پیامبر صلى الله علیه و آله همواره روى زمین بدون فرش مىنشست، بر روى زمین غذا مىخورد و خود شیر گوسپند را مىدوشید و دعوت بردگان را بر سفره نان جوین مىپذیرفت.
جریده اینترنتی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین بروزرسانی وبلاگ «حاجآقا مسأله»، ضمن درج مطلبی تحت عنوان «گوشه ای از محاسن اخلاقی پیامبر» آورده است:
امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت مىکند که آن حضرت فرمود: پنج چیز است که تا لحظه مرگ ترک نمىکنم: پوشیدن لباس پشمى، سوار شدن بر الاغ بىپالان، غذا خوردن با بردگان، بافتن کفش با دستانم و سلام کردن به کودکان؛ تا پس از من سنّت شود «1».
یهودى با اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله مسلمان مىشود
حضرت امام موسى بن جعفر علیهالسلام از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت مىکند: شخصى یهودى چند دینار از رسول خدا صلى الله علیه و آله طلب داشت، اداى آن وام را از حضرت درخواست کرد، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: نمىتوانم طلبت را بپردازم، یهودى گفت: تا نپردازى تو را رها نمىکنم، حضرت فرمود: در این صورت کنارت مىنشینم و کنار او نشست تا جایى که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همان جا خواند.
اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله در مقام تهدید و ترساندن او برآمدند، حضرت به آنان نظر انداخته، فرمود: مىخواهید در حق او چه کنید؟ گفتند: اى رسول خدا! یک یهودى تو را این گونه نزد خود حبس کند؟ حضرت فرمود: پروردگارم مرا به ستم بر اهل ذمه و غیر اهل ذمه مبعوث ننموده است.
هنگامى که روز به نهایت رسید، یهودى گفت: «أشهد أن لا إله إلّااللّه و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» و بخشى از ثروتم را در راه خدا [بخشیدم]، اى پیامبر! به خدا سوگند! در حق تو این سخت گیرى را روا نداشتم جز اینکه ببینم تو همان کسى هستى که در تورات وصف شدهاى؟
من در تورات در وصف تو خواندهام: محمّد بن عبداللّه محل ولادتش مکه و محل هجرتش مدینه است. درشتخوى و خشمگین و فریادزن نیست وسخنش را به زشتگویى وگفتارش را به فحش نمىآلاید. من به وحدانیت خدا و نبوت تو شهادت مىدهم و این ثروت من است، در آن به قانونى که خدا نازل کرده است فرمان بران «2».
وام بىبهره براى رفع نیاز حاجتمند
نیازمندى به محضر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و از حضرت درخواست کمک کرد، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا کسى هست که وام بىبهرهاى در دستش باشد؟ مردى از انصار از عشیره بنى حُبلى برخاسته، گفت: من چنین وامى را دارم، حضرت فرمود: چهار ظرف خرما به این نیازمند بپرداز.
آن مرد انصارى چهار ظرف خرما را پرداخت. مرد انصارى بعد از مدتى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و پرداخت وامش را از پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست کرد، حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آینده پرداخت مىشود.
پس از مدتى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد، حضرت باز هم فرمود: ان شاء اللّه در آینده پرداخت مىشود و چون بار سوم آمد حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آینده پرداخت مىشود، [او به پیامبر صلى الله علیه و آله] عرضه داشت: یا رسول اللّه! این ان شاء اللّه آینده را فراوان به من گفتى!
حضرت تبسم کرده، فرمود: آیا مردى هست که وام بىبهره در اختیارش باشد؟ مردى برخاسته، گفت: یا رسول اللّه! در اختیار من هست، فرمود:چه مقدار در اختیار دارى؟ گفت: هر چه بخواهى! فرمود: هشت ظرف به این مرد بپرداز، مرد انصارى گفت: فقط چهار ظرف طلبکارم، حضرت فرمود: چهار ظرف دیگر هم براى تو «3».
غذا خوردن با تهیدستان
حضرت امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت مىکند: در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله تهیدستان به خاطر نداشتن خانه، شبها را در مسجد به صبح مىرساندند.
پیامبر صلى الله علیه و آله شبى در مسجد کنار منبر در ظرفى سنگى با آن تهیدستان افطار کرده، و هم غذا شد و آن شب از برکت وجود پیامبر صلى الله علیه و آله سى نفر از غذایى که در آن دیگ سنگى بود خوردند و باقىمانده غذا به همسرانش برگردانده شد «4».
زهد و قناعت
حضرت امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت مىکند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: فرشتهاى نزد من آمده، گفت که: اى محمّد! پروردگارت به تو درود فرستاده، مىفرماید اگر بخواهى، پهن دشت پر از ماسه و شن منطقه مکه را برایت طلا مىکنم، ولى آن حضرت سر به سوى حق برداشته، گفت: پروردگارا! یک روز سیر مىمانم تا تو را سپاس و حمد گویم و یک روز گرسنه تا از تو درخواست و گدایى کنم! «5»
تواضع و فروتنى شگفتانگیز
ابن عباس مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله همواره روى زمین بدون فرش مىنشست، بر روى زمین غذا مىخورد و خود شیر گوسپند را مىدوشید و دعوت بردگان را بر سفره نان جوین مىپذیرفت «6».
غم مردم داشتن
در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله در میان اهل صفّه مؤمنى بود تهیدست و سخت نیازمند و محتاج، او همه نمازهایش را به رسول خدا صلى الله علیه و آله اقتدا مىکرد و هیچ یک از نمازهایش را بدون جماعت نمىخواند، پیامبر بزرگوار صلى الله علیه و آله دلش به حال او مىسوخت و غربت و نیاز او را زیر نظر داشت.
پیامبر بزرگوار صلى الله علیه و آله پیوسته به او مىفرمود: اى سعد! اگر چیزى به دست من برسد تو را بىنیاز مىکنم.
دیر زمانى گذشت و پیامبر صلى الله علیه و آله چیزى بدست نیاورد از اینرو غم و اندوه حضرت براى سعد زیاد شد. خداى مهربان که ناظر حال پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به سعد بود جبرئیل را با دو درهم فرو فرستاد، جبرئیل به پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند به غم و اندوه تو نسبت به سعد آگاه بود، آیا دوست دارى سعد را بىنیاز کنى؟ فرمود: آرى، عرضه داشت: این دو درهم را به او بده و بگو که با آن تجارت کند.
حضرت دو درهم را گرفته، براى اداى نماز ظهر از خانه بیرون آمد در حالى که سعد در انتظار پیامبر کنار در حجرههاى وى ایستاده بود.
پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: تجارت و داد و ستد را دوست دارى؟ گفت:دوست دارم، ولى مایه و سرمایهاى ندارم، حضرت دو درهم را به او داد و فرمود: با این پول تجارت کن و رزق و روزى الهى را به دستآر.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پس از خواندن نماز به سعد فرمود: از این لحظه دنبال کار و تجارت برو که من اندوه تو را داشتم.سعد به فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله دنبال تجارت رفت، جنسى را به یک درهم مىخرید و به دو درهم مىفروخت و به دو درهم مىخرید و مردم با اشتیاق از او به چهار درهم مىخریدند.
به همین صورت دنیا به سعد رو آورد و مال و متاعش زیاد شد وتجارت او چشمگیر گشت تا اینکه بر در مسجد جایى را به چنگ آورد و تجارت خود را در آن گردآورى کرد تا جایى که بلال اذان مىگفت و پیامبر صلى الله علیه و آله براى اداى نماز به مسجد مىآمد ولى سعد مشغول خرید و فروش بود، فرصت وضو گرفتن و آمدن به مسجد از دستش رفته بود، سعد دیگر سعد گذشته نبود.
حضرت روزى به او فرمود: اى سعد! آن چنان دنیا تو را مشغول کرده که از نماز باز ماندهاى آن هم نماز با پیامبر! آن حال و وضع گذشته کجا رفت؟آن سیر و سلوک چه شد؟! عرضه داشت: چه کنم، مالم را تباه کنم؟
چارهاى ندارم، به این یکى مىفروشم باید بهایش را از او بگیرم و از آن یکى مىخرم باید بهایش را به او پرداخت کنم. حضرت از این وضعى که براى سعد پیش آمده بود غصهدار شد، غصهاى بیش از روزهاى تهیدستى او!
جبرئیل به محضر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده، گفت: اى محمّد! خداوند غمت را از جهت سعد مىداند آیا روزگار گذشته سعد را بیشتر دوست دارى یا وضع فعلى او را؟ فرمود: روزگار گذشتهاش را بیشتر دوست دارم، اکنون در وضعى قرار گرفته که دنیا دارد آخرتش را از بین مىبرد، جبرئیل گفت: آرى، این گونه عشق به دنیا و اموال و ابزارش چیزى جز فتنه و باز دارنده از آخرت نیست، عرضه داشت: به سعد بگو دو درهمت را که به اودادى باز گرداند، وقتى آن را باز گرداند به روزگار اوّلش برمىگردد.
پیامبر صلى الله علیه و آله از خانه بیرون آمده، نزد سعد رفت و با محبتى خاص به او فرمود: اى سعد! نمىخواهى دو درهم ما را باز گردانى؟ عرضه داشت:چرا، همراه با دویست درهم! حضرت فرمود: اى سعد چیزى جز آن دو درهم نمىخواهم!سعد دو درهم را تقدیم پیامبر صلى الله علیه و آله کرد، به تدریج وضعش عوض شد تا جایى که هرچه فراهم آورده بود از دستش رفته، به حال اول بازگشت «7».
نیکى بسیار در برابر ناسپاسى مردم
حضرت امام موسى بن جعفر علیهما السلام از پدرانش از امیرالمؤمنین روایت مىکند که: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله همواره و پیوسته بسیار نیکوکار و احسان کننده بود که نیکى و احسانش از سوى مردم سپاسگزارى نمىشد و نیکى او نسبت به قریش و عرب و عجم فراگیر بود و ما اهل بیت هم بسیار نیکوکار و احسانکننده هستیم که نیکى ما سپاسگزارى نمىشود و مؤمنان برگزیده نیز مانند ما هستند «8».
پی نوشت ها:
(1)- الخصال: 1/ 271، حدیث 13؛ وسائل الشیعة: 12/ 63، باب 35، حدیث 15652؛ بحار الأنوار: 16/ 219، باب 9، حدیث 11.
(2)- الأمالى، صدوق: 465، المجلس الحادى والسبعون، حدیث 6؛ بحار الأنوار: 16/ 216، باب 9، حدیث 5؛ مستدرک الوسائل: 13/ 407، باب 17، حدیث 15741.
(3)- قرب الإسناد: 44؛ وسائل الشیعة: 9/ 435، باب 30، حدیث 12422؛ بحار الأنوار: 16/ 218، باب 9، حدیث 7.
(4)- قرب الإسناد: 69؛ بحار الأنوار: 16/ 219، باب 9، حدیث 9.
(5)- عیون أخبار الرضا: 2/ 30، باب 31، حدیث 36؛ بحار الأنوار: 16/ 220، باب 9، حدیث 12.