کد خبر:۱۷۲۷۰۶
سلسله جلسات طرح‌ريزي استراتژيك – درآمدی بر دکترین سینما (2)؛1

عباسی: نسل‌آینده با بازی‌های کامپیوتری سرگرم می‌شود نه دیدن فيلم

رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال با بیان اینکه نسل آینده دیگر حوصله فیلم و برنامه کودک دیدن را ندارند، گفت: این نسل با بازی‌های کامپیوتری سرگرم مي شوند و نمی‌پذیرند چیزی پخش شود و آنها فقط ببیند...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، دکتر حسن عباسی در جلسه سيصد و بيست و یکم از سلسله جلسات «طرح‌ريزي استراتژيك - كلبه كرامت» تحت عنوان درآمدي بر دكترين سينما (2) به بحث پيرامون تغييرات نسل‌ها و ضرورت به كارگيري ابزارهاي متناسب با هر زمان پرداخت.
 
دگردیسی و تغییر و تحول عمیقی در نسل کنونی در حال وقوع است، تا حدی که کورتکس عقل این نسل با نسل قبل کاملا متفاوت است. به طور مشخص، ما یک دگردیسی شخصیت در سوژه داریم، به این صورت که سوژه، فاعل شناسا می‌شود، یعنی اینکه پدیده‌ای را بشناسید نیست بلکه دگردیسی در پدیده‌ای که قابل شناخت است رخ می‌دهد، این تغییر و تحول برای اولین بار در جهان رخ می‌دهد.

در این تغییر، خود سوژه - فاعل شناسا - دچار دگردیسی شده و تحول مي‌يابد، ما هم از نظر معرفتی، هم از نظر مناسبات اجتماعی و شخصیت و هم از نظر احساسات و عواطف می‌بینیم که سوژه، یعنی کسی که منبع معرفت است و معرفتش به چیزی تعلق می‌گیرد دچار دگردیسی شخصیت شده و تغییر و تحول اساسی پیدا می‌کند.

اگر نتوانیم این تحول را بشناسیم، نمی‌توانیم جامعه را بسازیم؛ چراکه در طرح‌ریزی استراتژیک بحث ما ایجاد یک جامعه به صورت حرفه‌ای است. در اینجا با یک مشکل اساسی مواجه می‌شویم و آن اين که خود انسان، يعني عنصر تشكيل دهنده جامعه برای ما شناخته شده نیست.

مشکل دیگر این است که این بحث‌ها، ناظر به آینده‌ای حداقل با افق 1414 است و در این بازه زمانی 20 ساله اتفاقاتی در این دگردیسی خواهد افتاد که آن هم برای ما شناخته شده نیست.

در نتیجه، ما نه انسانی را که قرار است جامعه را شکل دهد مي‌شناسيم و نه تحولات و مشکلات افقی را که ترسیم کرده‌ایم. در جهانی که تحولات آن با شتاب بسیار چشمگیری صورت می‌گیرد، غایت مطلوب ما این است که انسان در آخرت رستگار شود و در عین حال زندگی دنیایی خوبی داشته باشد، هماهنگ کردن و یکپارچه نمودن تمام این موارد با هم، نیاز به نشان دادن دشواری جامعه‌سازی دارد.

سینما؛ بهترین جایی که تحولات نسل خودش را نشان می‌دهد

دو سال پیش، اشاره‌ای اجمالی داشتم به تاریخ انقضاي سینما و عبور از دوره‌ای که افراد فیلم سینمایی تماشا می‌کنند و پیش‌بینی کردم تقریبا سینما در کمتر از 15 سال آینده نابود می‌شود و چیزی به نام سینمایی که امروزه می‌شناسیم دیگر وجود نخواهد داشت، اگر نگوییم کاملا نابود می‌شود به تعداد محدودی فیلم تقلیل می‌یابد، آن هم برای نسل گذشته‌ای که اهل بازی کامپیوتری نیستند و سینما تعدادی فیلم برای این‌گونه مخاطبان تولید می‌کند و یا گنجینه‌ای تهیه می‌کند تا نوستالوژی آنها را زنده کند.

ادراک و شناخت این دگردیسی برای ما که در متن آن هستیم به راحتی امکان‌پذیر نیست، اما بهترین جایی که این تحول خودش را نشان می‌دهد سینما است، به همین دليل ما در تبیین دکترین سینما این روند را بررسی می‌کنیم تا موقعیت هنر را در آن مشخص کنیم و سازوکار معرفتی را در آن ببینیم تا بتوانیم بگوییم نسبت ما با این پدیده چیست و چگونه می‌خواهیم جامعه‌سازی کنیم.

سینماگر ما در دهه چهل و پنجاه توقف کرده

در دوره‌اي، افراد منفعلانه در سینما می‌نشستند و فیلم تماشا می‌کردند، چراکه افراد وقتی سینما می‌روند منفعل هستند. سینماگران ما گله دارند که چرا فیلم‌ها نمی‌فروشد یا چرا تعداد سالن سینما کم است، مشکل اساسی این است که سینماگر ما در دهه چهل و پنجاه توقف کرده، ولي مردم دیگر حاضر نیستند به سینما بروند و منفعل باشند.

در داروینیسم طبیعت و اجتماع، دایناسورها نتوانستند خودشان را با شرایط هماهنگ کنند و نابود شدند، هرچند من به داروینیسم اعتقاد ندارم. دگردیسی‌ در حال وقوع است و سینماگر ما متوجه نیست، فقط به نظام سینمایی و وزارت ارشاد و تعداد سالن سینما و سانسور کردن فیلم گیر می‌دهد و فرافکنی می‌کند.

دوران سینما به سر آمده است

علاوه بر اینکه دسترسی مردم به منابع سینمایی زیاد و راحت شده اتفاق دیگری افتاده و آن اين که دوران سینما به سر آمده، این همان ظرافتی است که یک استراتژیست در مانیتورینگ و رصد تحولات اجتماعی باید در نظر داشته باشد و براساس آن اظهار نظر کند و تصمیم بگیرد.

مدل اول و سنتی این است که نسل ما می‌نشیند در سینما یا روبروي صفحه مانیتور و چند ساعت یک فیلم تماشا می‌کند، کاربرد کامپیوتر در نسل ما همین بود؛ کامپیوتر در این حالت منفعل عمل می‌کند و هیچ دخل و تصرفی در آنچه می‌بیند ندارد.
 
 
 
 
 فیلم در زندگی‌ها
 
تغییرات جدید نسلی: حوصله فیلم دیدن ندارند و با بازی‌های کامپیوتری سرگرم هستند / می‌خواهند فعال عمل کنند

حالت دوم که در زیر 15 ساله‌ها در عموم جهان و زیر بیست ساله‌ها در غرب و تقریبا زیر ده ساله‌ها در جامعه خودمان اتفاق می‌افتد، این است که دیگر حوصله فیلم دیدن و برنامه کودک دیدن ندارند و با بازی‌های کامپیوتری سرگرم هستند و فعال عمل می‌کنند و نمی‌پذیرند چیزی پخش شود و او فقط ببیند، او می‌خواهد که خودش تغییر بدهد.

در محصولات فرهنگی برای این نسل باید فیلم‌نامه و کارگردانی و بازی، باز باشد تا خود او یک طرف ماجرا قرار بگیرد و بتواند فعالانه عمل کند.
 
 
 کامپیوتر در زندگی
 

 
کودکان و کامپیوتر
 
سینماگر امروز ما، این سه را نشناخته و هنوز در نوستالوژی قیصر و گنج قارون گیر کرده و با ذهنیت نسلي که دوره آن گذشته است فکر می‌کند و فیلم می‌سازد، در نتیجه در این دگردیسی افراد شوقی نسبت به ساخته آنان ندارند.

در حوزه علم هم همین گونه است، قبلا می‌خواندیم یا می‌شنیدیم «علی از در آمد» و آن را به تصویر تبدیل می‌کردیم تا ذهن‌مان فهم شود، اما نسل امروز تقریبا گوشهایش را بسته و باید روی پرده به او نشان دهی که «علی از در آمد».

اگر به پرسش جدید پاسخ کهنه داده شود، بحران شروع خواهد شد/ نسل جدید دوست دارد ببیند تا بشنود
 
اگر کسی فکر کند بشر در طول چند هزار سال منبر ‌رفته است و همچنان می‌تواند پله بلندی بگذارد و منبر برود کاملا در اشتباه است، شاید این روش تا سال شصت جوابگو بوده، اما نسل جدید دوست دارد ببیند تا بشنود.

طبق گفته هگل، اگر به پرسش جدید پاسخ کهنه داده شود بحران شروع خواهد شد، هنگامی که در شبکه چهار به پرسش جدید با حضور عالمی که با استفاده از کلمات هزار سال پیش درباره فلسفه سخن بگوید پاسخ می‌دهیم؛ در واقع دچار بحران شده‌ایم. اقتضا زمان را رعایت نمی‌کنیم و می‌گوییم مردم اهل فکر و مطالعه نیستند.

در هیچ دوره‌ای یک زن خانه‌دار دویست قسمت سریال تماشا نمی‌کرده است، خود این سریال‌ها حجم معرفتی گسترده‌ای را به او منتقل می‌کنند. بچه‌ای که به سرعت و با حجم وسیعی از خزانه لغات زبان باز می‌کند، یعنی به یک انبساط ذهنی رسیده است و اتفاق عجیبی در کورتکس مغز او در حال و قوع است.

می‌گویند سرانه مطالعه در کشور دو دقیقه است، اگر منظور از مطالعه این است که بخواند «علی از در آمد» و آنرا در ذهن به تصویر تبدیل کند، وقتی فرد تصویر آن را مستقیما در سریال می‌بیند یعنی دارد به نوعی مطالعه می‌کند و مطلع می‌شود، مطالعه برای مطلع شدن است.
 
 
 
می‌توان کل اسفار اربعه ملاصدرا را در یک نمودار ارائه داد

هرکلاس دانشگاه و مدرسه باید از پرده و ویدئو پروژکتور و کامپیوتر استفاده کند و مطالب را با نمودار ارائه دهد، کسی که نتواند صد صفحه متن علوم انسانی را تبدیل به یک پلت کند نمی‌تواند روابط ریاضی اندیشه در علوم انسانی را نشان دهد. اسفار اربعه ملاصدرا را به پیچیده‌ترین روش ممکن تدریس می‌کنند و جواب نمی‌دهد، ولی می‌توان کل اسفار اربعه ملاصدرا را در یک نمودار ارائه داد.

این نسل، نسلی بصری است و باید نمای کلی اسفار را در یک نمودار به او نشان داد و بعد به جزئیات پرداخت، اسفار اربعه را می‌توان در یک نمودار در قالب چهار سفر از خلق به حق و سیر در حق و سفر از حق به خلق و سفر با خلق به سوی حق نشان داد و پس از آن شروع به ذکر قواعد هر سفر کرد.

شعر؛ هنری برای انتقال حجم عظیمی از مفاهیم در خلاصه‌ترین عبارات

اگر پیچیده‌ترین متون فلسفی جامعه‌شناختی، اجتماعی، مدیریتی و... را نتوانید به تصویر تبدیل کنید نتیجه نخواهید گرفت. در دیوان حافظ هم برای هر شعر تصویري مينیاتوری کشیده‌اند، چون احساس می‌کنند هر کدام از این شعر‌ها هم خودشان یک تصویر است. افراد برای اینکه حجم عظیمی از مفهوم را بتوانند در خلاصه‌ترین عبارت بیاورند و منتقل کنند شعر می‌گفتند، اگر نه شعر فی نفسه اصالتی ندارد و فقط ابزار است.

برای انتقال حکمت گاهی شعر، گاهي داستان، گاهی تئاتر و فیلم سینمایی و 200 قسمت سریال و کلاس سخنرانی مورد استفاده قرار می‌گیرد، این امور فقط ابزاری هستند که تابع آن حکمت مي‌باشند و از جانب خودشان اصالت ندارند. در نتیجه، اگر نسل آینده دیگر حوصله نداشت که بنشیند و شعر «دوش دیدم» را بشنود باید برای انتقال مفهوم آن شعر، یک انیمیشن و حتی یک بازی کامپیوتری ساخت تا خود فرد فاعل باشد.
 
سازوکار معرفتی نسل جدید با تصویر تنظیم شده است

در چنین شرایط دگردیسی، دانشگاه در بحران است، زیرا قائل نیستند كه باید حرف صد صفحه‌ای را در یک نمودار نشان داد و هنوز متوجه ضرورت این کارها نشده‌اند. آموزش و پرورش در بحران است، زیرا هنوز معلمان به جای اینکه تصویر نشان دهند سخنرانی می‌کنند؛ خصوصا نسلی که الان دارد به ابتدایی وارد می‌شود و در روز تقریبا هشت ساعت توسط تلویزیون و کامپیوتر و انیمیشن بمباران می‌شود، تمام سازوکار معرفتی او با تصویر تنظیم شده است.

درحوزه هنر، هنوز هم هنرمند و سینماگر، مخاطب را بنده خود می‌دانند که باید ببیند سینماگر در پرده چه می‌خواهد بگوید، تعدادی از متخصصین غربی نيز همین بحث را مطرح نموده‌اند.

قبلا مخاطب در برابر پرده سینما و تلویزیون منفعل بود، بعد از آن با استفاده از كامپیوتر یک طرف ماجرا شد و در مرحله سوم با ورود به فضای سایبر بیشتر در این عرصه فعال شد و نهایتا فرد جزئی از این سیستم و فاعل آن می‌شود. نسل متولد دهه 60 هر چهار مرحله را تجربه کرده است، ولي متولدین دهه هفتاد و هشتاد، اندک اندک از اولین مرحله جدا شده‌اند.
 
 
 
 

 
 
 
 
ادامه دارد...
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار