گوشهگيرى از خلق نهى فرمود و دستور داد كه مسلمانان بايد ازدواج كنند و با مردم معاشرت نمايند و در اجتماعات مسلمين حاضر شوند، با مؤمنين نشست و برخاست كنند، و يكديگر را براه خير و صلاح و اعمال نيك هدايت كنند.
احكام خدا و مسائل دينى بياموزند و به ديگران ياد دهند. عيادت بيماران بنمايند و تشييع جنازه و ملاقات مؤمنين و سعى در انجام حوائج آنها داشته باشند.
امر به معروف و نهى از منكر بنمايند و حدود الهى را جارى سازند و احكام خدا را منتشر كنند، در حالى كه رهبانيتى كه صوفيه اختراعكردهاند مستلزم ترك تمام اين واجبات و مستحبات است! بعلاوه صوفيه در اين رهبانيت (گوشهگيرى و خانقاهنشينى) عبادتهاى ساختگى پديد آوردهاند.»
عبادتهای ساختگی صوفیه: ذکر خفی
از جمله عبادات ساختگى صوفيه «ذكر خفى» است كه نزد آنها عمل خاصى است و با هيئت مخصوصى انجام ميدهند. نه آيهاى و روايتى درباره اين ذكر خفى از شرع مطهر وارد نشده و در هيچ كتابى هم پيدا نميشود، كه البته اين خود بدون هيچ گونه شك و ترديدى بدعت است و پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «كلّ بدعة ضلالة و كلّ ضلالة سبيلها الى النّار.»؛ يعنى هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى راهش بطرف جهنم است.
از جمله آن بدعتها «ذكر جلى» است كه در آن حالت با اشعار آواز ميخوانند و اين را عبادت خدا ميدانند و عقيده دارند كه جز اين دو ذكر و بدعتها، خدا عبادت ديگرى ندارد و بدين گونه تمام واجبات و مستحبات و نوافل را ترك ميكنند و هر گاه نماز ميخوانند مثل مرغى كه پى در پى منقار به زمين ميزند، با عجله و شتاب قناعت ميكنند و اگر ترس از علماء نبود، حتى اين نوع نماز خواندن را هم به كلى ترك ميكردند!!
صوفيه تنها به اين بدعتها اكتفا نكردهاند و نيز به جبر و سقوط عبادات معتقد است و غير آن را از عقائد فاسد و سخيف ميداند.
چلهنشینی در صوفیه باعث زوال عقل و توهم میشود
چلّهنشينى از شعار مشايخ صوفيه است كه عقل را سخيف و ضعيف میكند؛ چرا که در آن دستور به ترك حيوانى (خوردن گوشت) و مثل آنها دارند؛ زيرا مدار تشخیص امور بر عقل است و عقل كه ضعيف شد، زود فريب اهل باطل را ميخورد و آنچه «پير» به آنها بگويد ميپذيرند.
حديثى از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله آمده كه: هر كس در چهل صباح عمل خود را براى خدا خالص گرداند، خدا چشمههاى حكمت را از دلش بر زبانش جارى كند، در حديث ديگر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است: «هر گاه ايمان را براى خدا چهل روز خالص نمايد، خدا او را زاهد گرداند در دنيا، و او را بدرد و دواى دنيا بينا فرمايد، حكمت را در دل او جاى دهد، زبان او را بحكمت گويا گرداند.»
صاحبان بدعت از روى جهالت اين دو حديث را در برابر اهل حق حجت خود كردهاند، نميخواهند بپذیرند كه اين احادیث ارتباطی به چلهنشینی ایشان ندارد؛ چرا که چله نشینی که مترتب بر عمل حرام باشد نه تنها کمالی را در پی نمیآورد، بلکه باعث گمراهی و دور افتادن بیشتر از مسیر حق است.
رقص برای تقرب به خدا
دو نوع ذكر در ميان صوفيه شايع شده كه هر دو بدعت است! و آن را بهترين عبادات ميدانند و اوقات عمر خود را در آنها ضايع و مردم را گمراه ميكنند اول- ذكر جلى و آن شامل موارد زير ميشود:
اول آنكه اين نحو عبادت از شارع نرسيده و بدعت است، چنان چه در تعريف بدعت گفته شد خوب دانستن اموری كه از شارع وارد نشده است، و به آن عنوان عبادت كردن بدعت است.
دوم- آنكه غنا ميكنند و ذكر را به تصنيفها برميگردانند! و در ميان آن اشعار عاشقانه و ملحدانه به نغمه و ترانه ميخوانند، و اين باجتماع علماى شيعه حرام است.
سوم- آنكه اين اعمال را در مساجد ميكنند و چون به ايشان مي گوئى اين اعمال بدعت و تشريع است، جواب ميگويند: ما را از اين، قرب ديگر حاصل مىشود! و فريادها ميكنند و كف ميكنند و اين را در نظر عوام از كمالات خود مينمايانند.
ائمه مطرب نداشتهاند
شاهدى براى بدعت بودن اين اطوار، از اين بهتر نيست كه يك كس از شيعه و سنى و صوفى و غير صوفى نقل نكرده است كه حضرت رسالت پناه و ائمه معصومين عليهم السلام و اصحاب ايشان و راويان اخبار ايشان و علماى ملت، هرگز مطربى داشتهاند و براى ايشان زمزمه ميكرده است!! يا حلقه ذكر منعقد ميساختند، يا اصحاب خود را بآن امر ميكردهاند؟.
پشمپوشى صوفيان نشانه جماعت لعن شده از زبان پیامبر
احاديث در باب پشم پوشيدن اختلافى دارد و در احاديث اهل سنت، مدح پشم پوشى وارد شده است. اكثر احاديث شيعه دلالت بر مذمت ميكند از اكثر احاديث معتبره كه در باب زىّ و لباس پيغمبر و ائمه (ع) به ما رسيده چنين بنظر ميرسد كه لباس معهود و متعارف ايشان غير پشم و مو بوده است.
پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: يا أبا ذر يكون في آخر الزّمان قوم يلبسون الصّوف في صيفهم و شتائهم يرون انّ لهم الفضل بذلك على غيرهم اؤلئك يلعنهم ملائكة السّموات و الأرض؛ اى ابو ذر در آخر الزمان جماعتى خواهند بود كه پشم پوشند در تابستان و زمستان، و گمان كنند كه ايشان را بسبب اين پشم پوشيدن فضل و زيادتى بر ديگران هست، اين گروه را لعنت ميكنند ملائكه آسمان ها و زمين!
دانشمندان بزرگ شيعه از صوفيه نكوهش كردهاند
«و اكثر قدما و متأخرين علماى شيعه رضوان اللَّه عليهم مذمت ايشان كردهاند و بعضى كتابها بر رد ايشان نوشتهاند، مثل على بن بابويه_ شيخ مفيد_ شيخ طوسى _علّامه حلّى.
اگر شخص با انصاف و با ارادهاى كتاب «تذكرة الاولياء» عطار نيشابورى يا «نفحات الانس» جامى، يا «شرح گلشن راز» عبد الرّزاق كاشى، و يا «اسرار- التوحيد» ابو سعيد ابوالخير را كه جزو اسناد و منابع قديمى و پر ارزش تمام فرقههاى صوفيه است مطالعه كند، ميفهمد كه صوفيه فرسنگ ها با اسلام و مسلمانى فاصله دارند و دنيائى غير از دنياى اسلام دارند.
دروغ هاى شاخدار، جعليات، كفريات، معجزات و كرامات ساختگى كه براى مشايخ صوفيه امثال، با يزيد بسطامى، جنيد بغدادى، منصور حلاج، حسن بصرى، سرى سقطى، معروف كرخى، سفيان ثورى شقيق بلخى، ابراهيم ادهم، داود طائى و رابعه عدويه و ديگران نقل كردهاند، براى هيچ پيغمبر اولو العزم و امام معصومى در تمام كتب سنى و شيعه نيامده است!! با اين وصف خود را مسلمان و شيعه مذهب و پيرو اهل بيت پيغمبر ميدانند و نميدانند مادام كه اين عقائد و اعمال و گفتار را داشته باشند و پيروان مشايخ و پيران گمراه و بدعتگذاران سودجو و حيلهگر باشند فرسنگ ها با ائمه طاهرين و آئين تشيّع فاصله دارند!
صوفیه در مقام جواب بر میآید
صوفيه در مقام جواب، نوعا مقام ادبى و شعرى و مسلك عرفانى بعضى از مشايخ و سران خود را به رخ ميكشند، مثلا احياء- العلوم غزالى، مثنوى مولوى، ديوان سنائى و عطار و حافظ و سعدى و غيره را به ميدان مىآورند، در صورتى كه اولا ما با ادبيات و اشعار خوب نه تنها مخالف نيستيم، بلكه آن را ركنى از علوم ميدانيم؛ چراكه كتب علماء و سخنان گويندگان ما مملو از شعر و ادبيات است، ولى اين چه ربطى به اوهام و خرافات و عقائد فاسده آنها دارد؟
آيا اگر في المثل ما از كتاب «روح القوانين» منتسكيو يا «جنگ و صلح» تولستوى يا «بينوايان» ويكتور هوگو يا فلسفه «كانت» يا فرضيه نسبيّت «انشتين» به دليل اينكه داراى مطالب ارزنده و قابل استفاده است، تعريف كرديم، بايد مذاهب آنها را كه يا يهودى و يا مسيحى بودهاند هم ستايش كنيم، و پيرو مذهب آنها باشيم؟!
در ضمن بايد ديد غزالى، محى الدين، سنائى، عطار و سايرين كه دم از صوفيگرى و خانقاهنشينى زدهاند و صوفيه هم آنها را به رخ ميكشند، آيا معلومات و مقام ادبى و عرفانى خود را از خانقاه، چلهنشينى، ترك درس و بحث و شستن اوراق دفتر گرفتهاند، يا در محضر علما و مدرسه آموختهاند؟
شكى نيست كه مشايخ صوفيه اگر دانشى داشتهاند، از پاسداران شريعت و علماى دينى در مدارس گرفته، سپس كه بر اثر طبع سركش و نفس هوا پرست بطرف خانقاه و بىبند و بارى كشانده شدند.
منبع:
1- تحفه الاخيار
2- رساله اعتقادات علامه مجلسي
3- بحارالانوار، ج. 13
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.