کد خبر:۲۰۲۶۱۴
به مناسبت سالروز تخریب بقاع متبرکه بقیع؛
بقیع با نام اسلام تخریب شد نه در جنگ مسلمانان با کفار!/ اگر نماز در مقام ابراهیم شرک نیست چرا زیارت صالحانی که از نسل ابراهیم هستند شرک باشد!
در مورد تخریب بقیع آنچه خیلی تعجب برانگیز است اینکه بقیع با نام اسلام تخریب شد نه در جنگ مسلمانان با کفار!
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - حامد صارم؛ در تمامی ادیان، آثار متعلق اعتقادات از اهمیت والایی برخوردار است؛ این آثار، اهمیتی به سان دین و اعتقاد این اقوام دارد؛ اگر چه آنها مجسمهای، اثر پایی از بزرگانشان، ساختمان یا بنایی تاریخی یا هر نشانی از اعتقاد و باور قومی ایشان باشد؛ دارای قداست بالایی است. خواه آن باور و اعتقاد صحیح باشد یا باطل؛ این بنا یا اثر، نماد آن باور و اعتقاد است، به بیانی دیگر این آثار به تنهایی مروج و مبلغ آن مذهب، اعتقاد یا مرام میباشند.
تایید یک نماد یا اثر تاریخی یک مکتب، تایید باورهای آن است
تایید یک نماد یا اثر تاریخی یک مکتب یا گروه، تایید باورهای ایشان و انکار آن اعلان برائت از آن باور و عقیده است. رسول مکرم اسلام (ص) بعد از فتح مکه، اجازه ندادند بتی در خانه کعبه باشد و تمامی نمادهای الهههای دروغین مشرکین قریش را در هم شکستند و از خانه کعبه بیرون ریختند، همانطور که حضرت ابراهیم (ع) نیز با بتان قوم خود این کار را کردند به جز بت بزرگ، آن را برای احتجاج بر علیه بت پرستان، سالم گذاشتند. علت این عمل واضح است، بت نمادی از عبادت شیطان است، بت خدایی ساختگی و دروغین است و بتپرستی عین کفر و شرک به خداست.
تخریب نمادهای اهل توحید، مخالفت با اهل قبله و خارج شدت از تحت لوای یگانه پرستی است
اعلان برائت از بت و بت پرستی، یکتا پرستی است و اعلان برائت از دین و احکام قرآن عین شرک و کفر است. همان طور که بت و بتخانه نماد و نشانهای است برای مشرکین، بسیاری از ابنیه و آثار نیز نشانهای هستند برای خداپرستان؛ همان گونه که فرق و نحل باطل برای اعتقادات باطل خویش نماد و نشانههایی دارند مثل صلیب در اعتقادات خرافی مسیحیت، اهل توحید نیز در اعتقادات حقه خود دارای نمادها و نشانههایی هستند که دلالت بر باور ایشان میکند و اعلان برائت یا تخریب این نشانهها و نمادهای اهل توحید، یعنی مخالفت با اهل قبله و خارج شدت از تحت لوای یگانه پرستی و در یک کلام کفر و ضلالت.
در هشتم شوال گروهی اهل بدعت موسوم به «وهابی» شروع به تخریب ابنیههای تاریخی کردند، آن هم نه بناهایی که صرفا ارزش تاریخی داشت، بلکه بقاعی را تخریب کردند که برای تمام مسلمین با تمام اختلافاتی که داشتند مورد احترام بود،و به اجماع تمام مسلمین زیارت این قبور از اعمال مستحب به حساب میآمد و میآید.
تخریب بناهایی که از مصادیق «مودت فی القربی» بودند
در حقیقت بقاع مقدسه و متبرکهای را تخریب کردند که نشانی از نشانههای دین خداوند بود و بناهایی را منهدم کردند که این بناها از مصادیق «مودت فی القربی» به حساب میآمد؛ مودت و محبتی که خداوند برای ادای اجر رسالت از هر کسی که؛ خویش را مسلمان میداند خواسته است و کسی که نسبت به این مودت و محبت به خاندان عصمت و طهارت کوتاهی کند نسبت به صاحب اجر یعنی رسول خدا (ص) خیانت کرده است و این گروه گمراه نشانه مودت امت به عترت که اجر رسالت بود را منهدم کردند.
قبور اشخاصی را تخریب کردند که محبت و مودت ایشان نشانه ایمان است و بغض ایشان نشانه کفر و نفاق، حرم بزرگانی را به یغما بردند که رکن توحید هستند و هیچ کس در عالم هستی نتوانست توحید را آن چنان که خدا رضایت دارد قبول کند، جز اینکه شاگردی این سروران را نمود. به ائمهای جسارت شد که برهان خداشناسی تنها و تنها نزد ایشان است و اگر ایشان نبودند هیچگاه خداوند متعال عبادت نمیشد و هیچگاه خداوند شناخته نمیشد.
تخریب بقاع متبرکه بقیع؛ اعلان برائت از مودت اهل بیت
به یقین با تخریب این بقاع متبرکه، وهابیت گمراه اعلان برائت از مودت اهل بیت کردهاند و بیشک تخریب این قبور با شرافت، زیر پا گذاشتن توحید و خدا پرستی است و جسارت به ساحت ائمه همام بقیع برابر است با انکار خداوند؛ چرا که تنها ایشانند که معلم توحید هستند و هر که از غیر طریق ایشان میرود به توحید دست نمییابد.
هشتم شوال روز رسوایی وهابیت است؛ روزی است که با بلندترین صدای خودشان کفر و کوری خویش را فریاد میزنند و اعلان میکنند که از توحید بیزار هستند و ذرهای از مودت عترت پیامبر در وجودشان نیست.
چرا نحلهای که محمد بن عبد الوهاب پایهگذاری کرد به نام پدرش خوانده شد نه خودش؟به همین جهت در کفر محمد بن عبد الوهاب و اتباع ضالش شکی نیست. کما اینکه اگر عقاید باطل و اعمال شنیع این قوم را همه مسلمانان جهان بدانند کسی حاضر نخواهد بود که ایشان را مسلمان بداند شاید از این روست؛ نحلهای که او پایه گذاری کرد را به نام او نخواندند بلکه به نام پدرش «عبد الوهاب» نام گذاری کردند؛ با اینکه پدرش از مخالفین سر سخت او بود، کسی نگفت فرقه محمدیه بلکه وهابیت نام طریقه او شد برای احتراز از وقوع تشابه بین او و تابعینش و بین مسلمانان و اتباع رسولالله (ص). (1)
بقیع با نام اسلام تخریب شد نه در جنگ مسلمانان با کفار!
اما فاجعه هشتم شوال را نمیشود به صرف یک هجوم وحشیانه گروهی ضال و مضل به بقاع شریفه نگاه کرد، اگر بقیع در جنگهای صلیبی تخریب میشد یا در جنگ مسلمانان با کفار یا توسط گروهی بتپرست جای تعجب و شگفتی نبود، اما مسئلهای که در تخریب بقیع موجود است، این نکته ما را بر آن میدارد تا با تامل و دقت بیشتری به جوانب این حادثه بنگریم.
این گروه با نام اسلام و برای حفظ توحید و به علت دوری از شرک دست به این فاجعه عظیم زدند، و مدعی شدند و هستند که ایجاد بنا بر قبور بدعت است و شرک و کفر به حساب میآید؛ آنها علاوه بر تخریب قبور بقیع، جسارت تخریب بقعه قدسیه و منوره حضرت اباعبد الله الحسین (ع) را نیز داشتند و طمع در تخریب حرم مطهر حضر ت علی (ع) را در نجف نیز داشتند که موفق به این کار نشدند؛ این فرقه فقط به تخریب اکتفا نکردند، بلکه زائران حائر حسینی و بقیه ائمه را به جرم زیارت کردن کافر دانستند و بسیاری از آنها را قتل عام کردند؛ فقط به بهانه اینکه زیارت قبور اهل بیت زیارت مردگان است و بدعت است و کفر.
این گونه تحت لوای توحید و ادعای خداپرستی به جنگ با توحید و موحدان آمدند. بنابر این مخربین با ادعای پیروی از قرآن و با ادعای احیای سنت رسول خدا (ص) دست به این کار شنیع زدند و این نکتهای است مهم که ما را بر آن میدارد که به هشتم شوال با نگاهی تیزبینانهتر بنگریم؛ باید در آیات قرآن تدبر کرد و نسل جوان و قشرهایی که در معرض هجمه وهابیت هستند آموخت تا این گرگها که لباس میش را پوشیدهاند نتوانند مرزهای اعتقادی ما را بشکنند.
آیا رسول خدا در زمانی که حاکم بودند دستور تخریب بناهای ساخته شده بر روی قبور انبیا را دادند؟
به راستی بنای قبور از منظر قرآن شرک است؟ آیا حقیقتا قرآن کریم زیارت قبور و آثار گذشتهگان را شرک و کفر میداند؟ در کجای قرآن از زیارت نهی شده؟ و آیا رسول خدا در زمانی که در شبه جزیره عربستان حاکم بودند دستور به تخریب بناهای ساخته شده بر روی قبور انبیا را دادند؟ به راستی اگر باید ابنیه بر قبور را تخریب کرد چرا امروز قبور اشخاصی چون خالد بن ولید یا اب هریره تخریب نمیشود؟ آیا فقط بقاع اهل بیت پیامبر شرک است؟ چرا خلفایی که بعد از پیامبر زمام دار بودند هیچگاه دستور تخریب بقاع انبیاء را در عراق و ایران و شامات ندادند؟؟
آیا عمل وهابیت خروج از اجماع تمام مسلمین و اهل قبله نیست؟
اینکه این قبور تا زمان وهابیت باقی مانده بود، آیا بر این دلالت نمیکند که به اجماع مسلمین ساختن قبور شرک و کفر نیست؟ و آیا عمل وهابیت خروج از اجماع تمام مسلمین و اهل قبله نیست؟ و سوالات بسیاری که هیچگاه وهابیت به این سوالات به طور واضح و منطقی و شفاف و بدن مغلطه پاسخ نگفته است.
تمام مسلمانان در حج و در عمره گرد خانه خدا و حجر اسمائیل طواف میکنند و حجر اسمائیل محل دفن حضرت اسمائیل و مادر ایشان است. آیا طوافکنندگان چون به دور این قبور میچرخند مشرکند؟ آیا باید حجر اسمائیل را تخریب کرد چون بر دو قبر ساخته شده است؟ آیا کسانی که در حجر اسمائیل نماز میخوانند چون نزد این دو قبر نماز میخوانند کافر هستند؟
آیا قرآن زیارت صالحین را کفر میداند؟
به راستی قران پاسخش به این سوالات چیست؟ آیا قرآن هم زیارت صالحین را کفر میداند؟ خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ»؛ (2) قرآن اهل كتاب را به پيروى از ملّت ابراهيم امر نموده است، اما يهود، كعبه را كه بزرگترين شعائر و علامات كيش آن حضرت (ع) است تعظيم ننموده و بزرگ نميدانستند و به مسلمانان ميگفتند: بيت المقدّس افضل و برتر از مكّه است؛ زيرا زمينى است پاك و پاكيزه و پيغمبران از شهرها هجرت و دورى نموده به آنجا ميآمدند، لذا درباره نادرستى گفتارشان اين آيه فرستاده شد.
محقّقا نخستين خانهاى كه (پايهاش از جانب خداى تعالى در روى زمين) براى (عبادت و بندگى) مردم نهاده شد در مكّه است؛ و اينكه مكّه را بكه ناميده براى آن است كه مردم در آنجا ازدحام نموده جاى را بر يكديگر تنگ مينمايند؛ مکه از بكه زاحمه گرفته شده يعنى جایی که او را بزحمت و رنج افكند، در حالى كه (بر اثر حجّ و طواف) بركت، خير و سود (ثواب و پاداش) بسيار و رهبری جهانيان است.»
کعبه؛ نخستین خانهای که برای عبادت خداوند بر روی زمین قرار گرفت
کعبه نخستین خانهای بود که برای عبادت خداوند بر روی زمین قرار گرفت. خداوند اراده فرمود که توسط طواف گرد این خانه شریف عبادت شود و مورد بندگی قرار گیرد، لذا اصل این مطلب که خداوند مکانی یا بنایی را برای عبادت کردن قرار میدهد ریشهای قرآنی دارد؛ کسی نمیتواند بگوید کعبه خانهای از سنگ و گل است و خداوند موجودی اشرف از این سنگ و گل است؛ پس طوافکنندگان مشرک و کافر هستند!
زیرا خدواند خودش مکانهایی را قرار داده است که در آن مکانها عبادت شود و این مکانها نشانهای از توحید هستند و جسارت به این مکانها نفی توحید و خروج از اسلام است. در آیه بعدی میفرماید:
«فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ (3)؛ در آن خانه آيات و نشانههاى آشكار (بر قدرت و توانايى خداى تعالى) است؛ آن آيات مقام و ايستگاه ابراهيم میباشد؛ سنگى است كه بر آن ايستاد و مردم را به حجّ دعوت نمود، يا خانه را ساخت.
به خاطر همین عظمت و بزرگوارى ابراهيم است كه مقام او را آيات قرار داده، و يا اينكه برخى از آن آيات مقام ابراهيم است و از فضائل و برتريهاى آن خانه اين است كه هر كس در آن در آيد (از عذاب روز قيامت) ايمن و آسوده است، و براى خدا (حقّ ثابت و پا برجا) است که مردم قصد و آهنگ (زيارت و ديدار) رفتن به آن خانه کنند (براى به جا آوردن عبادات مخصوصه)؛ و آن كس را كه استطاعت و توانايى بوده بسوى آن راه يابد، و هر كس (زن يا مرد) كافر شد و نگرويد (وجوب آن را انكار نمود، يا با داشتن استطاعت اين امر واجب را ترك كرد و به آنجا نرفت) هر آينه خدا از جهانيان بىنياز است (به حجّ و عبادت و بندگى شما نيازمند نيست)»
در این خانهای که خداوند برای عبودیت و بندگی خویش قرار داده مکانهایی را بر برخی دیگر فضیلت و برتری داده است و این مکانها را نشانهای روشن برای خویش خوانده است. قرآن تصریح دارد که این مکانها نشانه هستند؛ نشانهای به سوی خداوند. اولین نشانه را که آیه شریفه به آن تصریح میکند مقام ابراهیم است؛ مقام ابراهیم چیست؟
باید کسانی که به جرم شرک و بدعت بودن بقاع شریفه اهل بیت آن را تخریب میکنند بار دیگر قرآن را مرور کنند خداوند به سنگی که حضرت ابراهیم (ع) پای خویش را بر آن نهاد تا کعبه را تعمیر کند، یا مردم را به سوی حج بخواند را نشانهای از نشانه خود میداند. خداوند خانه خود کعبه را از آیاتش نمیشمرد، بلکه جای پای خلیل الله را از نشانههای خویش میداند.
اگر جای پای ابراهیم این مقدار ارزش دارد آیا قبر رسول خدا که اشرف و سید انبیاست نباید جایگاهی بالاتر داشته باشد؟ اگر جای پای ابراهیم بتشکن انبیا این مقدار دارای ارزش است، و بعد از چندین هزار سال هم چنان مورد احترام است، حرمهای شریف ائمهای که معدن علم بودهاند و وارث علوم انبیاء میباشند چه مقدار ارزش دارد؟
اگر هدم مقام ابراهیم کفر است پس نابودی بقیع (بیتی ار بیوت نبی اکردم) چگونه است؟
اگر امروز کسی مقام ابراهیم را هدم کند آيا نشانهای از نشانههای خدا را نابود نکرده است؟ آیا با این فعلش به خداوند کفر نورزیده است؟ اگر چنین است پس قطعا نابودکننده بقیع و کسانی که به این کار راضی هستند از دایره اسلام خارجند؛ چراکه آن جای پای یک پیامبر است و این بیتی از بیوت نبی مکرم اسلام است. اگر مقام ابراهیم سنگی است که پای ابراهیم بر روی آن قرار گرفته است، بقیع مدفن چهار امامی است که زبان از وصفشان قاصر و فهم از درکشان عاجز است؛ ائمهای که معدن علوم پیامبرند، وارث تمام علوم انبیاء گذشته هستند و خانه ایشان و بقاع متبرکه ایشان جایی است که ادله توحید در آن ظاهر گشته است.
خداوند در تعظیم حضرت ابراهیم این قهرمان بت شکن توحید به این اکتفا نکرده است و میفرماید:
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (4)؛ و (ياد آوريد) هنگامى كه خانه (كعبه) را براى همه مردم مرجع و جاى بازگشت و رو آوردن به آن (يا جاى ثواب و پاداش) و جاى ايمنى و آسودگى (براى كسى كه در آن داخل شود) گردانيديم، و (به مؤمنين) دستور داديم كه از مقام و جاى ابراهيم نمازگاه فراگرفته و برگزينيد (در آنجا دو ركعت نماز طواف به جا آوريد) و به ابراهيم و اسمعيل امر نموديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و دور زنندگان بگرد آن و كسانى كه در آنجا (براى عبادت و بندگى) ميمانند و براى ركوع كنندگان و سجده كنندگان (نمازگزاران، از نجاسات و پليديها و از بتها) پاك و پاكيزه كنيد»
آیهای که دلالت بر ابطال عقاید وهابیها دارد
خداوند به اهل قبله دستور داده است که مقام ابراهیم را محل نماز قرار دهند و مقام ابراهیم را قبلهگاه خویش قرار دهند، یعنی خداوند نمازگزاردن در آن محل شریف را برای طواف کنندگان واجب میکند. وقتی آیه شریفه با عقائد وهابیها مقایسه میشود گویی خداوند این آیه را نازل کرده است فقط برای ابطال عقیده وهابیت!
همانهایی که میگویند زیارت رفتن صالحان و برگزیدگان خدا شرک است و باید حرمهای ایشان تخریب شود از این آیات شریفه غافل هستند که خداوند فقط جای پای یک پیامبر را نشانهای از نشانههای خودش میداند و این جای پا را واجب کرده است که مسلمانان قبله قرار دهند و پشت آن نماز بگذارند. آیا خداوند مردم را به شرک دعوت کرده است که باید پشت مقام ابراهیم نماز بخوانند؟ یا قرآن مسلمانان را به عملی کفر آمیز فرا خوانده است ؟
اگر نماز در مقام ابراهیم شرک نیست چرا زیارت صالحانی که از نسل ابراهیم هستند شرک باشد!
حقیقت این است؛ نه خداوند به شرک خوانده نه کتاب خدا به کفر دعوت کرده، بلکه خداوند میخواهد به ما بفهماند شما نمیتوانید مستقیم و بدون واسطه معلم توحید به صورت یکتا پرستانه من را عبادت کنید؛ باید جای پای ابراهیم بتشکن را قبلهگاه قرار دهید آن هم در نماز که بالاترین عمل عبادی مسلمانان است و این به تصریح قرآن شرک نیست حال که نماز خواندن در مقام ابراهیم شرک نیست پس زیارت رفتن صالحانی که از نسل ابراهیم هستند شرک نیست و ساختن ابنیه برای تعظیم ایشان بر روی قبور متبرکشان عین توحید است و زیارت این حرمهای شریفه ریشه در آیات نورانی قرآن دارد؛ یعنی نه کفر است و نه شرک.
لذا عقاید وهابیت مورد نفی آیات قرآن است و این فرقه ضاله ریشه در قرآن ندارند، بلکه ریشه در اسلام امویانی دارند که همواره در طول تاریخ مهمترین دغدغه ایشان مبارزه با اهل بیت و بغض ایشان و نهایتا به شهادت رساندن ائمه طاهرین بود.
وهابیت مانند درختی است که ظاهری بزگ و فریبنده دارد اما ریشهای ندارد و با کوچکترین اشکال و پرسش از بین میرود و به خاطر همین است که هیچگاه وهابیت برنده میادین علمی نیست و فقط و فقط پیشتاز صحنههای خشونت، کشتار و تخریب میباشد که نمونه آن را امروز در ترورهای انتحاری و به اعلام رسمی و با وقاحت تمام در کشتار و سرکوب شیعیان بحرین و قطیف میتوان دید. این گروه بیریشه در حقیقت با تخریب بقاع متبرکه بقیع مقام ابراهیم که نشانه خداوند است را منهدم کردند.
پی نوشت:
1- دائره معارف قرن بیستم فرید وجدی به نقل از ملل نحل جعفرسبحانی؛ ص 295
2- آیه 96، سوره ءال عمران
3- آیه 97، سوره ءال عمران
4- آیه 125، سوره بقره
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.