کد خبر:۲۱۰۱۴۴
ششمين همايش به سوي راهبردهاي قرآني تعليم و تربيت-1

طائب: علت موفقيت سريع پيامبر (ص) در امر تشكيل مدينه فاضله / در مدل تربيتي پيامبر، غيبِ عالَم براي متربي روشن و شفاف بود

رئیس قرارگاه عمار با بيان اينكه در مدل تربيتي پيامبر غيب عالم براي متربي روشن مي‌شود گفت: باید غیب عالم در تعالیم ما گنجانده شود.
به گزارش خبرنگار دين وانديشه «خبرگزاري دانشجو»، ششمين همايش به‌سوي راهبردهاي قرآني تعليم و تربيت به همت موسسه قرآن و عترت صابره(س) در كانون فرهنگي مفتح با سخنراني حجت الاسلام مهدي طائب برگزار شد.

طائب در اين سخنراني به بيان كشف علل موفقيت پيامبر در زمينه ايجاد مدينه فاضله پرداخت كه به شرح زير مي باشد:

كشف علل موفقيت پيامبر در ايجاد مدينه فاضله‌اي كه امروز در آرزوي آن هستيم در گرو چندين اصل موضوعي است كه ما آنها را قبول داريم.

اولا پيامبر اكرم موفق بودند جامعه مطلوب را ايجاد كنند و مدينه‌اي كه پيامبر اكرم ايجاد كردند اصلي است كه مطلوب ما مي‌باشد.

يعني اگر در اين دوره نيز ايجاد شود ما به آن راضي هستيم البته اين به آن معنا نيست كه همان حدي كه در زمان حضرت رسول بود حد مطلوب ماست، بلكه به اين معناست كه مثلا کشاورز دانه سيب را مي‌كارد، اگر براساس اصول مورد قبول او اين درخت رشد كرده باشد مي‌گويد كه راضي است؛ او راضي است چرا كه رسيدن به آن حد مطلوب مسيري دارد و او براساس تجربه‌اش مي‌گويد اين مسير خوب است اما اگر طبق اصول رشد نكرده باشد راضي نخواهد بود.

اينكه جامعه پيامبر مطلوب بود به اين معني است كه اين جامعه در مسير خودش خوب بالا مي‌آيد و با وضعيت موجود در آن زمان بيش از اين ممكن نيست و اين حد ممكن و مطلوب آن زمان است.

گاهي در مديريت يك جمعي را تحويل مي‌دهند و مي‌گويند اينها به مدت 20 سال تربيت كن و تحويل بده اين نوع تربيت راحت است، اما اگر زمان مشخص نباشد برنامه‌ريزي تربيتي براي آن دشوار است. نيروي كه پيامبر در اختيار داشتند اين‌گونه نبود كه همه نيروها يك دفعه در اختيار پيامبر باشند برخي كمي قبل از وفات پيامبر ايمان آوردند و عده‌اي كه از ابتدا همراه پيامبر بودند در ميانه راه شهيد شده بودند در چنين جامعه‌اي تربيت سخت بود و ورود از دوره جاهليت به اين مرحله دشوار بود.

مردم شهر به پزشك نياز نداشتند؛ چرا كه دستوراتي را رعايت مي‌كردند تا كمتر مريض شوند. هركسي مانعي را از سر راه بردارد در هنگام ورود او در بهشت موانع را از سر راهش برمي‌دارد و هر كسي آب دهان بر سر راه برادر مومن خود بيندازد مثل اين است كه به صورت او آب دهان انداخته باشد.

ثانيا؛ مورد دوم  اين است كه شما نمي‌توانيد جامعه‌اي را بر اساس يك سري رفتارهاي معين ايجاد كنيد مگر اينكه آن جامعه آموزش لازم را ديده باشد اگر در جامعه‌اي رفتاري حاكم باشد و اصولي رعايت شود، حتما افراد آن جامعه آن اصول را آموزش ديده اند و براساس آن تربيت شده اند در نتيجه جامعه موفق پيامبر اكرم ناشي از يك آموزش و ناشي از يك تربيت بوده است.

ثالثا كاري را كه پيامبر اكرم انجام دادند ما مي‌توانيم انجام دهيم و اين شيوه تربيت و تعليم خواست پيامبر نيست؛ چرا كه خود پيامبر فرمودند «لقد كان فی رسول الله اسوكم حسنه» اين الگو زماني معرفي مي‌شود كه قابليت الگو گيري براي الگوگيران وجود داشته باشد در اين صورت الگو لغو است. وقتي خداوند مي‌خواهد اسوه حسنه را معرفي كند يعني ساير انسان‌هاي مي توانند به او برسند و او را الگو قرار دهند البته در اين مدل ميزان رسول الله وحضرت علي (ع) است.

خداوند در قيامت مواخذه مي‌كند كه چرا اين‌قدر  با اين مدل‌ها فاصله دارند.
 
سوالي كه در اينجا مطرح مي‌شود اين است كه پيامبر اكرم چگونه در آموزش و تربيت به اين حد از موفيقت رسيدند؟ جامعه‌اي كه پيامبر اكرم تحويل گرفت پيش نيازهاي آموزشي‌اش را از كجا گرفته؟ آيا آموزش‌هاي پيامبر براساس اين پيش‌نيازها بوده است و اگر نبوده حضرت چگونه موفق به حركت به سمت الگو مطلوب بوده‌اند؟

علت موفقيت سريع پيامبر را مي‌توان در سه موضوع دانست؛
1 - درمحتواي كه ارائه شد.
2- در مدل ارائه يعني مدلي كه ارائه داده‌اند سريع به نتيجه مي‌رسد.
3- خصوصيات ارائه دهنده.

1- محتوا
 
جمع شدن اين سه مورد براي هر جامعه‌اي موفقيت به همراه دارد محتوايي كه پيامبر ارائه داده مطابق با فطرت انسان‌هاست يعني در مورد دربرگيري آن مشكلي وجود ندارد.
 
فطرت آيينه‌اي است كه حقيقت در آن وجود دارد «الست بربكم قالو بلی» به اين معناست كه انسان‌ها در وجود خود حقيقت را دارند و فقط مذكِّر مي‌آيد و تذكر مي‌دهد يعني محتوا موافق فطرت است.

ما در اين عالم جاهليم و خداوند عالم است؛ «والله يعلم و انتم لا تعلمون» و «علم آدم الاسماء كلها» اين آيات نشان مي‌دهد كه اصل علم در اينجا قرار دارد و در جايي ديگري نيست.

اشتباه بشر اين است كه اين علم را رها كرده تا خودش جداگانه به دنبال علم رفته است كه اين منطبق با فطرت او نيست.

2-مدل ارائه:

قرآن مهجور است چرا كه تعاليم ما قرآني نيست در حالي كه «فيه تبیان کل شیء» 
 
درست كردن و نگهداري كردن كتب ضاله حرام است مگر اينكه قدرت نقد آن را داشته باشيم.

روح حاكم در آموزش قرآن چيست؟ اسماء الله رب، خالق، رازق و ... اسامي خداوند در قرآن است كسي كه دزدي مي‌كند به رازقيت خداوند يقين ندارد، به قادريت خداوند نيز اعتقاد ندارد، خداوند هر كجا در مورد شريك عالم حرف زده خودش را كنارش مي‌گذارد «ان تنصر الله ينصروكم» كه اگر خدا را ياري كنيم خدا نيز شما را ياري مي‌كند جزو تعاليمات ما قرار ندارد و آن را به صورت شعار مي پنداريم.
 
ما ايمان به غيب نداريم يعني قبول ندرايم غيبي در عالم است كه آنچه ما مي‌بينيم اصل نيست بلكه غيبي دارد كه ما از آن بي‌اطلاع هستيم.

مگر آتش نمي‌سوزاند پس چرا حضرت ابراهيم را نسوزاند چاقو مگر برنده نيست پس چرا گردن اسماعيل را نبريد؟!

«لاحول ولا قوه الا بالله علي العظيم» هفت مرتبه بعد از نماز مغرب و نماز صبح باعث مي‌شود كه آتش دنيا براي انسان آسان گردد.

اگر اهل دنيا ايمان بياورند و تقوي پيشه كنند خداوند وعده داده كه بركات آسمان و زمين را براي آنان باز مي‌كند؛ چرا كه اين عمل غيبي دارد.

مدل پيامبر اين بود كه غيب را كه مسلط بر عالم است در جامعه خود جاري و ساري كرد يعني ابتدا گفت: الحمدالله رب العالمين و بعد هم «الم؛ ذلك الكتاب لاربب فيه» «الذين يومنون بالغیب» يعني بدون ايمان به غيب انسان متقي نمي‌شود و اگر هم متقي نشوي سطح بركات حاصل نمي‌گردد.

بر اساس اين مدل بايد در ابتدا ايمان به غيب را به كودكان آموزش دهيم؛ بابا آب داد و بابا نان داد مباحثي است كه بچه مي بيند و غيب را به او آموزش نمي‌دهد در مدل پيامبر، غيب پيامبر براي متربي روشن مي‌شود ما در غيب دخالت مستقيم نداريم بلكه مي توانيم دخالت غيرمستقيم داشته باشيم يعني بايد غيب عالم بيايد و در تعاليم ما جاي داده شود.

امام خميني (ره) براساس مدل قرآن تعليم ديده و هرچه مي‌بيند خدا مي بيند براين اساس دستور قتل سلمان رشدي را داد غيب را مي‌ديد. در همان زمان در جلسه هيئت دولت يكي از اعضا گفت: كه ما تازه رابطه‌مان با غرب خوب شد دوباره امام با اين نامه اوضاع را خراب كرد و او سياست نمي داند.

غيب اين عالم از آموزش و تربيت ما غايب است پيامبر اكرم در  آن زمان جامعه‌اي ايجاد كردند كه غيب را درعالم حاكم كرد لذا در آن جامعه بحران اقتصادي وجود نداشت.

3-آموزش دهنده؛
 
پيامبر خودش حرف‌هاي را كه مي‌زد قبول داشت اما ما فقط نظريه مي‌دهيم و حتي خودمان به آن باور نداريم؛ ما از زلال بي‌پايان قرآن فاصله گرفته‌ايم در حرف هاي غرب گشتيم و مثلا خوب هاي آن را جدا كرديم و به عنوان علم ارائه داديم.

در حالي كه اگر به قرآن ايمان بياوريم و روش قرآن در معرفي غيب را معرفي كنيم به موفقيت مي رسيم.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار