رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با اشاره به روشنگری ملاعلی کنی در رابطه با فعالیت تشکیلات فراماسونری گفت: وی شاه را مجبور میکند تشکیلات فراماسونری را ببندند.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه چهارم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «جريانشناسي شيخيه و بهائيت» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، دكتر موسي فقيهحقاني به بررسي جريانشناسي شيخيه و بهائيت پرداخت.
بحث جریانشناسی شیخیه و بهاییت از جهات مختلف بحث مهمی است و تا امروز هم ما را تحت تاثیر خود قرار داده است، البته نه به عنوان اینکه فرقهای الآن در کشور ما فعالیت میکند و فعالیت خطرناکي هم دارد.
فرقههای شیخیه و بهاییت همیشه در اعلامیههای حقوق بشر به دنبال محکوم کردن ایران هستند
از بعد انقلاب تا الآن یکی از موضوعاتی که همیشه در اعلامیههای حقوق بشر صادر میشود، بحث همین فرقهها و اعضای فرقهها است و وکلای آنها مدام میگویند وظیفه ما این است که جمهوری اسلامی را محکوم کنیم.
البته اهميت فعاليت فرقهها فقط به اين مسئله بر نميگردد، بلكه خود فعاليت فرقهها مهم است و نباید به راحتی از کنار آن گذشت. اهميت آن از این حیث است که به وجود آمدن فرقهها زمینههایی دارد كه اگر این زمینهها را نشناسیم، دچار لغزش و انحراف خواهيم شد و اين لغزش و انحراف را در ميان متدينين نيز شاهد خواهيم بود.
برای آشنایی با ریشههای شکلگیری این فرقهها، هم باید به مسائل و موضوعات خارجی توجه کنیم و هم مسائل و بسترهای داخلی را مورد توجه قرار دهيم.
افراط و تفریط در پرداختن به مسئله فرقهها
حمایت از فرقهها از خارج و بسترسازی در داخل
در این دو زمینه شاهد افراط و تفریطهايي هستیم، به این معنا که بعضیها این فرقه و جریان را چیزی میدانند که کاملا در خارج و توسط انگلیسیها یا روسها ساخته و پرداخته شده و آنها اين جريان را در کشور ما راه انداختهاند و اكنون نيز از آن حمایت میکنند و اشارهاي به بسترها و زمینههاي داخلي ايجاد اين جريانها نميشود. این مساله ما را دچار غفلت میکند؛ چون ما متوجه بسترهایی که چنین جریاناتی در آن بهوجود میآید نیستیم و دوباره به همين صورت با جريانات مختلف انحرافی مواجه میشویم.
شرایط بد اقتصادی و سیاسی، بسترساز بهوجود آمدن فرقهها
بعضیها هم میآیند روی مسائل داخلی خیلی تاکید میکنند و معمولا عنصر خارجی را نادیده میگیرند، لذا دست استعمار را یا نمیبینند، یا کم تاثیر میبینند و دچار لغزش در تحلیل و بررسی میشوند. اینها معمولا شرایط بد اقتصادی ایران و شرایط سیاسی آن دوره و بعضیها همین دو تا زمینه را بستر قرار میدهند و وارد مسائل فرهنگی هم میشوند و شرایط فرهنگی و دینی آن دوره را منشا اصلی بهوجودآمدن فرقه و این نوع جریانات میدانند.
به طور طبیعی، هم دستگاه حکومت و هم روحانیت در این تحلیل محکوم است و میگویند ناکارآمدی دستگاه حکومتی و کاستیهایی که در حوزه دینی وجود داشته است، باعث شد یک چنین جریانی بهوجود بیاید.
آیا بابیت و بهاییت، همان جریان پروتستانتیسم اسلامی است؟
بعضیها حتی از این فرقه یعنی از بابیت و بهاییت به عنوان یک جریان پروتستانی در اسلام یاد میکنند. یعنی وقتی بخواهند پروتستانتیسم اسلامی را مثال بزنند، به سراغ بابیه میروند که این هم به نظر من غفلت از یک بخش از تاریخ معاصر ماست.
اگر در تحولاتی که در تاریخ ما رخ داد، دست بیگانه را نادیده بگیریم یا کم تاثیر یا کم رنگ ببینیم خود به خود دچار لغزش میشویم. به جای اینکه نقاط ضعف خودمان را به اصطلاح برطرف کنیم، برعکس نقاط قوت خودمان را هم یا نادیده میگیریم و یا از بین میبریم.
مرجعیت و روحانیت شیعه را متهم میکنند به تحجر و کجاندیشی
اتفاقی که در تحلیلهای این فرقه میبینیم منتشر میشود این است که عملا نقطه قوت کشور ما را که مرجعیت و روحانیت شیعه است، به تحجر و کجاندیشی محکوم و متهم میکنند و بعد مدعی میشوند که یک جریان پروتستانی، یک جریان اعتراضی و یک جریان نوگرا، میبایستی در اسلام بهوجود میآمد که با این فرقه بهوجود آمد.
برای اینکه دچار این لغزشها نشویم، من هم سعی میکنم هم آن بستر و عامل خارجی را به اختصار خدمت دوستان مطرح کنم و هم زمینههای داخلی را.
غرب به دنبال توسعهطلبی، متوجه سرزمینهای اسلامی شد
ما از اوایل قرن هجدهم شاید قبل از آن با مقولهای به نام استعمار و تهاجم غرب به کشور خودمان و سرزمینهای اسلامی مواجه میشویم. تهاجم گستردهای است؛ هم تهاجم نظامی است هم تهاجم سیاسی و هم تهاجم اقتصادی و رفتهرفته رنگوبوی فرهنگی هم میگیرد.
غرب با توجه به تحولاتی که در آن رخ داد و زمینههایی که برای توسعهطلبی در آن بهوجود آمد، متوجه سرزمینهای دیگر از جمله سرزمینهای اسلامی شد، استعمار غربی شکل گرفت و طبیعی است که آنها ابتدا با جنگ و استفاده از ابزارهای اقتصادی و سیاسی بخواهد کشورهای اسلامی را تحت سلطه خودش در بیاورد.
همجواری ایران با هندوستان توجه غربیها را جلب کرد
آن زمان شاید عامل اصلی که باعث شد غربیها متوجه ما شوند؛ حداقل متوجه کشور ما شوند، همجواری ایران با هندوستان است. هندوستان یک سرزمین حاصلخیز، وسیع، پرجمعیت و پر از منابع بود که مورد توجه کشورهای استعماری قرار میگیرد و بر سر آن یک رقابتی در جهان بهوجود میآید و این رقابت ما را هم به کام خودش میکشاند، بدون اینکه وارد موضوع و مسئله باشیم و یا نقشی در این ماجرا داشته باشیم.
صرفا همین همجواری جغرافیایی باعث شد که ما هم مورد توجه غربیها قرار بگیریم. چرا؟ برای اینکه ایران، کلید فتح هندوستان محسوب میشد؛ ایرانی که عرض میکنم شما هرات را هم به آن اضافه کنید، منطقه قفقاز را هم به آن اضافه کنید، بخشهایی از خلیج فارس که الآن جزء کشور ما نیست، اینها را هم به آن اضافه کنید. ایران یک کشور وسیع، قدرتمند و همسایه با هندوستان.
ایران، بهترین و آسانترین راه برای فتح هندوستان
بهترین راه و آسانترین راه برای فتح هندوستان، ایران است، بنابراین هم کشوری که هندوستان راگرفته و هم کشورهایی که میخواهند هندوستان را از چنگ آن در بیاورند خود به خود متوجه ایران میشوند.
البته روسها دلایل دیگری هم داشتند؛ غیر از رقابت با انگلستان و غیر از آرزویی که آنها برای دسترسی به آبهای گرم و از آن طریق رسیدن به هندوستان داشتند، بالاخره در خود ایران و مناطق شمالی ایران هم مقداری توسعهطلبی مدنظرشان بود.
جنگهای ایران و روسیه
به همین جهت ما بلافاصله بعد از مرگ آقامحمدخان، میبینیم روسها تحرکات خودشان را شروع میکنند و چند سال بعد از جلوس فتحعلیشاه به سلطنت، جنگهایی را به ایران تحمیل میکنند که معروف به جنگهای ایران و روس یا روسیه علیه ایران است.
دوره اول جنگها 10 سال طول میکشد که از 1218 تا 1228 است. دوره دوم کوتاهتر است با یک فاصله تقریبا 10 ساله از قبلی شروع شد که نزدیک به 25 سال طول میکشد. قراردادهای گلستان و ترکمنچای و تجزیه قفقاز در خلال همین جنگها رخ میدهد.
از طرف دیگر هم، انگلیسیها هندوستان را گرفتند؛ چون ایران کلید فتح هندوستان بود، توجه ویژهای به ایران پیدا کردند، بنابراین تلاش کردند که نگذارند کسی از سرزمین ایران برای دست یافتن به هندوستان استفاده کند. به این جهت ما در معرض این رقابت بینالمللی قرارگرفتیم. فرانسویها هم آمدند، ترکهای عثمانی هم بودند و کشورهای دیگر هم همینطور.
حضور انگلستان، روسیه و فرانسه در ایران
ولی عمدهترین کشورهایی که در عرصه رقابت بر سر هندوستان در کشور ما حضور دارند؛ انگلستان، روسیه و بعد فرانسه است، رقابت جدی هم بین روسیه و انگلستان بود.
اقدامات انگلیس در ایران
انگلیسیها با توجه به اینکه هند برایشان خیلی اهمیت دارد برنامه مفصلی برای ایران میچینند، از جمله تلاش برای راه انداختن تشکیلات فراماسونری در ایران؛ استفاده از ظرفیتهایی که در کشور ما وجود دارد و آنها میتوانند از آن استفاده کنند؛ نفوذ در ایران حتی تا سطح عشایر؛ استفاده از فرقی که موجود است و تحریک آنها نظیر صوفیه و اسماعیلیه (که شما در خلال این سالها همه این تحرکات را مشاهده میکنید)، فرستادن گروههای تبشیری برای مسیحی کردن مردم ایران در مناطق مختلف؛ نفوذ در دربار قاجار و حتی جنگ با ایران ما بر سر هرات. کلیه این ظرفیتها مدنظر آنها بود.
چگونگی تجزیه بلوچستان ایران
در دوره قاجار ما سه بار با انگلیسیها جنگیدیم و نهایتا هم آنها با نیرنگ و فریب هرات را از ایران جدا کردند و حاشیه امنی برای هندوستان ایجاد شد؛ بعد از آن به سراغ سیستان و بلوچستان آمدند. نزدیک 8000 کیلومتر از بلوچستان را از ایران تجزیه کردند و سیستان را تقریبا به یک منطقه کویری تبدیل کردند، تا کسی نتواند از این سرزمین برای لشگرکشی به هندوستان استفاده کند. اگرکسی میخواست از آن بیابان رد شود و به هند برسد، تلفات بسیاری میداد.
برجستهترین ماموران انگلیسی در ایران بودند
با همه این اوصاف هم روسها و هم انگلیسیها در ایران با کانون مقاومتی مواجه شدند که این کانون مقاومت، جلوی تحقق اهداف آنها را میگرفت. با همه تلاشهایی که آنها داشتند و همه ظرفیتهایی که به کار گرفته بودند و واقعا ظرفیتهای بالایی بود، وقتی متوجه ایران شدند، برجستهترین آدمهایشان را به کشور ما فرستادند. برجستهترین مامورانشان در کشور ما بودند، طوریکه هر کدام از آنها وقتی برگشتند، حاصل ماموریت و مشاهداتشان، کتابهایی شد که الآن تقریبا محل رجوع در بعضی زمینههاست که شاید منبع منحصری باشند.
مرجعیت و روحانیت شیعه، کانون مقاومت
این کانون مقاومت، مرجعیت شیعه و روحانیت شیعه است. آنها هم در جنگهای ایران و روس، هم در جنگهای هرات و هم در مقابله با نفوذ اقتصادی این کانون مقاومت را دیدند. در مقابل نفوذ سیاسی آنها هم این کانون فعال بود، به همین جهت به نحوی اینها در ایران به بنبست خوردند.
با امضای قرارداد رویترز، صدراعظم ایران فقط هوا را نفروخت!
وقتی قرارداد رویتر به یک تبعه یهودی انگلیسی معروف به رویتر واگذار شد، مرحوم حاج ملاعلی کنی فتوا داد و جلوی این قرارداد و اجرای این قرارداد را گرفت؛ قراردادی که به مدت 70 سال منابع زمینی و زیرزمینی ایران را در اختیار انگلیسیها قرار میداد.
خود انگلیسیها شوکه شده بودند. فرانسویها هم که اوضاع ایران را رصد میکردند، میگفتند صدراعظم ایران فقط هوا را نفروخت، همه چیز را داد!!
روشنگری حاج ملا علی کنی از تشکیل فراماسونری و بسیج نیروی 100 هزار نفری
شما حد این نفوذ را ببینید. ناگهان یک روحانی که در تهران است، مرحوم حاج ملاعلی کنی جلوی این قرارداد را میگیرد. هنگامی که میخواهند تشکیلات فراماسونری را برقرار کنند، مرحوم حاج ملاعلی کنی باز هم روشنگری میکند، شاه را مجبور میکند تشکیلات فراماسونری را ببندند.
جنگهای ایران و روس آغاز میشود و علما در مقابله با کفار روس، فتوای جهاد صادر میکنند، حتی خودشان از عتبات میروند و در جبهههای جنگ حضور پیدا میکنند و نقششان هم تعیینکننده است و وقتی از مردم برای حضور، دعوت میکنند، یک دفعه شما در آذربایجان ایران بسیج نیروی 100 هزار نفری را مشاهده میکنید.
سرنوشت جنگ به نفع ما تغییر میکند. با فتاوای علما و شرکت مردم، مناطقی را که ما از دست داده بودیم، پس میگیریم؛ یعنی این حضور و این بسیج نیرو اینقدر تاثیرگذار است، اما در هر صورت باید جلوی آن را گرفت و از کار انداخت. استعمار متوجه این موضوع میشود، لذا راههای موجود و ظرفیتهای موجود را طی و استفاده کردند، اما به نتیجه نرسیدند.
تحرکات صوفیه و اسماعیلیه در اوج درگیریهای ایران با دشمنان خارجی
از جمله تحرکاتی که صوفیه در ایران داشتند، در اوج درگیریهایی بود که ما با روسها و انگلیسیها داشتیم. شما میبیند که ناگهان به تحریک انگلیسیها، در جایی از ایران صوفیه قیام میکرد و در جایی دیگر اسماعیلیه قیام میکرد و دولت مرکزی را با مشکل جدی مواجه میکرد.
استفاده از ظرفیتهای موجود در شیعه برای ضربه زدن به آن
مشاهده کردند که این تحرکات نمیتواند ضربه نهایی را به این کانون مقاومت وارد کند و باید از ظرفیتها و امکاناتی که در خود تشیع وجود دارد استفاده کنیم. ایران یک کشور شیعه اثنیعشری است. هیچ وقت اسماعیلیه نمیتواند در آن حرف قاطع و اصلی را بزند؛ صوفیه هم همینطور. باید در خود شیعه اثنیعشری زمینههایی را پیدا می کردند تا از همان زمینهها استفاده کنند.
اینها زبدهترین مامورانشان را هم میفرستادند؛ مامورانی که میآمدند سالها در مراکزی متمرکز میشدند، مطالعه میکردند و نتیجه مطالعه را به مسئولینشان منعکس میکردند. بر اساس همین اطلاعات برنامهریزی میکردند، از جمله اینکه در چه کسی جاهطلبی وجود دارد؛ مثلا در ایل بختیاری بین این خان و خان دیگر آیا زمینه اختلافی وجود دارد، یا ندارد؟ چگونه به هم نگاه میکنند؟ از ریخت ما، لباس پوشیدن ما تا نوع نگاه ما، سنتهای ما، اختلافات ما، همه اینها مورد بررسی اینها قرار گرفت.
وقتی به روحانیت شیعه و به خود تشیع اثنی عشری نگاه میکنند به طور طبیعی با یک بستر و زمینهای روبرو میشوند که اتفاقا میشود در آن بستر و زمینه بعضی از استعدادها را به خدمت گرفت، و در نتیجه توجهشان جلب میشود.
فعلا پرداختن به بخش خارجی قضیه را متوقف میکنم، یک مقدار به داخل نگاه کنیم. بعد به جایی که آنها به هم ملحق میشوند و در واقع، کانون اصلی شکلگیری این فرقه است و بحث مورد نظر ماست، میپردازیم.