گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حسن ابن یوسف معروف به علامه حلی در دوره حکومت مغولها بر این میزیست؛ برگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و محبت شیرازه گردیده است. مرزبان بیداری که فقه شیعه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در سایه سار ولایت پاسداری کرد و فقاهت را با درفش ولایت بر افراشت.
باشد که با دقت و مطالعه در زندگی این ستاره درخشان روح بلند، ایمان، لوح دانش و فضیلتهای معنوی و تقوای او را نظاره کنیم و در پرتو معرفت، هنر، تعهد و اخلاصش، نبض حرکت دانشها و تحصیلات خویش را تنظیم نماییم و با شیوه برخورد با رخدادها و فراز و نشیب حوادث روزگار آشنا شویم.
فضیلتهای درخشان
علامه حلی در تمام دانشها علامه بود و گوی سبقت را از دیگران ربود و ارزشهای ممتازی را به تنهایی داشت. وی با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش مسیر اندیشه فقها را متوجه مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمود.
علامه حلی پرچم ولایت را بر افراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت علهیم السلام با گوشت، پوست و استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغذ می گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت: بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند... .
ایشان بیش از 500 جلد کتاب در علوم و فنون مختلف تالیف کرده و قبل از اینکه 26 سال او تمام شود، کتابهایی را در حکمت و کلام نوشته است و شروع به تالیف در کتابهای فقهی نمود و تا هشتاد سالگی لحظه ای از نوشتن باز نایستاد و در همه جا و در همه حال مشغول نوشتن بود.
مرجع تقلید
پس از رحلت محقق حلی زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف (آیه الله) مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هر کس آیه الله می گفت منظورش علامه حلی بود.
نقش علامه حلی در روند تحول نظریه ولایت فقیه
یکی از چهره های درخشانی که در روند تحول نظریه ولایت فقیه و توسعه مباحث فقه سیاسی نقش داشته، علامه حلی است. علامه حلی در سرتاسر کتاب های فقهی خود اختیارات بسیار وسیعی برای فقیه قائل شده است و دامنه ولایت فقیه را نسبت به تمام ابواب فقهی گسترانده است به طوریکه معتقد است:
- ولایت بر امامت نمازهای عبادی- سیاسی؛
علامه حلی نمازهای عبادی- سیاسی مانند نماز جمعه، نماز عیدین و ... را در قلمرو اختیارات فقیه می داند و در پاسخ ابن ادریس حلی که شرط انعقاد نماز جمعه را به وجود امام یا منصوب ایشان منوط کرده بود و این شرط را در عصر غیبت مفقود می دانست، به صراحت اعلام می کند که شرط در عصر غیبت وجود دارد و فقیه از جانب معصوم برای اجرای این قبیل احکام نصب شده است.
- ولایت بر اموال، قضا، حدود و دیگر ابواب فقه؛
علامه حلی با بحث علمی پس از نفی ولایت والیان جائر، به اثبات ولایت فقها پرداخته، ولایت بر جمع آوری و مصرف واجبات مالی مانند زکات، خمس و ... را برای فقیه قائل است.
همچنین علامه در زمان غیبت امام معصوم (ع، قضاوت فقیه جامع شرایط فتوا را نافذ می داند؛ زیرا از منظر اندیشه سیاسی ایشان، حکومت و قضاوت میان مردم جز برای امام و فردی که از طرف او منصوب باشد، جایز نیست و ائمه اطهار (علیهم السلام) این مسئولیت را به فقهای شیعه واگذار نموده اند.
اختیارات ولایت فقیه از منظر علامه حلی
تا قبل از علامه حلی، بزرگانی چون شیخ مفید و طوسی و ... برای معرفی فقها به عنوان نایبان امام زمان (عج) در عصر غیبت از واژه «تفویض» استفاده می کردند و از سویی کلمه «نصب» را معمولاً برای منصوبان خاص به کار می بردند، اما علامه حلی به صراحت فقیه امین را منصوب به نصب عام از سوی ولی امر (ع) می داند.
این بیان علامه در مقام رد کسانی است که نماز جمعه را در عصر غیبت تحریم کرده و آن را از شئون معصوم و یا منصوب بی واسطه از سوی او دانسته اند. علامه در پاسخ به اینان از فتوای حرمت می گوید یعنی ما هم قبول داریم که در نماز جمعه حضور امام یا نصب از طرف او شرط است، ولی در عصر غیبت اینگونه نیست که امام (ع) منصوبی نداشته باشد، بلکه فقیه امین منصوب امام است. از این رو، همان طور که حکمش نافذ است و مردم باید او را در قضاوت و اجرای حدود یاری دهند، اقامه نماز جمعه از سوی او نیز بی اشکال است.
حوزه اختیارات فقیه
علامه حلی فقها را در عصر غیبت شایسته دریافت زکات می داند و این مطلب را در کتاب «تذکره الفقها» این چنین بیان می نماید: «بهتر است که زکات مال و زکات فطره را به امام (ع) برسانند و در عصر غیبت به فقهای امامیه. علت این امر آگاهی و آشنایی فقها به موارد مصرف زکات و نیابت آنان از امام (ع) است.»
علامه حلی در باب انفال نیز می گوید: « هرگاه جایز دانستیم که صرف سهم امام در عصر غیبت به مصرف اصناف دیگر برسد، این تصرف در سهم امام (ع) را فقیه امینی که از فقهای امامیه جامع شرایط است، برعهده می گیرد.»
وی در کتاب قواعدالاحکام خود می نویسد: «حق اقامه حدود از آن امام معصوم (ع) و یا کسی است که از سوی آن حضرت مأذون باشد. در زمان غیبت این حق از آن فقهای شیعه است و حکومت میان مردم در صورت ایمنی از ظالمان و نیز تقسیم زکات و خمس و افتا، از آن فقها است.»
علامه در جایی از ارشاد الاذهان هم آورده است: «اگر کسی بر امام عادل خروج و شورش کند، قتال با او بر هر کسی که امام یا نایب امام او را امر به جنگ کند، واجب است.»
بنابراین مسئله امامت و فروعات آن (ولایت فقیه) در نزد علامه از اهمیت خاصی برخوردار است، ذکر موارد متعدد از ولایت حاکم اسلامی در کتب مختلف علامه حلی حاکی از اهمیت مسئله رهبری در عصر غیبت و پذیرش ولایت عامه فقیه از سوی او است.
اما اجرای حدود (احکام جزایی) در عصر حضور، مخصوص امام معصوم(ع) یا کسی است که امام معصوم(ع) به او اذن داده باشد، و در عصر غیبت با فقهای شیعه است، و بر عهده فقها است که در صورت امن از گزند ظالمان، بین مردم حکم و قضاوت کنند، و زکات ها و خمس ها را بگیرند و به مصرف برسانند.»
دولت و مشارکت سیاسی از منظر علامه حلی
حق مشارکت سیاسی و دخالت در سرنوشت سیاسی که در قالب همکاری یا عدم همکاری با دولت از مولفه هایی است که مورد توجه علامه حلی هم قرار گرفته است، البته مفهوم مشارکت سیاسی در دنیای مدرن دچار تحول و تطور شده و در موارد بسیاری با مفهوم گذشته آن متفاوت است. به اعتقاد علامه حلی مشارکت و همکاری با دولت عدل (امامت) عبادت محسوب می شود و گاه به خاطر فرمان ولی امر و یا عمل به امر به معروف و نهی از منکر واجب نیز می گردد و در این صورت حکم فرایض عبادی را خواهد داشت.
علامه حلی در مورد استفاده از قدرت برای انجام امر به معروف و نهی از منکر که یکی از مهم ترین مسائل اقتدار دولت و مشروعیت آن در اندیشه سیاسی اسلام است.
از منظر علامه حلی، ائمه (علیهم السلام) مسئولیت «افتاء» را به فقهای شیعه واگذار نموده اند و بر همین اساس وضع قانون بر اساس «افتاء» را از وظایف فقها در عصر غیبت می داند.
دولت جائر
دولت از منظر علامه حلی به دو دسته دولت عدل ( امامت) و دولت جائر تقسیم می شود. علامه حلی هم به مانند سلف خود به صراحت از نظریه دولت در دولت در شرایط حکومت جائر سخن می گوید و پس از آنکه مشارکت با آن را برای احقاق حق و اجرای عدالت مشروع می شمارد، تصریح می کند که وی باید تمام سعی خود را برای تنفیذ احکام واقعی شرع در جامعه به کار بگیرد.
در مورد قبول مسئولیت دولتی از سوی دولت جائر هم متذکر می شود: «در جایی که امکان امر به معروف و نهی از منکر باشد قبول مسئولیت دولتی از طرف سلطان جائر بلامانع است. بجز مواردی که موجب ارتکاب به قتل می گردد.» این نکته در واقع به مفهوم تمهید شرایط و امکانات ایجاد دولت در دل دولتی جائر می باشد که مومنان مجوز نفوذ به سیستم سیاسی غیرعادل را به مقتضای امر به معروف و نهی از منکر تا آنجا پیدا می کنند که بتوانند زمینه اجرای احکام الهی و ممانعت از مفاسد سیاسی و جرایم قدرت بی مهار جائر را فراهم آورند و به جای خدمت به اقتدار جور و ستم، به بندگان خدا خدمت نمایند
صراحت سیاسی علامه
علامه حلی در کتاب های فقهی خود تکلیف زمان غیبت را در این مسائل به وضوح بیان کرده است. در مورد مسائلی در باب نماز جمعه، زکات، خمس، قبول ولایت و مسئولیت دولتی از طرف دولت جائر و تکلیف کمک های مالی که این دولت در اختیار افراد می گذارد به صراحت اعلام نظر کرده است.
در باب خمس نیز پس از نقل آرای فقهای شیعه در مورد مصرف خمس متعلق به امام (ع) مینویسد: «بنابر نظریه شیخ مفید و شیخ طوسی که رساندن سهم امام به سایر مستحقان صدگانه خمس جایز میباشد، متولی این امر باید فقیه امین از فقهای شیعه که جامع شرایط فتواست باشد. زیرا این عمل نوعی حکم بر غایب است که برعهده فقها می باشد.»
وفات علامه حلی
حضرت استاد پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت(ع) در سراسر قلمرو مغولان در ایران، در 21 محرّم 726 ه.ق. در سن 78 سالگی در شهر حلّه دار فانی را وداع گفت و به جوار حق شتافت. پیکر پاک ستاره تابناک شیعه بر دوش شیفتگان راهش از حلّه به نجف تشیع گردید و در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی علیه السلام در حرم مطهر به خاک سپرده شد.
منابع
گلشن ابرار، قم، نشر معروف، سال 1379ش.
ریحانة الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، تهران، چاپخانه شفق.
روضات الجنات، محمد باقر خوانساری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، سال 1356ش.
ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، عبدالله افندی، مشهد، آستان قدس رضوی، سال 1366 ش.