کد خبر:۱۸۲۲۶۱
سلسله نشستهای روایت عهد - بررسی نقاط ضعف اسرائیل(2)-1؛
رائفي پور: در ايام فاطميه وحدت ملي را حفظ ميكنيم، اما از اصول كوتاه نميآييم/ فیلم جك و لوبيای سحرآميز نگاهي كابالائيستي دارد
کارشناس حوزه دشمنشناسی با بيان اينكه شهيد مطهري فرمودند «وحدت به اين معني نيست كه ما از اصولمان كوتاه بياييم»، گفت: در ايام فاطميه ميخواهيم فضاي ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، علیاکبر رائفیپور در ششمين جلسه از سلسله نشستهای روایت عهد که با عنوان « اسطوره های صهیونیزم 2 - بررسی نقاط ضعف اسرائیل» در سالن اجتماعات تفاهم برگزار شد، به بررسي موضوع قوم برگزیده و ارض موعود پرداخت.
وحدت ملي را حفظ ميكنيم اما از اصول كوتاه نميآييم
بايد به ايام فاطميه نگاهي معقول و معتدلانه داشت، تا خدايي نكرده رفتار افراطي كه باعث شويم وحدت ملي و اسلامي مان از بين برود، رخ ندهد؛ از سوي ديگر شهيد مطهري ميفرمايند: «وحدت به اين معني نيست كه ما از اصولمان كوتاه بياييم». ما ميخواهيم فضاي حسن تفاهم به وجود بياوريم تا بتوانيم به راحتي بحث علمي كنيم. اما خداي نكرده نبايد توهيني شود؛ برخي از ما از مراجع جلو ميزنيم و حتي از معصوم هم جلو ميزنيم، اين صحيح نيست. برخي افراد از اين فضا سوء استفاده ميكنند و ميان ما و برادران اهل سنت اختلاف به وجود ميآورند.
بحث ما، بحث علمي است و اگر شيعه هستيم، تحقيق و پژوهش كردهايم و از قرآن و عقل به آن رسيدهايم. اگر وحدت به اين معنا باشد كه شهادت حضرت زهرا (س) و فاجعه در و ديوار را انكار كنيم، خير. اصلا و ابدا. ما قائليم كه اتفاق افتاده و اثبات هم ميكنيم. در تاريخ و حتي در منابع برادارن اهل سنت هم هست.
اثرگذاري اسطوره قوم برگزيده از كتاب مقدس هم بيشتر است
درباره اسطوره كتاب مقدس، مختصرا توضيح داديم. اسطوره دومي كه به آن ميپردازيم، اسطوره قوم برگزيده است. اسطوره بسيار مهمي كه بعد از كتاب مقدس به خوبي براي آنها جا افتاده است همين قوم برگزيده است. اگر از خود بنده بپرسيد ميگويم اين اسطوره از كتاب مقدس هم محكمتر و بيشتر جا افتاده است. هرچند كتاب مقدس زمينه وقوع چنين اتفاقات و گرايشاتي بوده است، اما اثرگذاري اين اسطوره را در تاريخ بيشتر ميبينيم.
عنوان عام قوم برگزيده، بيانگر اين انديشه است كه اسرائيل يك رابطه ويژه و منحصر به فرد با خدا دارد. اصل ماجرا اين است كه خوشان را ويژه و خاص ميدانند. در سرتاسرعرفان، انديشه، تاريخ، نمادها، كارتون، سياست و اقتصاد، بحث قوم برگزيده اسرائيل به چشم ميخورد. در بحث معاملات اقتصادي كاملا بين يك صهيونيست و غير صهيونيست تفاوت ديني و عقيدتي قائل اند. در فيلمها، عموما منجي و قهرمان اسم عبراني دارد.
آيات تورات پيرامون برگزيدگي يهود
اين برگزيده بودن را در كتاب مقدس و عهد عتيق به سه شكل ميبينيم.
اول، انتخاب شدن شخصي از سوي خدا، براي ايفاي نقش مذهبي. يا پيامبر است و يا كاهن. به عنوان مثال در كتاب حزقيال باب بيست، آيه پنجاه و يك آمده:« و به ايشان بگو خداوند، چنين ميفرمايد: روزي كه اسرائيل را برگزيدم و دست خود را براي ذريه خاندان يعقوب برافراشتم و خود را به ايشان در سرزمين مصر معروف ساختم و دست خود را براي ايشان برافراشته و گفتم من خداي شما هستم.»در اينجا به خاندان يعقوب نگاه خاص و مذهبي ميشود.
در سفر تسنيه باب هجده، آيه پنج ميگويد:« زيرا يهوه خدايت، او را از ميان همه اسباط برگزيده است تا او پسرانش هميشه بايستند و به خداوند خدمت نمايند.» اينجا ازبين دوازده سبط، يكي انتخاب شده تا حامل وحي و مفسر تورات باشد و گويا نظر به لاويان است.
در اول سموئيل باب دو، آيه بيست و هشت ميگويد:« او را از جميع اسباط اسرائيل برنگزيديم تا كاهن من بوده و نزد مذبح من بيايد؟» اينجا به فردي اشاره ميكند كه كاهن شده است.
ريشه جدايي دين از سياست
دوم، ميبينيد كه نقش مذهبي و ديانتي نيست، بلكه حكومتي و سياستي است و اشاره به انتخاب پادشاهان دارد.
اينها كلي زحمت كشيدهاند كه سياست را از ديانت جدا كنند. اصلا بحث جدايي سياست از ديانت ريشهدار است. همان روزي كه تورات را تحريف كردند و لقب پيامبر را از داوود و سليمان برداشتند. دو ولي معصوم به حكومت رسيدهاند. هم حكومت دارند و هم پيامبري. لكن آنها ميگويند حضرت داوود و حضرت سليمان پيامبر نيستند. حضرت موسي هم به سمت تشكيل حكومت ميرود، اما عملا نتوانست و به سرزمين مقدس نرسيد. اما داوود و سليمان در سرزمين مقدس حكومتي عظيم تشكيل دادند و عرش حكومتي داشتند.
تحريف كردند كه بگويند در طول تاريخ ولي معصوم حكومت نداشته است و بعد از اين هم نبايد هيچ ولي معصومي حكومت داشته باشد. قبول دارند كه داوود آدم خوبي بود اما ميگويند پيامبر نبوده و حتي با زن شوهردار زنا كرده است. سليمان را پادشاه بزرگي ميدانند كه در آخر معبد را به بتكده تبديل كرد و بت پرستيد.
دوم سموئيل باب شش، آيه بيست و يك:« و داوود به نيكان گفت: خداوند مرا به تمامي خاندانش برتري داد تا مرا بر قوم بنياسرائيل پيشوا سازد.» حضرت داوود ميگويد، مرا برگزيد كه پادشاه شوم.
اول پادشاهان باب هشت،آيه شانزده:« اما داوود را برگزيدم تا پيشواي قوم من، اسرائيل باشد.»
اول پادشاهان باب يازده، آيه سي و چهار:« ليكن تمام مملكت را از دست او نخواهم گرفت، بلكه به خاطر بنده خوبم داوود كه او را برگزيدهام. از آن روز كه اوامر و فرايض مرا نگاه داشته بود، او را در تمامي ايام سرور خواهم ساخت.» ميگويد من به داوود پادشاهي و ملك دادم. در اينجا اشاره سياسي است. اما درباره حضرت موسي اشاره ديني و مذهبي بود.
ارض مقدس ريشه در اسطوره قوم برگزيده دارد
سوم، انتخاب شدن افراد نيست، انتخاب مكان است. از دل اين اسطوره، ارض مقدس بيرون ميآيد.اسطوره قوم برگزيده،اساسي و كليدي است و از اين شاخه باقي اسطورهها بيرون زده است.
دوم پادشاهان باب بيست و سه، آيه بيست و هفت: « و اين شهر اورشليم را برگزيدم و گفتم اسم من در آنجاخواهدبود.» آيه شش: « اما اورشليم را برگزيدم تا اسم من در آنجا باشد و داوود را انتخاب نمودم تا پيشواي قوم من، اسرائيل باشد.» هم نگاه مكاني و هم نگاه حكومتي دارد. يعني حكومت سياسي را به مكان ميبرد.
دلايل قوم برگزيده شدن
با تكيه به اين آيات تورات، مسئله قوم برگزيده را براي ذهن تمام يهوديان و مسيحيان جا مياندازند؛ چراكه مسيحيان عهد عتيق را هم قبول دارند. اين برگزيدگي نشان از يك رابطه است. سوال اين است كه چرا خداوند اين قوم را برگزيده است. مگر چه فرقي با ديگران داشتهاند.
قوم برگزيده شدن ميتواند ناشي از دو مسئله باشد. يا چون انسانهاي بسيار خوبي هستند و يا برميگردد به آن عهدي كه با خدا بسته اند. آموس باب سه، آيه دو:« من شما را از تمام قبايل زمين شناختم. پس عقوبت تمام گناهان شما را به شما خواهم رساند.» يعني اين برگزيدگي، امتياز ويژهايست كه مسئوليت مضاعف ميطلبد. ادعا ميكنند چون خدا ما را دوست داشت، ما را برگزيده است.
سفر تسنيه باب هفت، آيه هشت:« شما را برنگزيد به آن سبب كه از ساير قومها كثيرتر بوديد. زيرا شما از همه قومها كمتر بوديد، لكن از اين جهت كه خداوند شما را دوست ميداشت برگزيد.»خدا نگاه دموكراسي به آنها نداشت...
خدا كسي را بي سبب دوست نميدارد. طرف كاري كرده كه دوست داشته ميشود. ابتدا به ساكن كه نميشود نسبت به كسي حب و يا بغض داشت. حب در اثر شناخت به وجود ميآيد. در مورد امام زمان(عج) هم، همين را ميگوييم. اگر معرفت به ايشان زياد شود محبت هم زياد ميشود. آدم با معرفت از محبت سوء استفاده نميكند زيرا جنبه دارد. انتخاب شدن، مستلزم قبول مسئوليت است.
يوشع باب بيست و سه، آيه بيست و دو:« يوشع به قوم خود گفت: شما بر خود شاهد هستيد، يهوه را براي خود اختيار نموده ايد تا او را عبادت كنيد. گفتند: شاهد هستيم. يوشع گفت: پس خدايان غير را كه در ميان شما هستند دور كنيد و دلهاي خود را به يهوه، خداي اسرائيل مايل سازيد.»
يوشع، برايشان استدلال كرد كه اگر قوم برگزيده هستيد، بايد بتپرستي را كنار بگذاريد. نميشود هم خداپرست بود و هم تمايلي به خداي بعل و مولك و مردوك داشت.
پيدايش باب هجده، آيه نوزده:« او را ميشناسم، فرزندان و اهل خانه خود را امر خواهد فرمود تا طريق خداوند را حفظ نمايند.» اگر برگزيده شدي بايد در مسير باشي. اگرنه، خدا هم كنارت ميگذارد و هم بيچارهات ميكند. عهد نابستن، از آن به كه ببندي و نپايي.
آيه اصلي در پيدايش انديشه قوم برگزيده
« اكنون اگر اوامر مرا في الحقيقه بشنويد و عهد مرا نگاه داريد، همانا خزانه خاص من از جميع قومها خواهيد بود؛ زيرا كه تمامي جهان از آن من است و شما براي من مملكت كنعان و امت مقدس خواهيد بود.»
هنري اتلن، اين آيه را موجب به وجود آمدن اسطوره قوم برگزيده ميداند. مفسران از اين آيه در تلمود بحث ميكنند. اين آيه ميگويد شما مملكت دين من هستيد و من ميخواهم دينم را با شما انتشار بدهم.
از دل اين آيه، آقاي اتلن دو بحث را بررسي ميكند؛ يكي از قوم يهود به عنوان قوم خاص ياد شده. دوم اينكه واژه«سگولان» كه در متن عبري آيه آمده يعني، هماهنگي و انطباق و تناسب. همه اين معاني رابطه دو سويه را نشان ميدهند. يعني اگر قوم خاصي هستند، بايد خودشان را با خدا منطبق كنند.
ما درباره حضرت زهرا(س) حتي در كتب اهل سنت و در صحاح سته داريم كه خدا با غضب زهرا(س) غضبناك ميشود. يعني چه؟ يعني خدا صبر ميكند تا زهرا(س) عصباني شود بعد عصباني شود. خير. يعني اينكه حضرت زهرا(س) جايي غضب ميكند كه غضب خدا در آن است.
شيطان پرستي زائيده اسطوره قوم برگزيده
برخي ميگويند، تعهد بنياسرائيل اشاعه يكتاپرستي در جهان و رساندن اين پيغام كه منشا خير در هستي ذات اقدس الهي است. مطلقا اينگونه نشد، بلكه احدالناسي را هم به دين خودشان راه نميدهند. اگر ميگويند دليل برگزيدگي اين عهد بوده آنها حتي يك بند آنرا اجرا نكردند.
چه بسا برخي از اينها براي اينكه تنها يكتاپرستان باشند، دست به كار كثيفي زدند و شيطان پرستي را در ساير اقوام دنيا رواج دادند. كه ثابت كنند تنها يكتاپرستان خودشان هستند.
بحث قوم برگزيده آنچنان برايشان جا افتاده كه اگر حس كنند امكان دارد قوم ديگري، ويژگيهاي قوم برگزيده را كه در نگاه خدا وجود دارد داشته باشد؛ كاري ميكنند كه نشانههاي قوم برگزيده را نداشته باشي. قطعا ورود پيدا ميكنند كما اينكه در طول تاريخ هم ورود پيدا كردند.
« من كه يهوه هستم، تو را به عدالت خواندم و دست تو را گرفته و نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امتها خواهم گردانيد. تا چشمان كوران را بگشايي و اسيران را از زندان و نشستگان در ظلمت را از محبس بيرون بياوري.» ميگويد با تو عهد بستهام كه مردم هدايت شوند. اگر عهدي هست بايد هدايت كني. اما الان دارند چه كار ميكنند؟
خدا نميتواند اين عهد را پس بگيرد
گمان بني اسرائيل براي اين برگزيدگي تبديل به دو فقره شد: يك، براي اين برگزيدگي بايد كار انجام داد و بدون اعمال صالح اين عهد ناپايدار است و آن عهدي نيست كه مد نظر خدا بوده است. دو، با اين وجود امكان طرد نيز وجود ندارد. يعني اگر اين قوم اشتباه كرد خدا نميتواند آنها را كنار بگذارد و قوم ديگري جايگزين كند.
اين تفكر با گزينه اول سازگار نيست. گزينه اول مشروط ميكند. در جواب به اين ناسازگاري ميگويند، مثل ماجراي زوجي است كه زن به حرف همسرش گوش نميدهد؛ اما مرد از آن زن يك بچه دارد و در نتيجه نميتواند كاري كند.
همواره بر سر هر عهدي دو طرف وجود دارد. اما اينها ميگويند، كسي كه بايد عهدش را مراقبت كند خداست؛ زيرا ما دردانه خدا هستيم و چون ما را دوست دارد و عاشق ماست حتي اگر بخواهد ما را از خودش دور كند نميتواند. چون ما بني اسرائيل هستيم. پدر بچه را ميزند و تنبيه ميكند اما نميراند.
گويا خدا حكم قطعي داده و خودش هم نميتواند پس بگيرد. در كتابهاي يهوديان بسيار هست كه خدا كاري را انجام داده و نميتواند جمعش كند.
جك و لوبيای سحرآميز، نگاهي كابالائيستي دارد
در قرآن آمده كه يهوديها ميگويند، دستهاي خدا بسته است. آنها اعتقاد دارند، اصلا خدا از آفرينش آدم پشيمان است. آدمي كه از درخت علم خورده و اگر دستش برسد خدا را هم كنار ميزند و فقط يك فرق با خدا دارد، او ميميرد و خدا نميميرد.
در فيلمهايي مثل جك و لوبيای سحرآميز انسان روي درخت مينشيند، بالا ميرود تا خدا را پايين بكشد. اينها نگاه مريض و كابالائيستي است.
عوامل برگزيدگي
« زيرا كه تو براي يهوه قوم مقدس هستي. يهوه تو را از بين جميع قومها برگزيده است تا از بين همه قومهايي كه بر روي زمين است، قوم مخصوص براي خود او باشي.»
پس آنها اعتقاد دارند: يك، قوم مقدس هستند. دو، خداوند آنها را از ميان ساير اقوام برگزيده است. سه، برگزيدگي صرفا از آن جهت است كه خداوند آنها را دوست ميداشت و ميخواست به عهدي كه با پدرانشان بسته بود وفا كنند.
عامل اصلي طرد شدن اينها از وعدههاي الهي همين مباحث است. يعني دقيقا عكساش را عمل كردند. عوامل برگزيدگي چهار مورد است كه بررسي خواهيم كرد. يكي عهد الهي، ديگري رابطه با اسرائيل، مورد سوم يكتا پرستي و مورد آخر، اسارت بابلي و عدم تحقق وعدههاي الهي براي نجات ايشان.
ادامه دارد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.