به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «فاطمه حکاکان» چنین آمده است: همینجوری بیمقدمه و موخره:
همه ما این روزها، گرفتار غول عظیمی به اسم بحران اقتصادی هستیم. داشتم فکر میکردم به چه سرعتی داره اتفاقات جدید وارد زندگیمون میشه و به این فکر میکردم که هرچیزی رو – حتی زشت- میشه زیبا نگاه کرد و از هر چیزی – هرچند پیش پا افتاده- میشه درس گرفت و هرچیزی رو – هرچند به ظاهر تلخ- میشه یه نعمت به شمار آورد.
این روزها، سرعت عجیب صعود قیمتها، دغدغه و موضوع اول گفتگوهای همه ما شده و هر زمانی، با هر دوستی، سر دردل دل باز میشه اولین موضوع برای گفتگو، این فشار اقتصادیه.
به این فکر میکردم که چه اتفاقی در جریانه؟ تو خونه ما، خیلی چیزها از لیست خرید ماهانه حذف شدهاند که برام ناراحت کننده و سخت بود... اما بعد که فکرشو کردم دیدم چیزهایی حذف شدن که بدون وجود اونها هم زندگی جاریه و در واقع اتفاق خاصی نمیوفته.
نگاه کردم تو زندگی اطرافیان هم دیدم که به سرعت داریم از تجمل گرایی فاصله میگیریم و به ضروریات رو میاریم. دقت کردی؟ خیلی از به اصطلاح ولخرجیهای رایجی که داشتیم، حذف شدهاند - البته بالاجبار- و این برای کسی که به این طور خرج کردن عادت کرده، در وهله اول یه فاجعه است و فوق العاده سخت به نظر میاد اما چیزی که به نظرم جالب اومد اینه که تا حدود دو سال پیش، - در مورد کشور خودمون صحبت میکنم- با سرعتی عجیب و باورنکردنی به سمت مد و تجمل گرایی بیش از اندازهای حرکت میکردیم که ادامه این حرکت حتما به همین زودیها، بلای جبران ناپذیری بر سرمان میآورد... اون روزها هیچ کس نمیتونست تصورشو کنه که راهی وجود داشته باشه که به همون سرعت، ما رو برگردونه به آنچه باید باشیم!
اما امروز، این به اصطلاح «فشار اقتصادی» سخت و طاقت فرسا، دقیقا تبدیل شده به پادزهری برای «تجمل گرایی» سابقمون.
وقتی با واژه تجمل گرایی برخورد میکنیم، یاد قصر پادشاهان و زرق و برق لوازمش میوفتیم ولی منظور من، اون نوع خاص از تجملات نیست. تجمل گرایی یعنی همین که اوقات فراغتمو تو پاساژها و فروشگاهها پرسه بزنم و لاجرم به خرید چیزهایی خودمو مشغول کنم که واقعا هیچ ضرورتی ندارن!
تجمل گرایی یعنی همین بوفه کوچیک خونه من که توش پره از ظروف و اشیاء صرفا تزئینی که هرچی نگاه میکنم هیچ کاربرد خاصی برای هیچ کدومشون پیدا نمیکنم و حالا شده آیینه دق!
تجمل گرایی یعنی وقتی یه لباسی رو تو یه مهمونی پوشیدی تو مهمونی بعدی حاضر نشی ازش استفاده کنی!
تجمل گرایی یعنی هر چیزی که موجب تن پروری و افزایش اوقات بیکاری میشه؛
انواع و اقسام لوازمی که یک زن خونه دارو در بست بیکار کردهاند و در عوض، تبعید شدیم به سمت مهمونیهای بیمحتوا، پرسه در کوچه و بازار، گذراندن بیهوده ساعتها از این عمر باارزش به پای تلفن و تلویزیون و البته ماهواره و اینترنت و...
و چرا نگم که خیلی از ما خانمها رو صرفا تجمل گرایی به سمت اشتغال بیرون از منزل کشیده؟!
تجمل گرایی یعنی رفاه طلبی بیش از نیاز و بهای بیش از اندازه به «تن» که تنها و تنها یک قفسه برای روحمون و به همین زودیها باید گذاشت و گذشت!
یعنی کتابچهٔ تبلیغاتی که پر شده از آگهیهای آرایشگاه و خدمات لیزر و بوتاکس و دندون و مو و بینی و....
یعنی درآمد ماهانه یه آرایشگر چندین برابر درآمد ماهانه یه معلمه و میزان مراجعه به انیستیتوهای زیبایی چندین برابر مراجعه به مساجد!... (این آخری رو واسه این گفتم چون قرار بر این بوده که خودمونو بسازیم ظاهرا! اما شدیم سوار خسته و از پا فتادهای که هی مرکبشو تزیین میکنه!)
یعنی همین که کلا هدف خلقت رو از یاد ببریم و به زندگی دو روزه دنیا دل خوش کنیم...
حالا فکر میکنم چیزهایی تو خونهام سنگینی میکنن، چیزهایی هستند که وقتی چشمم بهشون میافته دست و دلم میلرزه به یاد اون مردی که به خاطر شرمندگی از روی زن و فرزندش، حاضر نیست به خونه برگرده... به نظر چیز عجیب و بعیدیه؟ خیلی دور از ذهنه کسی زیر پوست این شهر، بدون شام بخوابه؟ خیلی به نظر افسانهای میاد که نادیده گرفته میشه؟ چرا فعل مجهول؟ بهتره بگم: نادیده میگیریمش! و چرا مفعولِ مفرد برای بیشمار از این دست؟: نادیده میگیریمشون!!
تو خونه ما چیزهایی هستند که داغی وجودشون از همین حالا داره وجودمو میسوزونه!
فکر کردم شاید بد نباشه یه لیستی از لوازم زندگی مون، مایحتاج ماهانه منزلمون و... تهیه کنیم تا اضافاتشو حذف کنیم، اما حقیقتش هرچی نگاه کردم دیدم ممکن نیست بشه «یک لیست» تهیه کرد... واقعا قابل شمارش نیستن!... پس شاید بد نباشه یه لیستی از هرچیزی که ممکنه از زندگیمون حذف بشه تهیه کنیم (هرچند این هم.... اما) مثلا هرچیزی که فقط جنبه دکوری داره... واقعا چه لزومی داره از در و دیوار خونمون لوازم صرفا تزئینی بالا بره؟
بیا یه برنامه بریزیم وقتی داریم لیست خرید خونه رو آماده میکنیم برای نوشتن هر مورد، یه سوال از خودمون بپرسیم: میشه این نباشه؟... اونوقت میبینیم خیلی چیزها وجود دارن که میشه نباشن... میشه تو خونه ما نباشن... خیلی خرجهای اضافی هست که به راحتی- واقعا به راحتی- میشه حذفشون کرد. شاید اولش به نظر سخت بیاد و شاید اگه فشار اقتصادی و فشار ناشی از این قیمتهای سرسام آور از زندگیمون حذف شه، اصلا لزومی برای این کار نبینیم... اما بیا لااقل برای یک بار این کارو بکنیم و تفاوت رو مشاهده کنیم...
تفاوت، نه در میزان پس انداز... بیا ژرف نگر باشیم... خوشگل نگاه کنیم؛
تفاوت در رهایی روح از مادیات و نزدیکتر شدن به «نزدیکتر از رگِ گردن»!
:::::::::::::::
پس نوشت: فکر کن آدم روز نهضت سواد آموزی به دنیا بیاد!!... خب اینجوری میشه دیگه!! پوزخند
موفق باشيد