به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، متن نامه سرگشاده جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر به شرح ذیل است:
همه جا را سکوت فرا گرفته است، تاریک است و ظلمات! اما شب نیست و این از عجایب است که خورشید از میانه ی زمستان ٥٧ که طلوع کرد، دیگر غروب نخواهد کرد هر چند که دهر همچنان سفلگانی داشته باشد که چون خفاش برای زیست اهل ظلمات باشند. آفتاب اما عیان است و کهنه درختان و نو رویانی که ریشه ای ثابت بر زمین و شاخه هایی بر آسمان دارند، همچنان جیره خوار نگاهی پر از اقتدار و مظلومیتش باشند و قسم خورده اند که این چنین مات، جان بر سر عهد ازلی خود ببازند.
دلم برای امام تنگ شده... امامی که هیچ گاه ندیدمش. دلم برای بهنام محمدی تنگ شده. برای حسینی که می فهمید، برای چمرانی که می خندید و برای همت، که بی سر آمد و برای آن آستین خالی خرازی که نماد مردانگیش بود.
آه! چقدر هوای تدبیرباقری به سرم زده. هوای صلابت حاج احمد، آن نگاه پر نفوذ معنی دارش. من هیچ کدامشان را ندیده ام، اما رسم دهر شده که ندیده عاشقی کنیم. بنازیم و بتازیم و بنیان کفر و الحاد و مظاهرش را براندازیم ان شاا...
نامه ی سر گشاده ام مخاطب ندارد. صدایم را همه ی قلب هایی می شنوند که اهل صبرند در ثبوت قدم تا ندای طلب حقش بلند شود که یا لثارات الحسین ...
ما جان داده ایم، خون ها ریخته شده و نفس هایی گلو گیر شده تا اسلام عزیز به نفس نفس نیفتد.بنا نبود اگر ام القری اسلام از دین میبن دفاعی نکردیم، علیه اش اقدامی شود و ندای از حلقوم هایمان خارج نگردد. اما چه کنم که دلم به درد آمده وقتی در مثل دانشگاه هنری که برای تئوریزه کردن انقلاب اسلامی تاسیس شده ، دخترکان پاک و معصومی را می بینم که تنها ماهی از آمدنشان با مانتوهای فرم دبیرستانی نمی گذرد که دیگر امروز قابل تشخیص از فلان مدل لباس نباشد. وزیر علوم، رئیس نهاد رهبری، رئیس دانشگاه، رئیس فرهنگ، رئیس حراست،
آقایان رؤسا! خودتان را جای ایشان بگذارید. اگر هر روز به شوی لباس و فلان نوع از آرایش دعوت شوید، چه می کنید؟ آرایش صورتتان، لباستان، خنده یتان، راه رفتنتان، حرف زدنتان، راستی بعد از یک ماه می شود شناختتان؟
دلم هیچ گاه به حال شیطان نسوخته و هرگاه رخصتم دهند چنان با شیاطین عالم پیکار کنم تا محاسنم به خون سرم خضاب شود. اما اینجا رخصتی نیست، قانون است و حکومت و جای جای این دانشگاه را می بینم که جولانگاه شیاطین شده و خواهران و برادران پاک و معصوم و شیعه ی مرا دوره کرده اند.
رؤسای محترم!
اگر گوش شنوا برای ناله ها و چشمی بینا برای دیدن اشک هایشان ندارید لااقل سوادتان که بیش تر از من است. نهج مولای غریبم علی را بخوانید که آنگاه که خبرش دادند خلخالی از پای زنی یهودی ربوده اند، از عمق جانش گریست و فریاد زد که رواست مرد از این غصه بمیرد.
رؤسای مسوؤل!
چه حسی به قلب هایتان دست می دهد اگر بدانید مشتی اراذل و اوباش، دسته ای شیطان صفت امروز اکثریت پاک و معصوم اهل هنر را در این دانشگاه محاصره کرده و قصد کرده اند تمام شرافت و قداست و کیان این انقلاب را ـ که معتقدم جامعه ی بدون هنر، مرده ایست متحرک و زنده ایست متعفن ـ هدف بگیرید. امروز در دانشگاه هنر اگر اقدامی بر له اسلام انجام نمی شودو اگر شده به شدت ناچیز است، نباید اجازه داد که علیه او عملی نیز انجام شود. قبل از مرقوم کردن این سیاهه برای همه طلب مغفرت کرده ام، برای همه ی شما رؤسا. باشد که به فاتحه نینجامد. دلخور شوید و وقتی دوستانم را می بینم که تحت تاثیر این فضا چه بر سر و روزشان آمده، بغضم می گیرد اما خشم انقلابی خود را نگاه می دارم و لگام می زنم برای روز نیاز.اما به شما نیز به حکم تکلیف شرعی خود و طبق بند((میم)) وصیت حضرت روح ا... توصیه می کنم به وظیفه ی انقلابی خود عمل کنید که اگر شما پشت کردید به امر خدا، او گروهی را به جای شما خواهد نشاند که جایگاه های عزت و ذلت را می شناسند و بدانید یاران خدا همیشه از غیب می رسند.
بند میم: اکنون وصیت من به مجلسشورای اسلامی در حال و آینده و رئیسجمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. و بر همة ما و همة مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول میباشند. و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاه های مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.