کد خبر:۱۸۹۲۷۲
مراسم بزرگداشت آيت الله حق شناس در دانشگاه تهران؛
بين آيت الله حق شناس با امام(ره) و حضرت ولي عصر(عج) چه گذشت؟/ اگر اسلام در یقه بستن خلاصه می شد حسین شهید و حق شناس تربیت نمی شد/ چطور پيكر شيخ مرتضي زاهد يه لات را متحول كرد؟
مراسم بزرگداشت آيت الله حق شناس امروز در دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، مراسم بزرگداشت پنجمین سالگرد رحلت آیت الله عبدالکریم حق شناس بعداز ظهر امروزبا حضور اندیشمندان و علاقه مندان در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد.
ابوترابي فرد: بين آيت الله حق شناس با امام(ره) و حضرت ولي عصر(عج) چه گذشت؟
محمد حسن ابوترابي فرد در اين مراسم در درباره شخصيت ايشان به سخنراني پرداخت.
محمد حسن ابوترابي فرد در اين مراسم در درباره شخصيت ايشان به سخنراني پرداخت.
وي يكي از مصاديق بارز آيه مباركه «ان الذين امنو والذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله» را آيت الله حقشناس دانست و گفت: وي به معناي واقعي كلمه تجسم ايمان بود.
نايب رئيس موقت مجلس نهم افزود: ايمان گوهر گرانبهايي است كه در پرتو آن انسان به اخلاق شايسته آراسته ميشود؛ ايمان در فضايل اخلاقي تجلي و در عمل صالح عينيت مييابد و افرادي كه آراسته به فضائل اخلاقي هستند، تواضع در جان آنها شعله ميكشد و محبت به ذات خدا در سجاياي اخلاقي آنها تجلي مييابد.
نايب رئيس موقت مجلس نهم افزود: ايمان گوهر گرانبهايي است كه در پرتو آن انسان به اخلاق شايسته آراسته ميشود؛ ايمان در فضايل اخلاقي تجلي و در عمل صالح عينيت مييابد و افرادي كه آراسته به فضائل اخلاقي هستند، تواضع در جان آنها شعله ميكشد و محبت به ذات خدا در سجاياي اخلاقي آنها تجلي مييابد.
ابوترابي فرد تاكيد كرد: انساني كه با اين عالم بزرگوار روبهرو ميشد اين فضائل اخلاقي را در چهره و جمال نوراني ايشان مشاهده ميكرد؛ در جمال او اثري از منيت و خودخواهي مشاهده نميشد و اين درجات عالي ايمان او را محو تماشاي خدا كرده بود و در اصل خودي نبود كه نمودي داشته باشد.
وي با اشاره به اينكه گام نهادن بر خويشتن و فنا در حق از مهمترين شاخصهاي دلباختگي مردم به علماي حق است، اظهار داشت: اين منيت ها با خدا و خلق فاصله ايجاد ميكند و وقتي منيت كنار رفت، انسان و ذات اقدس رابطه ناگسستني مييابد و تمام دغدغه عالم پيوند بندگان با ذات اقدس است و در مورد ايشان، عبدالكريم ديده نميشد، آنچه كه ديده ميشد كريم بود.
وي با اشاره به اينكه گام نهادن بر خويشتن و فنا در حق از مهمترين شاخصهاي دلباختگي مردم به علماي حق است، اظهار داشت: اين منيت ها با خدا و خلق فاصله ايجاد ميكند و وقتي منيت كنار رفت، انسان و ذات اقدس رابطه ناگسستني مييابد و تمام دغدغه عالم پيوند بندگان با ذات اقدس است و در مورد ايشان، عبدالكريم ديده نميشد، آنچه كه ديده ميشد كريم بود.
نايب رئيس موقت مجلس نهم ادامه داد: ثمره كنار گذاشتن خويشتن، قلبي سرشار از محبت به خداست و هر قدر در مسير معرفت حق و بندگي او و در راستاي كنار گذاشتن خود حركت كنيم، تأثير برتري در مسير تربيت الهي خواهيم داشت و اين عالم بزرگوار يك نمونه برجسته از اين خصائص بود.
ابوترابي فرد با اشاره به آيه «و من يخرج من بيته مهاجرا الي لله و رسوله» گفت: ايشان در سايه ايمان، به معناي واقعي كلمه مهاجر بود و هجرت را با همه زواياي و ابعاد و مراتبش كشيد؛ لذا اگر به اين عالم رباني نزديك ميشديد طعم هجرت از دنيا به آخرت و مهاجرت الي الله را به ميزان درك و لياقت خودتان ميچشيديد؛ او از خانه نفس مهاجرت كرده بود و شما در حيات او توقفي نميبينيد.
وي هجرت را راه رسيدن به كمال دانست و گفت: اين شخصيت الهي تعلقات دنيوي ندارد و به علم و مقام و عنوان تعلقي ندارد چون مجاهد فيسبيلالله است و هجرت از نفس اماره به سوي عقل و از عقل به قلب مشاهده ملكوت و مراتب اولياي الهي در سايه عبوديت ميسر ميشود.
اين نماينده مجلس با اشاره به احاديثي كه تأكيد دارند اگر دقيقهاي از عمر انسان بگذرد و بر مراتب يقينش افزوده نشود خسران زده است، گفت: ايشان مراقب بودند در هر نماز ارتقاي مرتبه پيدا كنند؛ لذا حقشناس شدند و در هر لحظهاي مهاجر.
ابوترابي فرد جهد را نهايت سعي و تلاش بليغ و مداوم دانست و گفت: نزديك يك قرن تلاش و جهاد كردند و لحظهاي توقف نداشتند؛ اين جهاد در همه حوزههاي سهگانه وجود داشت و اوج و عاليترين مرتبه آن جهاد با نفس بود.
نايب رئيس موقت مجلس نهم ادامه داد: آيت الله حقشناس فرمودهاند كه يك بار در عمرم در دوران جواني در مجلسي حضور داشتم كه نام حاجآقا روحالله برده شد و از ايشان ذكري شد كه با شأن و منزلتشان تناسبي نداشت و من جمع را نهي كردم، اما از جلسه خارج نشدم و يك بار كه خدمت امام رسيديم به خاطر همين حضورم در جلسه از ايشان عذرخواهي كردم و امام بهگونهاي برخورد كردند كه از عبدالكريم چنين انتظاري نميرفت.
وي ادامه داد: ايشان گفتند كه من در همان شب حضرت وليعصر (عج) را در رويا ديدم و حضرت از من درباره آن جلسه پرسيدند و من هم به ايشان گزارشي از جلسه دادم و گفتم كه من در برابر آن صحبت از امام دفاع كردم؛ حضرت پرسيدند چرا جلسه را ترك نكردي.
وي ادامه داد: ايشان گفتند كه من در همان شب حضرت وليعصر (عج) را در رويا ديدم و حضرت از من درباره آن جلسه پرسيدند و من هم به ايشان گزارشي از جلسه دادم و گفتم كه من در برابر آن صحبت از امام دفاع كردم؛ حضرت پرسيدند چرا جلسه را ترك نكردي.
ابوترابي فرد تنها راه رسيدن به هر كمالي را عبوديت دانست و اظهار داشت: لطافت روح، اولياي خدا را به كمال رسانده است كه خود را هميشه در محضر خدا و امام عصر ديدهاند.
نايب رئيس موقت مجلس نهم در پايان جمله اي از عارف فيالله آيت الله بهجت نقل كرد كه «به آنچه علم داريد عمل نماييد و در آنچه علم نداريد توقف كنيد.»
فاطمينيا: اگر اسلام در یقه بستن خلاصه می شد حسین شهید و حق شناس تربیت نمی شد
حجت الاسلام فاطمي نيا، استاد حوزه و سخنران مذهبي نيز در اين مراسم درباره شخصيت ايشان سخنراني كرد كه متن كامل آن در زير مي آيد:
اخلاقيون قديم اجمالا معارف الهيه را به علم مكاشفه و معامله تقسيم كردند و درباره علم مكاشفه گفتهاند كه از اسرار خداوند است و مجاز نيستيم در كتب و دفاتر بياوريم؛ اهل بيت (ع) هم گاهي به خواص و گاهي هم به اشاره گفته اند تا اهلش آن را پيدا كنند.
كلام ائمه مانند قرآن است که از شترچرانان تا بوعليها از آن استفاده ميكنند و تعبير بنده اين است كه علم مكاشفه، حيات خلوت علم معامله است و علم معامله را به ظاهر و باطن تقسيم كرده اند كه ظاهر آن مربوط به وظايف مكلفين و باطن آن معرفت احوال قلوب است.
در علم مكاشفه خيلي چيزها جمع شده است؛ مشاهده، شهود كرامت و... در معارف الهيه برخي جانب افراط و برخي جانب تفريط را گرفتند و عدهاي ميگويند هر كه هر چه گفت راست است؛ اهل تفريط هم ميگويند مكاشفه و كرامت را رد ميكنيم و من بارها گفتهام كه اگر طلاي بدلي ديديد، نبايد به طلاي اصلي بياعتنا شويد و اگر كسي مدعي شود شهود و مكاشفه بياساس است از بيسوادي اوست.
زمخشري كه به او جانالله ميگويند، آدمي بوده كه «كشاف» را نوشته اما به كلمه كرامت حساس بوده است؛ در مقابل او اگر اين كلمه را به كار ميبردند به هم ميريخت و شايد كساني او را رنجاندهاند و در سوره جن در تفسير يك آیه ميگويد كه خدا عالم غيب است و كسي را به جز پيامبرش كه از او راضي است به غيب مسلط نميكند.
زمخشري با استناد به اين سخن، كرامت را باطل ميكند و اين سخن او حتي صداي سنيها را در آورده است.
يك بار من در خدمت علامه طباطبايي نشسته بودم، ايشان گفتند: در بحث علمي تعارف نداريم؛ زمخشري اين آيه را نفهميده چون به ظواهر جمود پيدا كرده و خدا در اين آيه فقط بيان مصداق كرده است وگرنه در همان قرآن خدا به مادر موسي وحي ميفرستد كه فرزند خود را در آب بيندازد؛ آيا اين از غيب نيست؟
كرامت حيات خلوت علم مكاشفه است، واردات الهيه است و با ذكر گفتن هم به دست نميآيد؛ ابن عطا سكندري جملهاي مست كننده دارد كه ميگويد: «واردات الهيه ناگهاني ميآيد چون اگر با مقدمه بيايد بندگان آن را به خودشان نسبت ميدهند.» من نميخواهم زيرآب مستحبات و كميلها را بزنم من فقط خواستم بگويم اسلام در اينها خلاصه نمي شود؛ 40 سال غفيله ميخوانند اما بلد نيستند با زن و بچهشان سخن بگويند؛ گاهي يك نفر با يك جمله زير رو ميشود؛ ولي اينها با 40 سال غفيله تغييري نميكنند.
يك نفر از لاتهاي تهران كه متحول و عالم شده است، يك بار گفت: «من در تشييع پيكر شيخ مرتضي زاهد متحول شدم؛ جنازه او را ديدم و تغيير مسير دادم. زندههايتان مرا متحول نكردند، اما آن مرده مرا متحول كرد.»
علم معامله وظايف بندگان است و بايد نماز صبح را درست خواند كه اول واجبات است و بدون اينها عارف نميتوان شد؛ تمام عرفان ما منبعث از دين است و اينكه واجبات را انجام ندادن و از عرفان عرفا سخن گفتن، كار شيطان است.
قدم اول واجبات و ترك محرمات است و بعد براي اينكه از مقدس بازي خشك در بياييم، بايد به معرفت احوال قلوب بپردازيم و واجبات و مستحبات را به جا آوريم؛ آن وقت به معرفت احوال قلوب بايد سر بزنيم و ببينيم هنوز بخيل و حسود هستيم؟ دنبال عيوب مردم هستيم؟ ما ظرف شب و روزمان را با اين چيزها پر ميكنيم، من 125 دفعه به ديوان حافظ مراجعه كردهام يك بيت را بايد بر سر در جهان نوشت:
خاطرت كي رقم فيض پذيرد هيهات
مگر از نقش پراكنده ورق ساده كني
يكنفر تعريف ميكرد كه يكي از علما را سوار كردم و در راه از دنيا سخن گفتم؛ آن عالم گفت: بس است پسرجان، اين ورق پر ميشود بگذار سفيد بماند.
غيرت اسلام مرا مجبور ميكند كه بگويم من خسته شدم از اينكه برخي اسلام را در اين خلاصه ميكنند كه يقهات را محكم ببند؛ اگر اسلام در اين خلاصه ميشد، حسين شهيد نميشد و حق شناس تربيت نميشد؛ اگر به حيات خلوت معرفت احوال قلوب سر نزنيد، چيزي نصيبتان نميشود.
يك عارف بزرگ ميگفت كه رياضت شرعيه فقط به صاحبان همت عالي نتيجه ميدهد و اگر كسي همت عالي نداشت يك رقت حال و صفاي موقت به دست ميآورد و چون ريشه ندارد و بايد ريشه داشته باشد؛ اگر تا صبح نماز شب هم بخواني ولي اخلاق نداشته باشي، به جايي نميرسي و آدمي كه به اين حيات خلوت سر نزند، يا 11 ركعت نماز شب ميخواند يا كلا هيچ نميخواند.
قبلهالعلما شيخ محمد حسين بهار مي گفت كه 11 ركعت نماز، 70 العفو و دعا كردن 40 مومن خوب است، اما اگر خسته بودي و نصفه شب از خواب بيداري شدي يك بار «يا اكرم الكرمين» بگو و بخواب.
بنده با مرحوم عبدالكريم حقشناس در سال 43 آشنا شدم؛ عامه مردم اين افراد را به تقوا ميشناسند و از بعد علميشان غافلاند؛ آقازاده آيت الله بهجت با من درد و دل ميكرد و ميگفت كه عامه مردم پدر مرا با تقوايش ميشناختند در حالي كه علماي حوزه ميگفتند كه بهجت از كبار علما در فقه و اصول است.
آيت الله حقشناس از مجتهدين شيعه بود که چهار اجازه اجتهاد داشت؛ درسها و تقريرات ايشان الحمدلله موجود است و چاپ ميشود و تقواي ايشان نبايد بعد علمياش را تحت شعاع قرار دهد.
علم بيحال، يك عباسي نميارزد و حال بي علم هم همينطور؛ جوانان جلسههايي ميروند تا فقط حال كنند و اگر زمين بخورند، ديگر نميتوانند بلند بشوند؛ اما آيت الله حقشناس از جلمه علمايي بود كه بين علم و معرفت را جمع كرده بود؛ از نظر علمي از كبار علما بود و از لحاظ معرفت هم آني از پروردگار غافل نبود.
حقشناس دائم در اين فكر بود كه چگونه خدا را راضي كند و يكي از روش هاي تربيتي ايشان اين بود كه با همگان با يك روش روبهرو نميشد و روشهاي عجيبي داشت و سالها آدم تربيت كرد.
ايشان با اين علم و عمل صاحب كرامت هم بود؛ وقتي كرامتي گفته ميشود، برخي ميگويند كه اين با عقل جور در نميآيد؛ اصلا تو اول عقلت را ثابت كن! آمده است كه اگر چنانچه از بزرگان چيزي شنيديد مسكوت بگذاريد؛ حداقل رسيدن به درجات آنها اين است كه انكار نكني. نميگويم هر كس هر چه ميگويد درست است، اما كرامت را به طور متوسط ميپذيريم و اگر كسي از اصل، كرامت را نپذيرد، بيسواد است و كرامت مباني عرفاني دارد.
در سال 43 با آيت الله حقشناس آشنا شدم. يكي از مبناهاي ايشان تشويق بود؛ من تازه طلبه بودم كه ايشان در مسجد مرا به منبر فرستاد و وقتي از منبر پايين آمدم گفت: داداش جان اين حرفهاي تو براي طلبه از نون شب واجبتر است، بازهم منبر بيا.
دو سال پيش در اصفهان بودم كه جوان دلنشيني به ديدن من آمد و گفت: مادرم سرطان گرفته بود و من پيش آيت الله حقشناس رفتم تا براي ايشان دعا كند اما بهبودي حاصل نشد؛ داشتم از ايشان ميبريدم كه بعد از مدتي آيت الله حقشناس از مشهد به من زنگ زد و گفت مادرت خوب شد. رفتم خانه و ديدم مادرم بلند شده و ميگويد خوب شدهام و بعدها به مرگ طبيعي مرد.
در آن حرم سري بود، عاشق بيجواب نميماند، او عاشق اهل بيت (ع) بود.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.