به گزارش گروه مجازی«خبرگزاری دانشجو»؛ برهان نوشت؛ روزهای ابتدایی زمستان 91 در حالی سپری میشود که عناصر و گروههای سیاسی با تحرکات و موضعگیریهایشان تا حد زیادی دست به شفافسازی در خصوص چگونگی حضورشان در میدان رقابت خردادماه 92 زدهاند.
حلقهی انحرافی با مطرحسازی مشایی و اعلام شعار انتخاباتی وی و اصولگرایان با ائتلاف 2+1 تا حد زیادی چشمانداز مدل عملکرد انتخاباتی خود در ماههای آتی را مشخص کردهاند. در این میان، اصلاحطلبان نیز از قافله عقب نمانده و بر اساس آنچه از رسانهها و محافلشان برمیآید، به تحرکات انتخاباتی خود سرعت دادهاند.
اردوگاه اصلاحات روزهایی را به خود میبیند که در آن نه پیرمردها، که چپهای جوان دههی 60 میدانداری میکنند و با طرح محورهایی کلیدی سعی دارند گفتمانی جدید را شکل دهند؛ گفتمانی که از «سازش» در سیاست خارجی دم میزند و بر شعار «نجات ملی» با تمرکز بر مقولهی اقتصادی تکیه دارد و البته برای خالی نبودن عریضه و یافتن جایی لابهلای صف نیروهای داخل نظام، تابلوی «وحدت ملی» را نیز بر سر دست میگیرد.
با این شرایط، یکی از اساسیترین مشکلات اصلاحطلبان یافتن مصداقی رأیآور برای بلند کردن پرچم گفتمان جدیدشان است. البته با مروری کوتاه در رسانههای این جریان، به خوبی میتوان فهمید که آنها پس از بالانس کردن مهرههای متعدد، از عارف و نجفی و جهانگیری گرفته تا کاندیداهای مطرح جهت دولت وحدت ملی نظیر ناطق، نهایتاً محمد خاتمی را مناسبترین گزینه برای رسیدن به مرادشان میبینند.
در این میان، اما شرایط به گونهای است که به نظر میرسد، علیرغم درخواستهای مکرر صغیر و کبیر اصلاحات برای حضور خاتمی در انتخابات آتی، او چندان هم نمیتواند به حضور امیدوار باشد؛ چرا که:
1. خاتمی در این روزها شرایط آچمزی را پیش روی خود میبینید که بر اساس آن، برای حضور در انتخابات نه میتواند از فتنه اعلام برائت کند و نه میتواند قید آن را بزند. او نمیتواند از فتنه اعلام برائت کند؛ چرا که خود در روزهای پس از انتخابات 88، گذشته از آنکه نتیجهی انتخابات را خدشه به جمهوریت نظام میدانست، خواهان برگزاری رفراندوم در این ارتباط بود. در واقع او خود از سوی نظام به عنوان یک پای فتنه شناخته میشود.
از سویی دیگر، عذرخواهی یا اعلام برائت خاتمی از فتنه با مطالبات نخبگان و طیف وسیعی از هواداران در تناقض است. به هر روی، طیفهای مختلف اصلاحطلب، از موسوی خوئینیها و عبدالله نوری گرفته تا عباس عبدی، علویتبار، جلاییپور و حتی مناسکیها، کماکان چشم به قدوم او دوختهاند و همین موضوع مسئلهی عذرخواهی را تا حد زیادی منتفی میکند. علاوه بر آن، خاتمی برای حضور در انتخابات نمیتواند قید سرمایهی رأیسبزها را بزند و مسلم است که عذرخواهی مترادف با پشت پا زدن به این بدنهی اجتماعی است.
گذشته از این موارد، پرستیژ خاتمی و وجههی کاریزماتیک وی در میان اصلاحطلبان و غرور ناشی از آن، مانع بلند دیگری بر سر راه اعلام برائت از فتنه است.
خاتمی بدون اعلام برائت هم نمیتواند عزم پاستور کند، چرا که نظام با توجه به آنچه اشاره شد، وی را یک پای فتنه و به بیان دقیقتر، از جمله کسانی میداند که اتهام تقلب در انتخابات را مطرح کردهاند. به هر روی، تا امروز کماکان هیچ گونه شاهدی که خاتمی بر مبنای آن احساس کند اعتمادی، ولو حداقلی، از سوی نظام جهت باز کردن راه برای حضور وی شکل گرفته دیده نشده است. در این ارتباط، باید گفت سخنان اخیر آیتالله جنتی نیز به طور ویژه پیام روشنی برای او و اطرافیانش به همراه داشت.
اطرافیان خاتمی هم به خوبی نشان دادهاند که یاران مطمئنی نیستند و آن گونه که تاریخ از ماههای انتهایی دولت اصلاحات ثبت کرده است، تضمینی وجود ندارد که ـحتی در صورت تأیید صلاحیت و پیروزیـ این بار هم رفیق نیمهراه نبوده و شعار عبور از خاتمی را مطرح نسازند.
2. به علاوه ترس از شکست احتمالی در کنار روحیهی تردیدپذیری، جدیترین عامل جهت خودداری خاتمی از ورود به عرصهی رقابت به شمار میآید. همان گونه که گفته شد، او مهمترین ظرفیت رأیآوری برای اصلاحطلبان است و با این وصف، در صورت شکست، وجههی کاریزمای وی برای همیشه فروخواهد ریخت.
خاتمی هرچند در کسوت شعار به گونهای رادیکال جلوه میکند، اما تجربه نشان داده در عرصهی عمل بسیار محافظهکار است و اگر در سال 88 هم به میدان آمد، در واقع فشار اطرافیان او را به صحنه کشاند، والا وی به هیچ روی اهل ریسک، آن هم در این ابعاد، نیست.
3. در این شرایط، اطرافیان خاتمی هم به خوبی نشان دادهاند که یاران مطمئنی نیستند و آن گونه که تاریخ ثبت کرده است، تضمینی وجود ندارد که ـحتی در صورت تأیید صلاحیت و پیروزیـ این بار هم رفیق نیمهراه نباشند. هرچند زمان زیادی از ماههای پایانی دولت دومخرداد گذشته است؛ لکن هنوز شعار عبور از خاتمی، که توسط طیفهایی از این جریان مطرح میشد، از یادها نرفته است. طیفهایی که عناصر آن این روزها بار دیگر گرد خاتمی آمدهاند و با پنداشتن او، به عنوان مطمئنترین راه برای رسیدن به قدرت، در تلاشاند تا مرد عباشکلاتی را بار دیگر به میدان بفرستند. با این وصف، آیا میتوان متصور بود که با آن پیشینه، خاتمی بار دیگر خود را قربانی اطرافیانش کند؟
4. در کنار موارد ذکرشده، باید یادآور شد در این دوره، استفاده از ابزار شعار آزادی و مباحث فرهنگی تنها در انحصار اصلاحطلبان نیست و حلقهی انحراف نیز مدتهاست با سرمایهگذاری روی مواردی از این دست ـکه مقابله با گشت ارشاد، ارتباطگیری با بازیگران، نوع نگاه به مقولهی حجاب و ویژهنامهی خاتون و مستند نقص ظاهر و... نمونههای بارز آن هستندـ راه را بر یکهتازی کاندیدای آنها در این زمینه، چه خاتمی باشد و چه مهرهای دیگر، بسته است. با این حساب، هیچ تضمینی وجود ندارد که رأی آن بخش از جامعه که به چنین شعارهایی گرایش دارد الزاماً به سبد کاندیدای اصلاحطلب ریخته شود.
در این دوره، استفاده از ابزار شعار آزادی و مباحث فرهنگی تنها در انحصار اصلاحطلبان نیست و حلقهی انحراف نیز مدتهاست با سرمایهگذاری روی مواردی از این دست ـکه مقابله با گشت ارشاد، ارتباطگیری با بازیگران، نوع نگاه به مقولهی حجاب و... نمونههای بارز آن هستندـ راه را بر یکهتازی کاندیدای آنها در این زمینه بسته است.
5. خاتمی همچنین اگر بر انتقاد از وضعیت اقتصادی جامعه سرمایهگذاری کرده باشد، خوب میداند که کاندیدای دولت چندان هم دستخالی به میدان نمیآید. به هر ترتیب، وعده یا اقدام احمدینژاد برای افزایش مبلغ یارانهها به حدود 5 برابر بیشتر از مبلغ فعلی و توانایی کنترل پیامدهای آن در ماههای ابتدایی به واسطهی اندوختهای که برای این روزها فراهم شده است، این ابزار را نیز تا حد زیادی پیشاپیش از دست خاتمی خارج خواهد ساخت.
همچنین وی مرد عملگرایی برای تحقق شعارها دور خود نخواهد یافت؛ چون همان گونه که در 8 سال دولت اصلاحات نیز دیده شد، بخش اعظمی از دغدغههای عناصر این جریان معطوف به مسائل سیاسی است و در نگاه آنها، کمترین اهمیت به مباحث کلیدی جامعه و به خصوص اقتصاد اختصاص دارد. در واقع تنها امید اصلاحطلبان عملی کردن سازش برای کاستن از فشارهاست که باید گفت برای این تلقی نیز هیچ ضمانتی وجود نخواهد داشت.
با این تفاسیر، تصور آن دور از ذهن نیست که خاتمی امیدش را از سال 92 بریده است؛ چرا که به رغم تمام فشارهای اطرافیان و حتی هاشمی، او محافظهکارتر از آن است که در فضای پرریسک کنونی، خود را هزینه کند. وی البته در فکر نوعی تعامل با نظام است تا بتواند فشار امنیتی موجود بر خود را بکاهد و درون همین شرایط آزمایشگاهی 4 سال دیگر تنفس کند.