کد خبر:۱۸۰۶۶۱
مناظره دانشجویی شهید بهشتی - بخش چهارم

پاسخ شهيد بهشتي به داشتن سرمايه 40 ميليون توماني در بانك اسلامي+ فايل صوتي

این شایعه و دروغی است که برای برهم زدن روابط اعتماد متقابل ساخته شده، من نه سرمایه‌دارم و نه طرفدار سرمایه‌داری.
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ در این بخش طرف مناظره یک سلسله مفاسد اقتصادی به شهيد بهشتي نسبت می‌دهد که با پاسخ مستدل و مستند ایشان مواجه می‌شود. در این مناظره آیت الله بهشتی همواره سعی می‌کند هیجانات به وجود آمده را خاموش کند تا در نتیجه، بیان مستدلش در یک فضای منطقی و به دور از هیاهو فهمیده شود.

دانشجو: باید مقداری به عقب رفته و جریان انقلاب خودمان را تحلیل کوتاهی کنیم. امپریالیسم به عنوان سد اصلی تکامل به دلیل ماهیت استثماری خود در دنیا و جهان‌خوار بودنش هیچ رابطه‌ای جز اسارت با ما ندارد.

نوك حمله انقلاب ايران به سمت امپرياليسم بود

ملت ما طریقه دوم را برای خود انتخاب کرد و در اثر فشارهای اقتصادی جامعه و پتانسیل انقلابی تشیع در جامعه، نیروهای مردم و نیروهای خلق در فاصله زمانی کوتاهی بین خود يك سازماندهی ابتدایی را ايجاد کردند و نوک تیز اين حمله به طرف امپریالیسم بود.

برای مبارزه با امپریالیسم شروطی لازم است که به تجربه اثبات شده. [اینکه گفته شود] انقلاب ما دارای مشخصات خاصی بود و خصلت‌ها و خصیصه‌هایی برای خود داشت که هیچ جا دیده نمی‌شد، نه [این گونه نبود].

جوهر اصلی حرکت مردم، فشارهای اقتصادی جامعه، خفقان، عدم آزادی و از طرف دیگر پتانسیل انقلابی تشیع بود که برادران دیگرمان در تحلیل‌های سال ۴۲ به بعد به این پتانسیل انقلابی در جامعه می‌رسند.

نقش كادر رهبري قوي در مبارزات شيعي

بنابراین برای رهبری يك مبارزه ضد امپریالیستی، به یک کادر رهبری و یک ارگان و زمینه ذهنی نياز است. اگر مسیر تشیع را نگاه کنیم، می‌بینیم که هر وقت مبارزات تشیع کادر انقلابی و رهبری خود را پیدا نکرده، به تاخیر افتاده و هر وقت این کادر رهبری به وجود آمده، از تمام نیروهای مردمی جریان انقلاب و تحرک در جامعه ایجاد شده است.

وقتی که مردم برای از بند رها شدن و آزاد شدن و از زیر این همه فشارهای اقتصادی خارج شدن حرکت می‌کنند، نیاز به يك کادر رهبری است که شامل کلیه نیروهای مردمی مي باشد.

عدم تحمل نيروهاي مردمي منجر به انحصارطلبي مي‌شود

انحصارطلبی در نوک انقلاب از جایی به وجود می‌آید که دیگران تحمل وجود این نیروهای مردمی را [نداشته باشند]. چه به لحاظ اینکه اختلافات ایدئولوژیک داشته باشند، که هنوز در آن مرحله ابتدای انقلاب هیچ‌کدام از این تضادها چه ایدئولوژیک، چه استراتژیک [نمایان نشده بود].

اگر این ماهیت انحصارطلبانه، افزون‌طلبانه و تک‌محورانه نبود و انقلاب ما از یک کادر رهبری منسجم و مردمی برخوردار ‌بود، عناصری پیدا نمی‌شدند که حالا مورد مواخذه قرار بگیرند. توجیه اینکه ما را برگزیدند و ما را انتخاب کردند، برمی‌گردد به اینکه زمینه ذهنی در انقلاب چگونه به وجود آمد و ملاک‌های انتخاب چه بود؟

توده مردمی که حرکت کرده بودند هر کدام برای خودشان سرپرستی در جامعه داشتند. وقتی شما اجازه ندادید این سرپرست‌ها داخل سیستم رهبری کننده جامعه باشند، تکلیف اینها در جامعه چه می‌شود؟ روز به ‌روز تضادها تشدید و فعال می‌شود، چیزی که اگر درست با آن برخورد می‌شد در این موضع قرار نمی‌گرفتند.

ماهيت انحصارطلبانه نيروهاي حاكم

به دلیل ماهیت انحصارطلبانه و واپسگرای نیروهای حاکم در زمان انقلاب که نخواستند صادقانه با مردم برخورد کنند و نخواستند مسائل را برای مردم حل نمايند، ما پس از گذشت یک‌ سال از انقلاب می‌بینیم که جامعه به دلیل داشتن رگه‌های شرک‌آلود و ضد توحیدی به چه محورهایی تقسیم می‌شود.

این دقیقاً به دلیل ذات و ماهیت انحصارطلبانه آن افرادی است که درون کادر رهبری کننده قرار داشتند. این دیالکتیک جامعه است، از آن ابتدا بوده و حالا هم برای ما غریب نیست.

محك اعتماد اجتماعي چيست؟

دانشجو: در ضمن صحبت‌هایتان گفتید افرادی که از اعتماد اجتماعی برخوردار بودند در شورای انقلاب پذیرفته شدند و از آنجایی که امام با اینها و سوابقشان قبلاً آشنا بود و اینها را می‌شناخت در شورای انقلاب گرد آمدند. مسئله این است که شما آن اعتماد اجتماعی را با چه چيزي محک می‌زنید؟ مگر غیر از این است که با کمیت مردم در درازمدت می‌توانید بفهمید که اعتماد اجتماعی هست یا نیست؟ الان شما دم از اعتمادی می‌زنید که وجود خارجی ندارد.

همان طور که گفتم تصور نکنید هر کس در جناح مخالف شما نیست، حتماً داخل جناح شماست و از همین مسئله سوء‌استفاده کنید که نماینده مردم باید از اکثریت بالایی برخوردار باشد، اکثریت بالا را که با چسب و سریش به هم نمی‌چسبانند. چطور بود که مردم آن روز داخل خیابان می‌شدند و با هم مبارزه می‌کردند و برای همدیگر جان فدا می‌کردند؟ آن مردم کجا هستند؟ چه کسی حاضر است برای شما که فکر می‌کنید از اعتماد اجتماعی برخوردار هستید، این کار را بکند؟

سند قراردادهاي منعقد شده با كشورهاي خارجي

مسئله بعدی مسئله قراردادهاست. شما یا منکر قرارداد‌هایی هستید که در زمان شاه بسته شده یا اينكه می‌پذیرید که اين قراردادها وجود داشته، اگر می‌پذیرید بايد بگوييد به عنوان یک عضو شورای انقلاب تا به حال در مورد آن چه کار کرده‌اید؟ در مورد قراردادهایی که شما با هزار و یک مسائل امنیتی آنها را مخفی می‌کنید، انتظار دارید من سند ارائه دهم؟ گر چه این سندها بیرون آمده و در نشریات گروه‌ها و احزاب و سازمان‌ها دیده شده است.

شهید بهشتی: یک نمونه؟
 
دانشجو: نمونه؟ شما چند تا را بیرون دادید که ما یک نمونه به شما بدهیم؟
 
شهید بهشتی: فرمودید منتشر شده!

دانشجو: بله، چیزی که مطرح است شما در مورد این قراردادها تا حالا بحثی مطرح و درباره آنها صحبت نکردید. دکتر یزدی که وضعیت جاسوسی او معلوم شد … [اعتراض حضار] دکتر یزدی اظهار می‌کرد که بالغ بر ۱۰۰۰ قرارداد اقتصادی - نظامی در ایران بسته شده، این واقعیات را که منکر نمی‌شوید، چرا آنها را با مردم در میان نگذاشتید؟

شهید بهشتی: دکتر یزدی چه می‌گویند؟
 
دانشجو: گفتند بالغ بر 1000 قرارداد با آمریکا داریم.
 
شهید بهشتی: داریم یا بسته شده؟

دانشجو: یعنی در زمان رژیم شاه بسته شده و الان در دست ما است! تایید فرمودید؟
 
شهید بهشتی: نه خیر، می‌خواستم بنویسم، توضیح می‌دهم.

دانشجو: نمی‌شود به مردم گفت که مردم! ملت! ما کسانی هستیم که سرمایه‌دار هستیم، شرکت داریم، سهام‌دار شرکت‌ها هستیم، جزو سرمایه‌دارهای جامعه هستیم، وضع مرفهی داریم و نیروهای استثمارگری هستیم. نه با ملت در میان گذاشته می‌شود و نه با امام! پس چه طور می‌شود جاهای خوب نظام را اشغال کرد؟ مگر غیر از این است که با عوام فریبی؟

ضابطه اعتماد اجتماعي، مردم هستند

شما چه وقت رک و پوست کنده با ملت در میان گذاشته‌اید که چه وضعیتی دارید؟ با مردمی که شاید ۷۰ درصد آنها از حداقل سواد برخوردار نیستند، که همانها هم دنبال شما نیستند، ولی در ابتدای انقلاب فکر می‌کردید از یک پایگاه و اعتماد اجتماعی برخوردار هستید و برای شما این توهم به وجود آمده بود که کدام انحصارطلبی؟

توجه داشته باشید که ضابطه اعتماد اجتماعی داشتن، همین مردم هستند. این مردم یک روزی نادانسته دنبال ما هستند، کم‌کم که فهمیدند خبری نیست و انگیزه هایشان را از دست دادند، دنبال ما نمی‌آیند و فردا علیه ما می‌شوند. این قانونمندی هستی است. با چه ایمانی امام علیه شاه مبارزه می‌کرد؟ به خاطر اینکه می‌دانست پیروز می‌شود و در این کارش موفق می‌شود، اگر هم نشد، راهش صحیح است.

نیروهایی که ندای مخالفت با این دولت را در ابتدا سردادند، همان طور که در گذشته بود، بعد از انقلاب هم امیدوار هستند که نیروهای مردمی وقتی آگاه شدند و از زیر پوشش عوام‌فریبان بیرون آمدند، باز هم دنبال آنها خواهند بود و با این ایمان و شناخت است که شما را ترک می‌کنند. مسئله این است که نمي‌شود جلوی قانونمندی‌هایی که از متن هستی بیرون آمده‌اند، ایستاد.

عوام‌فریبی حدی دارد، شما چه بخواهید و چه نخواهید هر چقدر انحصارطلبی کنید یک روزی زمان شما بسر خواهد آمد. در آن صورت نیروهایی که به دنبال خود ندارید را رو در روی خود خواهید دید. اگر فکر می‌کنید باز می‌توانید مطلب را در مسئله انحصار طلبی ادامه دهید و اگر فکر می‌کنید مسئله روشن نشده بفرمایید تا جواب دهیم.

رينگ بوكس يا مباحثه؟

شهید بهشتی: من اولاً از خود این دوستان یک داوری می‌خواهم، در این قسمت‌های اخیر بحث که همین‌طور جلو می‌رویم، با این آهنگی که شما انتخاب کرده‌اید، اینجا رینگ بوکس می‌شود یا محل مباحثه؟ اگر بگوییم آقا به جای رینگ بوکس و چماق کشیدن، بحث سالم بکنید، می‌گویید از موضع ضعف است که چنین پیشنهادی می‌دهید و اگر بگوییم بسیار خوب … چون بحث سالم و سازنده نشان‌دهنده موضع ضعف است، ما بحث سالم را نخواستیم، خداحافظ … می‌گویید میدان را برای چماق و چماق‌کشی خالی می‌گذارید.

ببینید دوستان من، بنده مکرر گفته‌ام كه هر يک از شما دوستان اگر می‌خواهید درباره شخص هم صحبت بکنید، مثلا من، آیا حق نیست که گفته‌های گذشته و برخوردهای عملی گذشته من را زیر نظر بگیرید و بعد بگویید که آیا بنده مخالف چماق‌کشی و مخالف ایجاد محیط‌های ناسالم بوده‌ام یا موافق؟

برای اینکه من قبل از پیروزی و بعد از پیروزی تا امروز آدمی نبودم که هیچ حرفی نزده باشم و آدمی نبودم که در مجامع ظاهر نشده باشم. فکر کنم عمل و گفته‌های من آنقدر کافی باشد که نظر من را در این زمینه نشان دهد.

ايجاد محيط ناسالم مباحثاتي تحت تاثير عوامل فشار صورت مي‌گيرد

من همواره طرفدار این بوده‌ام که برخورد آرا و افکار باید در جامعه وجود داشته باشد و همواره طرفدار این بوده‌ام که این برخورد باید سالم باشد و این را هم گفته‌ام که ایجاد محیط ناسالم همیشه تحت عوامل فشار صورت می‌گیرد. عامل فشار یک وقت چماق است، یک وقت سرنیزه است، یک وقت مسلسل است و یک وقت هم فشارهای سیاسی، اجتماعی، روحی و احساسی است.

همین قدر که ما وقتی می‌خواهیم با هم حرف بزنیم، جوری حرف بزنیم که بتوانیم به حرف هم خوب گوش بدهیم، من واقعاً ببینم نظر شما چیست، شما ببینید نظر من چیست و اگر شما در زمینه‌ای برداشت اشتباه داشتید، از اشتباه دربیایید يا اگر من در زمینه‌ای برداشت اشتباه داشتم از اشتباه دربیایم. فکر می‌کنم این آهنگی که بحث به خودش می‌گیرد، چندان در این زمینه نتواند مفید واقع بشود.

جلوگيري از هيجان‌هايي كه مانع درست انديشيدن مي‌شوند

در رابطه با کسانی که اینجا حضور دارند، ملاحظه می‌کنید که چند بار در اثنای صحبت‌تان هیجان پیدا می‌شود، در حالی‌که اگر ما واقعاً بخواهیم طوری صحبت بکنیم که اندیشه‌ها خوب کار بکند و مطالب خوب روشن بشود، باید در عین اینکه جلسه گرم و خوب و زنده است، از هیجان‌هایی که مانع درست اندیشیدن مي شود، جلوگیری كنيم.

توصیه من این است که اجازه بدهید یا بگوییم جلسات بحث آزاد: نه! حالا ممکن است بفرمایید که چون ما امروز بر مسند قدرتیم و پیروز هستیم دیگر حاجتی به شما که می‌خواهید از موضع ضعف بحث آزاد داشته باشید، نداریم و اگر فکر می‌کنید بحث آزاد سازنده به موضع قدرت و ضعف مربوط نیست و به موضع قدرت در بینش، دانش و منش مربوط است، بنابراین این حاشیه‌ها را کنار بگذاریم و با هم که می‌نشینیم، در متن مطلب صحبت کنیم.

اين مسئله كه مسئوليت‌ها به افراد آشنا و مورد اعتماد داده شود، امري طبيعي است

من توضیح دادم كه در مواردی امام انتخاب‌کننده هستند، براساس قانون و بر اساس حقی که ملت و امت به ایشان داده و به طور کلی حقی که به رهبری داده، بر این اساس، ایشان باید انتخاب کنند و انتخابشان باید آگاهانه و از روی آگاهی به خط فکری و اجتماعی و سیاسی و اسلامی و منش و رفتار و میزان قابل اعتماد اشخاص باشد. این از نظر شما عیبی دارد؟

ممکن است بگویید: خوب، ولی امام حالا که می‌خواهند با این معیار کسانی را انتخاب کنند، برحسب آگاهی‌هایی که [از طرف عده خاصی] به ایشان داده می‌شود، انتخاب می‌کنند. شما از یک طرف می‌گویید امام، امام امت و در اتصال با امت است و علت امامت مورد قبول او ارتباط و اتصال مستقیمی است که با امت دارد، پس چطور آگاهی‌هایی را اشخاصی معین به او می‌دهند؟

عزیز من، مسئله این نیست. مسئله این است که وقتی انسان می‌خواهد به یک نفر مسئولیت دهد، غیر از وقتی است که می‌خواهد با او در خیابان تظاهرات کند. وقتی انسان می‌خواهد با افراد در خیابان به تظاهرات برود، می‌گوید نیرویی که با من الان یک شعار می‌دهد، می‌تواند این میدان را علیه دشمن پر کند، [این مطلب] معیار صحیحی است.

ولی وقتی می‌خواهید به او مسئولیت بدهید، مسئولیت را به کسانی می‌دهید که سال ها از ایشان شناخت داشته باشید، این یک امر طبیعی است و خود شما هم الان همین کار را می‌کنید. بنده از شما می‌پرسم در سازمان‌های گوناگون، كسانی که ۱۰-۱۲ سال سابقه دارند، در کادر رهبری آنها چه کسانی حضور دارند؟ آنهایی که از ۱۰-۱۲ سال قبل بوده‌اند یا آنهایی که دیروز آمده‌اند؟ این یک اصل طبیعی است!

بنابراین مسئله این است که مسئولیت دادن و مسئولیت قبول کردن یک رابطه انسانی متعارف در همه جوامع است که این متکی بر آگاهی مي‌باشد. این نه انحصار است، نه چیز دیگری! مگر کسی جلوی اینکه مردم یکدیگر را بشناسند، افراد و امام یکدیگر را بشناسند را گرفته است؟ بد نیست بدانید کسانی که آنها هم ۲۵ سال است با امام سابقه دارند، روی بعضی از حساسیت‌ها می‌گویند انحصارطلبی، بنابراین از لحاظ سابقه کسی جلوی این آشنایی را نگرفته است.

وقتی بحث انتخاب پیش می‌آید خودبه‌خود برای مسئولیت‌های معین عده معینی انتخاب می‌شوند. اگر در این مملکت صد تا مسئولیت درجه اول و دوم هم وجود داشته باشد، بالاخره چند نفر انتخاب می‌شوند؟ صد نفر، بیشتر که انتخاب نمی‌شوند! آن وقت بقیه می‌گویند كه بله آقا، انحصارطلبی شد.

سند قراردادهايي را كه در اين رژيم بسته شده به ما نشان دهيد

از طرفی گفتید قرارداد‌هایی در این مدت بسته شده، از شما پرسیدم نمونه‌ای بدهید، گفتید وقتی قرارداد‌ها را مخفی می‌کنید ما از کجا بفهمیم که نمونه بدهیم؟ خوب برادر من! شما اگر یک چیزی را نفهمیده‌اید، از کجا می‌دانید قرارداد‌هایی بسته شده است؟

بعد گفتید آقای دکتر یزدی گفته‌اند ما هزاران قرارداد بستیم. از کلمه «بستیم» فهمیده می‌شد که ما در این رژیم اين قراردادها را بسته‌ایم. بعد توضیح دادید و گفتید كه نه، این قرارداد‌ها در رژیم گذشته بوده و ایشان گفته‌اند هزاران قرارداد الان داریم.

من گفتم نمونه‌هایی را بگویید که تأیید شده باشد، گفتید اینها مخفی بوده و جلوتر گفتید اسنادش منتشر شده، گفتیم چند نمونه بگویید، باز گفتید مخفی شده است. آخر این چه طرز بحث کردن است؟ بالاخره مخفی بوده یا منتشر شده؟

پاسخ شهيد بهشتي به تهمت سرمايه‌دار بودن

می‌فرمایید شما که نمی‌توانید به مردم بگویید که ما چه هستیم! شرکت داریم، سرمایه‌دار هستیم! شما توضیحاتی را که بنده تا حالا چندین بار در این رابطه داده‌ام نخوانده‌اید و نشنیده‌اید؟ این شایعه و دروغی است که برای بر هم زدن روابط اعتماد متقابل ساخته شده و بنده هم این دروغ را برملا کرده‌ام که من نه سرمایه‌دارم و نه طرفدار سرمایه‌داری بودم و هستم. شرکت داریم؟ کدام شرکت؟ سرمایه داریم؟ کدام سرمایه؟

این را من چندین بار گفتم و تا گفتم کدام شرکت و کدام سرمایه؟ تمام دست‌ها به کار افتاد تا سند بسازد برای اینکه بنده هم شرکت دارم و هم سرمایه‌دار هستم. اما سند شرکت داشتن من شرکت اهداف بود که اسم من جزو کسانی که در آن شرکت هستند، نوشته شده و در آگهی روزنامه رسمی چاپ شده است.

تاسيس شركت اهداف يك عمل ضد ساواكي بود

یکی از بچه‌های مدرسه می‌گفت اولین بار که تو این را گفتی، ما دیدیم که فردا یا پس فردایش یک نمونه از روزنامه را به دیوار زدند، که این هم دلیل دروغ‌گویی فلانی! خوش مزه این است که این سند در محله‌ای ارائه شده بود که در آن محله غالباً اطلاع داشتند که موضوع شرکت اهداف چيست.

آیا روا نبود بروید ببینید شرکت اهداف چيست؟ شرکت اهداف عبارت است از این که در دوره خفقان، دوستان ما برای تأسیس یک مدرسه دخترانه اسلامی به نام رفاه در خیابان ایران اقدام کردند. در آنجا ابتدا یک محلی را چند نفر خریداری کردند که یک مقدار از پول آن را خودشان دادند و یک مقدار هم از مردم جمع‌آوری کردند.

گفتند اینجا که مال ما نیست، یک مقدار خودمان دادیم و یک مقدار هم از دیگران گرفتیم. آن موقع بنده هم جزو آن چند نفر نبودم. چند نفر این کار را کرده بودند. از جمله بنده مردم را تشویق کرده بودم که قروض و دیون او را مردم بپردازند. گفتند چه کار کنیم تا این دیگر سندش به نام ما نباشد که بعد از مرگ ما وارث نیاید بگوید این ارث پدر من است. اگر وقف کنیم، به دست اوقاف شاهی می‌افتاد.

با چند نفر مشورت کردند، گفتند این را به عنوان یک شرکت سهامی با سهام عام و بی‌نام به ثبت برسانید و سهامش را پیش افراد مختلف قابل اعتماد به امانت بگذارید و پراکنده کنید که اگر ساواک و دستگاه پلیس شاه آمد، بگویید این سهامش بی‌نام است و در دست صدها نفر، بروید بگیرید.

یک فکر ضد دستگاه ساواکی شاه منجر به تأسیس شرکتي با عنوان شرکت ساختمانی اهداف شد که تمام سرمایه آن همان مدرسه است و روشن است و در اداره ثبت هم موجود مي‌باشد.

گفتند: خوب، افرادی لازم است كه به عنوان سرپرست با ساواک درگیری پیدا بکنند و اسم چند نفر باید باشد، بی‌نام بی‌نام که نمی‌شود، چه کسی آمادگی دارد؟ بنده اعلام آمادگی کردم که اسم من را هم بگذارید. بنابراین اسم ما چند نفر در شرکت ساختمانی اهداف آمده، شرکتی که یک دلیل دندان‌شکن بر شرکت داشتن و سرمایه‌داری بنده است.

پاسخ شهيد بهشتي به داشتن سرمايه 40 ميليون توماني در بانك اسلامي

و اما دلیل دیگر بانک اسلامی است. اینکه فلانی یعنی بنده ۴۰ میلیون تومان در بانک اسلامی سهم دارم. ببینید که اسمش در موسسین آمده نه در صاحبان سهام. اما کافی است که اسمش در جایی آمده باشد، ما به خورد مردم می‌دهیم!! اینها عوام فریبی نیست؟

ما که مردم را هشیار می‌دانیم، معتقد هستیم كه این تلاش‌ها و نیرنگ‌ها تا وقتی می‌گرفت که ما فرصت حضور بیشتر در میان مردم را نداشتیم. ولی حالا می‌آییم برای مردم توضیح می‌دهیم و مردم می‌پذیرند، چون سند‌ها را رو می‌کنیم و به مردم می‌گوییم چه کسی شما را فریب داده است.

بانک اسلامی در آغاز تاسیس ۴۰ میلیون تومان سرمایه داشت؛ البته از سهام‌دارانی که بنده و آقای موسوی اردبیلی یک سهم آن را هم نداشتیم. موقع تاسیس این بانک که به عنوان حلقه رابط میان صندوق‌های قرض‌الحسنه به وجود آمد، گفتند شما اندیشه بانک بدون ربا و مبارزه با رباخواری و بهره را در نوشته «بانکداری و قوانین مالی اسلام» حدود ۲۰ سال قبل مطرح کردید، این بانک هم به دنبال آن است و ما از تو می‌خواهیم که به عنوان موسس فکری بپذیری که اسمت اینجا باشد.

آقای موسوی هم در کار بودند. ما که از این حرف‌ها نمی‌ترسیم و با شجاعت می‌توانیم این مسائل را قبول کنیم، گفتیم اسم ما را بگذارید، البته اگر آدم‌های ترسويي بودیم، می‌گفتیم ما سهامی اینجا می‌گذاریم و اسممان را هم نگذارید، مبادا مردم باخبر بشوند. نه اینکه بگوییم سهام نداریم، اسممان را هم بگذارید تا مردم خبر بشوند.

چه کسی با مردم صریح‌تر است؟ ما یا آنهایی که دروغ‌پراکنی می‌کنند؟ من نمی‌گویم که شما دروغ‌پراکنی می‌کنید. من از اول هم گفتم که مباحثه به این معناست که يكدیگر را روشن کنیم. برداشت من این است که این برادران هم از ماهیت مطلب اطلاع ندارند. دیدند یک حرف‌هایی گفته شده و دارند اینجا تکرار می‌کنند.

ولی من الان دارم اين مسئله را برای شما روشن می‌کنم، مي‌گويم اسناد آن هم وجود دارد. لطف فرموده مراجعه كرده و اسناد را بررسی کنید و بعد با صراحت و صداقت انقلابی به مردم بگویید ما آنچه را درباره فلانی می‌گفتند، تکذیب می‌کنیم. این رفع ظلم نیست؟ این ظلمی نیست که به ما شده و شما و سایر مردم باید با این ظلم مثل سایر ظلم‌ها مبارزه کنید؟

اداره ثبت شرکت‌ها و پرونده‌ها موجود است، تحقیق کنید و وقتی دیدید مطلب طوری است که ما می‌گوییم، آن وقت با این دروغ مبارزه کنید. نه برادر! ما همان طور که هستیم خودمان را به مردم نشان می‌دهیم، عین همان چيزي که هستیم و با مردم هیچ چیز پنهانی نداریم.

تمام تصميمات شوراي انقلاب به مردم اعلام شده است

می‌گویید مسائل شورای انقلاب را به مردم بگویید. مسائل شورای انقلاب تصمیمات شوراست که همیشه به مردم اعلام شده، کدام تصمیم شورا تا به حال اعلام نشده است؟ تصمیمات شورای انقلاب معمولاً اعلام شده و ما آنجا تصمیمی نگرفته‌ایم که اعلام نکنیم، اگر در موارد بسیار معدودی مثل مسائل خاص نظامی که یک جو ویژه در کار بوده است، مطلب گفته نشده، ۷ روز، ۱۰ روز، ۲۰ روز بعد به مردم گفته شده است. بنابراین، بنده فکر می‌کنم اگر بخواهیم همدیگر را خوب بفهمیم و مباحثه داشته باشیم، می‌توانیم با همدیگر به این دروغ‌ها پایان بدهیم.

به منظور دانلود فایل صوتی این بخش از مناظره اینجا را کلیک نمائید
 
[ادامه دارد ...]
 
منبع:
سایت مرجع جامع کرسی‌های آزادفکری
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار