زاویه با حضور صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و حجتالاسلام خسروپناه، رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران به موضوع «آسیبشناسی روشنفکری در ایران» پرداخت.
به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری دانشجو»، برنامه زاویه «مجله علوم انسانی» که با حضور صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و حجتالاسلام خسروپناه، رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران به بحث در خصوص موضوع آسیبشناسی روشنفکری در ایران پرداخت.
در این برنامه، تلاش شد به دوره های مختلف جریان روشنفکری در ایران پرداخته شود؛ روشنفکری نسل اول که از مشروطه تا پهلوی اول بود، روشنفکری نسل دوم که از پهلوی اول تا دوم بوده و روشنفکری سوم که از پهلوی دوم تا انقلاب بود و روشنفکری نسل چهارم که بعد از انقلاب را در بر می گیرد.
از دیگر سوالات مطرح شده در برنامه این بود که روشنفکری با حضور یک قرنه و بعنوان یک پدیده جاری در ایران چه خدماتی برای ما داشته است و به چه صورت به مواجهه آن با دین و سنت پرداخته شده؟ آیا روشنفکری در غرب یک فرصت است و در ایران یک تهدید؟ عوامل آن چیست؟
زاویه این هفته برای مخاطبان خود این سوال پیامکی را نیز مطرح کرد که «به نظر شما مهمترین کار روشنفکران در ایران چه بوده است»
زیباکلام در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر اینکه روشنفکری بعنوان یک پدیده و جریان مستمر در ایران چه مواجههای با سنت و دین و فرهنگ داشته است و چه قدر توانسته به ما خدمت یا خیانت کند، گفت: صحبت از روشنفکری در ایران بعد از انقلاب همیشه همراه با هجمه و حمله بوده است؛ برای مثال اینکه روشنفکری در ایران معلول و وابسته به دنیا آمد و وارداتی است.
وی ادامه داد: روشنفکری و جریان روشنفکری پدیدهای است که میتوان علیرغم هجمهها و مخالفتهایی که به آن میشود، به آن افتخار کرد و به نظر من درست است که از غرب آمده ولی قرار نیست به اعتبار اینکه از غرب آمده آن را کنار گذاشت.
من به روشنفکری افتخار می کنم
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: من بعنوان یک مورخ به گذشته روشنفکری و به حال روشنفکری افتخار میکنم؛ ذات جریان روشنفکری یعنی ستیزه گری و روحیه اعتراض خواهی، در واقع روشنفکر با هر نوع حکومتی مشکل دارد.
زیباکلام افزود: سه جریان روشنفکر در غرب وجود دارد؛ مرحله اول در قرن 18 رخ داد که همان گروه روشنگری است و مرحله دوم در نیمه دوم قرن 19 که اغلب مارکسیستها هستند، رخ داد برای اعتراض به زیادهروی نظام سرمایهداری و مرحله سوم آن پست مدرن است که بعد ازجنگ جهانی دوم شکل گرفت.
وی تصریح کرد: جریان روشنفکری در ایران منطبق با دو مرحله اول جریان روشنفکری در غرب است و تفاوت در اینجاست که در نسل سوم روشنفکری در ایران یک جریان دیگری بعد از انقلاب متولد شد که اصطلاحا به آن میگوییم روشنفکری دینی، اما بحث دین در رابطه با جریان روشنفکری مطرح نمیشود و روشنفکران معتقدند که عقل بشر میتواند انسان را به سمت سعادت راهنمایی کند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: روشنفکران ضد دین نبودند، ولی حرف اساسی آنها این بود که برای رسیدن به سعادت، عقل بشر کافیست و نیازی به آموزههای دینی نیست.
زیباکلام یادآور شد: کسانی بودند که متوجه شکاف موجود بین ایران و غرب شدند و عقبماندگیها را حس کردند؛ بنابراین به دنبال چه باید کرد رفتند، به راهحل فکر کردند و به دنبال اصلاحات بودند که تا قبل از مشروطه این اصلاحات به جایی نرسید.
دین پاسخگوی همه مشکلات نیست
وی اضافه کرد: برای رفع این سوال که آیا میشود تصور کرد که انسانهایی بدون توجه به مذهب زندگی بدی نداشته باشند؟ غزالی بهترین پاسخ را این سوال را بیان میکند که میتوان نگاه دیگری به شریعت داشت؛ دین آمده که بگوید آخرت و قیامت وجود دارد، به نظر من دین پاسخگوی همه مشکلات نیست؛ چرا که دین نیامده تا دنیای ما را بسازد، بلکه این دنیا را عقل خود انسان میتواند بسازد.
در ادامه این بحث خسروپناه، رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران گفت: شروع بحث با ارزشگذاری خوب و بد به روشنفکری مناسب نیست؛ چرا که در طیف روشنفکری تغییر و تحول بسیار است، بنابراین در ابتدا باید یک تصویر درست از پدیده روشنفکری داشته باشیم.
وی ادامه داد: روشنفکری یا روشنگری در قرن 18 میلادی شکل گرفته و سه اصل اساسی دارد؛ یک طبیعت همچون یک مکانیزم جبری، دو خدا همچون فرضیهای قابل بحث و سه انسان موجودی است که به مدد عقل کمال پذیر است.
روشنفکران ایرانی یا با دین و وحی مقابله می کنند
رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه عصر روشنگری به دنبال یک عقلانیت حداکثری است، گفت: در این زمان هر مسئلهای با عقل بررسی میشود؛ مثلا اگر خدا را نمیتوان با عقلانیت تبیین کرد باید آن را کنار گذاشت؛ روشنفکری با این سابقه وارد ایران میشود که روشنفکران ایرانی یا با دین و وحی مقابله می کنند و یا از دین استفاده ابزاری کردند تا آن تفکر عقلانیت مدرن را در جامعه رواج دهند.
خسروپناه در ادامه یادآور شد: به نظر من کل جریان روشنفکری با طیفهای متفاوتش همگی یک وجه مشترک دارند که ارزشمند است و همگی دغدغه انحطاط جامعه ایران و یا جوامع جهان سوم را داشتهاند.
وی تصریح کرد: در بحث روشنفکری در ایران یک نسل چهارمی داریم که گرایشات پستمدرنی دارند؛ پست مدرنها اصالت نسبیگرایی دارند و با یک نگاه جامعهشناختی به ایران کل طیف روشنفکری درد عقب افتادگی را به خوبی شناخته است.
روشنفکران ایرانی عقلانیت اسلام را در نظر نگرفتند
رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران افزود: عدم توجه به وضعیت بومی و فرهنگی مشکل مشترک روشنفکران ایرانی بوده است و لزوما همه روشنفکران منتقد حکومت نبودند، بلکه روشنفکران ایران برای درمان این درد به غرب نگاه کردند و عقلانیت دین اسلام را در نظر نگرفتند.
خسروپناه در ادامه گفت: این برای من مایه تعجب است که دکتر زیباکلام می گوید که روشنفکری به دنبال غرب و نفی اسلام نبوده، این درست است که ما با توجه به غرب فهمیدیم که عقبماندگی و انحطاط داریم، ولی جهان اسلام از ابتدا درگیر انحطاط بوده است؟ یکسان انگاشتن اسلام با مسیحیت مهمترین مشکل روشنفکران ایرانی بوده، معیار ما عقلانیت اسلامی است و ما عقل خود بنیاد و مستقل را قبول داریم، ولی آیا باید این عقل وحی را کنار بگذارد؟
وی گفت: غزالی در آخرین کتاب خودش مطرح می گوید که انتظار ما از دین و یا وظیفه نبوت این است که نجوم و پزشکی و .. را به ما یاد دهد، غزالی معتقد است دین با قرائت تصوف ارزشمند است نه با قرائت فلسفه و عقلانیت که یکی از عوامل انحطاط علمی و عقلانیت همین حرف بود؛ دغدغه غزالی بیان عقلانیت صوفیانه است.
رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران در ادامه تاکید کرد: سبک زندگی امروز ما معجونی از ایرانیت و اسلامیت و غرب است و نماینده اسلام ناب محمدی نیست؛ کنار گذاشتن عقلانیت سبب انحطاط و عدم عمل به اسلام واقعی است و موفقیت غرب توجه به عقلانیت بود و آسیب غرب عدم توجه به وحیانیت.
خسروپناه اضافه کرد: جامعه ای خوشبخت است که عقلانیت و وحیانیت را با هم جمع کند که این نسخه خوشبختی بدون مذهب است؛ آیا نسخه در دروه پهلوی و مشروطه جواب داد؟
وی یادآور شد: آیا اسلام به امور اجتماعی و متن زندگی پرداخته است یا نه؟ این اسلام کنار آن بر عقلانیت تاکید دارد، مشکل مسلمانان این بود که عقلانیت و تجربه را کنار گذاشتند و گرفتار انحطاط علمی شدند.
من متاسفم براي اين خبرگزاري که بصورت گزينشي فقط سخنان آقاي خسروپناه را در اينحا آورده ...!!!
پس نتيجه ميگيريم دکتر زيبا کلام در اين متاظره فقط سکوت اختيار کرده !!!
پس نتيجه ميگيريم دکتر زيبا کلام در اين متاظره فقط سکوت اختيار کرده !!!