کد خبر:۱۷۱۰۰۴
عبدخدايي در گفت‌وگوی تفصیلی با «خبرگزاری دانشجو»:

اگر دولت شاهنشاه بخواهد کاری‌کند،آتش‌ها از زیر خاکستر بیرون مي‌آيند

دبیر کل جمعیت فدائیان اسلام گفت: در سال 1333 مجله تهران مصور، عکس من، نواب صفوی و خلیل طهماسبی را انداخت و زیر آن نوشت كه اگر دولت ایران بخواهد کاری بکند، این آتش‌ها از زیر خاکستر بیرون مي‌آيند و ...
محمدمهدی عبدخدایی در گفت‌وگو با خبرنگار «خبرگزاری دانشجو»، به بيان خاطرات و فعاليت‌هاي خود در سال‌هاي قبل از انقلاب پرداخت.
 
خبرگزاری دانشجو - در گروه فدائیان اسلام چه اقدام و مبارزاتی داشتید که به شما لقب آتش زیر خاکستر دادند؟
 
عبدخدایی: قبل از 28 مرداد 1332، مجله‌ای منتشر به نام تهران مصور می‌شد. قبل از اینکه آقای احمد دهقان بوسیله محمد علی جعفری ترور شود، امتیاز این مجله برای ایشان بود، در ادامه امتیاز مجله به دست مهندس والا افتاد و این لقب را تهران مصور به من داد. علتش هم این بود که ما (حزب فدائیان اسلام) در جریان نفت با پویایی تمام حرکت کرده بودیم.
 
در سال 1328، عبدالحسین هژیر به دست برادر ما کشته شد. در سال 1329 خلیل طهماسبی، رزم‌آرا را ترور کرد و در سال 1330، بین ما و دکتر مصدق اختلاف افتاد و این اختلافات ادامه داشت تا 28 مرداد پیش آمد.

در سال 1333 مجله تهران مصور، عکس من، نواب صفوی و خلیل طهماسبی را انداخت و زیر آن نوشت: «آتش‌های زیر خاکستر»، نوشت اگر دولت ایران بخواهد کاری بکند، این آتش‌ها از زیر خاکستر بیرون خواهند آمد و در مقابل دولت خواهند ایستاد.
 
خبرگزاری دانشجو- شما در ماجرای 15 خرداد، در زندان به سر می‌بردید و با توده‌ای‌ها برخورد داشتید، تحلیل توده‌ای‌ها از ماجرای 15 خرداد چه بود؟
 
عبدخدایی: من در ماجرای قیام 15 خرداد، زندان بودم. در آن زمان در زندان سیاسی، تنها فرد سیاسی مذهبی من بودم، بقیه زندانی‌ها توده‌ای بودند، از جمله آقای مهندس نادر شروینی که کاندیدای ریاست جمهوری حزب توده ایران در سال هاي 1331 و 1332 بود.

در روز 15 خرداد من در حیاط شماره 3 زندان نشسته بودم، شروینی آمد و با یک لحنی پرسید: «این آقاي خمینی کیست»؟ البته تا آن زمان، امام (ره) به عنوان یک مرجع، اشتهار زیادی نداشتند.

من از شروینی پرسیدم آیا از نظر شخصی می‌پرسی یا از نظر اجتماعی و سیاسی؟ در جواب گفت: شخصی. جواب دادم: « عارف است، انسان وارسته و بزرگواری است.»
 
او با یک لحنی گفت: نکند گوشه قبایش به امپریالیسم وابسته باشد؟ من برآشفتم و گفتم چرا چنین می‌گویی؟
 
گفت: برای اینکه رادیو مسکو خبر داد فئودال‌های ایران هماهنگ با روحانیون، با نظریات ترقی‌خواهانه شاه جوان مخالفت کردند و جریان 15 خرداد پیش آمده است.

گفتم اشکال شما این است که: «در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند  آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم.»

او گفت: من اعتقادم این است که ارتجاع عامل امپریالیسم است و روحانیت شما عامل امپریالیسم است و شما دارید از امپریالیسم حمایت می‌کنید، آن روزها کمونیست‌های ایران واژه امپریالیسم را زیاد استفاده می‌کردند.

من در جواب گفتم که آقای شروینی قرار توهین نداشتیم. در حال جر و بحث کردن با او بودم که آقای مهندس اربابی دست من را گرفت و من را به کریدور زندان برد و گفت: الان خوب نیست که شما را به زیر هشتِ زندان ببرند و بگویند درحالیکه در بیرون زد و خورد است، داخل زندان هم اختلاف پیش آمده است.

البته آن شب من را با شروینی آشتی دادند، در آن موقع من به شروینی گفتم که اشتباه شما این است که مردم را نشناختید. مذهب در ایران عامل ارتجاع نیست، مذهب در ایران در جان مردم جا گرفته و ایرانی‌ها از ابتدا مذهبی بودند.

خبرگزاری دانشجو- چرا پس از آزادی از زندان در سال 1343، به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه ندادید؟

عبدخدایی: بعد از اینکه از زندان آزاد شدم، شهید عراقی پیش من آمد و گفت: مهدی شرایط عوض شده است، یک مرجع تقلیدی روی کار آمده که از ما حمایت می‌کند، تو هم بیا که فعالیت سیاسی انجام دهیم.

من صادقانه گفتم: من طاقت شکنجه ندارم، اگر چند تا شلاق دیگر بخورم، همه شما را لو می‌دهم. می‌خواهم بروم رکوع کنم، سجود کنم. گفت: رکوع و سجود چه صیغه‌ای است؟ گفتم می‌خواهم زن بگیرم و بچه‌دار شوم.

با اینکه من در مبارزات نقشی نداشتم، وقتی حسنعلی منصور در بهمن 1343 ترور شد، روزنامه‌ها جنجال کردند که فدائیان اسلام مقصر هستند. عکس من را هم در روزنامه کیهان انداختند و گفتند این فرد از فدائیان اسلام است، ولی من را دستگیر نکردند.
 
خبرگزاری دانشجو- با اینکه فعالیت‌های سیاسی خود را کم کرده بودید، چرا در مراسم حسینه ارشاد و انصارالحسین شرکت می‌کردید؟
 
عبدخدایی: به علت روحیه مخالفی که با حکومت داشتم، هرجا نقدی بود، انتقادی بود و مذهبی هم بود من شرکت می‌کردم. انصارالحسین هیئتی بود که آقای مروارید و محمد جواد باهنر صحبت در آن می‌کردند. در حسینیه ارشاد هم که دکتر شریعتی و شهید مطهری برنامه داشتند و من در این جلسات شرکت می‌کردم و البته به طور سازماندهی شده نبود.
 
وقتی دوباره ساواک من را دستگیر و بازجویی کرد، از من پرسید: شما مخالف شاه هستید یا نه؟ گفتم: بله، پرسید: دیگر چه کسی با شاه مخالف است؟ گفتم: پدرم، مادرم، برادر و تمام خانواده‌ام، ما مخالف مشروطه نیستیم ولی مخالف محمدرضا شاه هستیم.

پرسید: گروه‌هایتان کجا تشکیل می‌شود؟ گفتم: من گروهی ندارم. پرسید: سازمان‌های حزبی‌تان کجاست؟ گفتم: سازمان حزبی ندارم. در جواب گفت: حالا آمدی و نسازی!! گفتم: آنجا که همه مخالف بودیم، درست بود و حالا دروغ است؟ در کل من را یک روز نگه داشتند و بعد آزادم کردند.

خبرگزاری دانشجو- ویژگی‌ها و تفاوت‌های حسینیه ارشاد و هیئت انصارالحسین در مبارزات چگونه بود؟
 
عبدخدایی: انصارالحسین سنتی بود و معمولا سنتی‌های بازار به انصار الحسین یا مسجد قبا می‌رفتند؛ ولی در حسینیه ارشاد، بیشتر دانشجویان حضور پیدا می‌کردند. چون دکتر شریعتی كه خودش فرد دانشگاهی بود و شهید مطهری در آنجا سخنرانی می‌کردند.

خبرگزاری دانشجو-
از دکتر شریعتی و نحوه ارتباطتان با او بگویید؟

عبدخدایی: محمدتقی شریعتی، پدر دکتر شریعتی در مشهد، درس تفسیر خود را پیش پدر من خوانده بود، لذا هروقت من را می‌دید، می‌گفت من و پدرم شاگردی آقا شیخ را داریم، لذا من، هم با پدر دکتر شریعتی و هم با خود دکتر شریعتی ارتباط داشتم.

خبرگزاری دانشجو-  در آخر اگر صحبتی، سخنی با جوانان و دانشجویان دارید، بفرمایید؟

عبدخدایی: معتقدم دانشجویان ما باید مطالعه کنند، متاسفانه امروز ما، مطالعه کردن کتاب را به گوشه تاریخ انداختیم. صرف نظر از درس‌های تخصصی که می‌خوانید، از مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آگاه باشید.

موفق و پیروز باشید.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار