اهمیت پژوهش در پیشبرد علم مسئلهای انکار ناپذیر است،اما در حال حاضر پژوهش در ایران دارای ناهمواریها و مشکلاتی است.
گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»،زهرا مینائی- عضو اندیشکده تعلیم و تربیت دال؛ اهمیت پژوهش در پیشبرد علم مسئلهای انکار ناپذیر است. تخصص های مختلفی که در علم ایجاد شده است، منجر به پژوهشهای متفاوتی در هر یک از این تخصصها میشود. اما در حال حاضر پژوهش در ایران دارای ناهمواریها و مشکلاتی است.
در قسمت قبل دربارۀ مشکلات بیان مسئله و تهیۀ پیشینۀ تحقیق صحبت کردیم. در این قسمت ناهمواریهای بخشهای دیگر پژوهش بررسی میشود:
مبانی نظری: بخش دیگر یک پژوهش شامل مبانی نظری است. مبانی نظری بر اساس نظریاتی که در یک علم وجود دارد، تعیین میشود. در حال حاضر علوم انسانی موجود به دلیل مبانی آنها، علومی غربی است و مشکل این است که در برخی موارد نمیتوان مسائل بومی را با مبانی نظری غربی توضیح داد. به دلیل مبانی مادیگرایانۀ نظریات علمی در برخی موارد، این نظریات توضیح دهندۀ مناسبی برای اعمال و کنشهای جامعۀ مسلمان نیست و تبیینی که این نظریات میدهد، تقلیلگرایانه است.
به همین دلیل پاسخی که به سوالات پژوهش داده میشود یا توضیحی ناقص است یا موضوعات چنان تغییر میکند که از مسئلۀ بومی خارج شده و به مسئلهای بدون اولویت یا غیر مرتبط تبدیل میشود.
روششناسی: روششناسی چیزی بیش از انتخاب روش است. روششناسی تحقیق شامل انتخاب رویکردی فلسفی به پژوهش است. اینکه پژوهش را کمی انتخاب کنیم یا کیفی، و این که در این دو رویکرد، بر اساس چه دیدگاه فلسفیای روش خود را تعیین کنیم؛ همگی مسائلی است که در روششناسی باید به آن پرداخته شود.
در حالیکه در حال حاضر این بخش مغفول واقع شده است. دانشجو آگاهی کافی نسبت به مبانی فلسفی و پیشفرضهای روششناختی پژوهش را ندارد و بدون آگاهی کافی یک روش را انتخاب میکند. در واقع آنچه در راه انجام پژوهش مشکل ایجاد میکند این عدم آگاهی است.
گاهی برای برخی موضوعات لازم است رویکردهای کمی را کنار گذاشته و با رویکردهای کیفی به سراغ موضوع برویم. در اینجا نیز به دلیل تنگ شدن عرصۀ روشی، موضوعات کانالیزه میشود و افراد نمیتوانند موضوعات مورد دغدغه خود را پیگیری کنند و موضوع در فرآیند محدودیتهایی که مبانی نظری و روش ایجاد میکند تبدیل به مسئلهای محدود، جزئی و بیارزش میشود.
دومین مسئله در باب روششناسی، سیطرۀ سنگین روششناسی کمی بر فضای پژوهش علوم انسانی در ایران است. روششناسی کمی که رویکرد اولیۀ روشی در تاریخ علم است؛ همچنان سلطهای بدون رقیب در فضای آکادمیک علوم انسانی ایران دارد. صحبت در باب معایب و مزایای این رویکرد در مقایسه با رویکردهای کیفی، بحثی بسیار جدی و طولانی است. اما در این حد میتوان گفت که رویکرد کمی انسان را به مثابه شیء میبیند و به همین دلیل میکوشد او را در پرسشنامهها توضیح دهد و در اعداد تبیین کند.
در این نوشتار قصد نداریم از رویکرد خاصی دفاع کنیم اما لازم است در قطعیت دادههای کمی و رویکردی که به انسان دارد شک کرد و مجالی برای بیان رویکردهای کیفی نیز بازگذاشت. از طریق تبادل نتایج پژوهشهای کمی و کیفی و بحث بر سر چالشهای این دو رویکرد و رویکردهای دیگری مانند رویکرد تلفیقی در بحثهای روششناختی، میتوان سیطرۀ سنگین رویکرد کمی را شکست و از بن بست اعداد در علم انسانی نجات یافت.
ساختار پژوهش: ساختار پژوهش یعنی فصولی که برای تهیۀ یک پایاننامه در نظر گرفته میشود. هر فصل شامل موضوعات مشخصی است که بر اساس موازین و قواعد خاصی باید نوشته شود. به طور کلی در تدوین یک پایاننامه قوانین و مقررات گاه خشک و غیر انعطافی وجود دارد. در واقع این ساختار به این منظور تهیه شده است که به دانشجو کمک کند که سیر مشخص و منظمی را برای پاسخ به مسئله طی کند. اما گاهی این ساختار خود منجر به عدم پیشرفت کار میشود.
در بعضی مسائل خاص، برای پاسخ به پرسش، دانشجو نیاز به خلاقیت و ساختارشکنی دارد. نیاز دارد به بررسی برخی فصول نپردازد یا روش و مبانی نظری از پیش تعیینشدهای برای خود نداشته باشد. یکی از عوامل جهش در علم نیز دادن این زمینه به دانشجو است که خارج از ساختارهای موجود فکر کند و پژوهش خود را پیشبرد.
در مواردی که ذکر شد برخی از این محدودیتها مانند محدودیتها در فصل روششناسی و مبانینظری و رشتۀ تخصصی بررسی شد. در حال حاضر، ساختار پایاننامه، شیوۀ رفرنسدهی و حتی زبان نوشتار از پیشتعیین شده و چنان متصلب است که گاهی اوقات دست و پای دانشجو را بسته و خلاقیت او را از بین میبرد.
استفاده از پژوهشها: بعد از آنکه یک پایاننامه نوشته شد، چند نسخه از آن تهیه شده و تبدیل به کالایی زینتی برای تزیین کتابخانهها میشود! پژوهشها به دلایلی که گفته شد از جمله بیان مسائل غیر بومی و دسترسی دشوار مورد توجه قرار نمیگیرند. اما در عین حال، پژوهشهایی نیز هستند که به موضوعاتی میپردازند که بسیار با اهمیت است.
موضوعاتی که جزء مسائل کشور است، و پاسخی به حداقل بخشی از یک مشکل جامعه داده است. متاسفانه با وجود حجم زیاد پژوهشها، اکثر سیاستگزاریهای کشور با بررسی یا حتی با نیمنگاهی گذرا به پژوهشهای انجام شده در یک حوزه صورت نمیگیرد. لازم است با برقراری رابطه میان نهادهای سیاستگزار و دانشگاهها، طرح مسائل به سمت مسائل بومی پیش رود و این نهادهای سیاستگزار نیز از پایاننامهها و پژوهشهای این حوزه استفاده کنند.
در پایان لازم است یادآور شویم، بزرگذاشت سالانۀ هفتۀ پژوهش و تقدیر از پژوهشگران برتر، دوای درد نظام بیمار پژوهش نیست. باید مرکزی برای مدیریت پژوهشها وجود داشته باشد که تا آنجا که میتواند مسائل مهم و درگیر کشور را شناسایی کرده و بر اساس اولویت، آنها را به دانشگاهها ارائه نماید و با ایجاد گفتمان در رابطه با هر مسئله، ذهن دانشجویان را درگیر این مسائل واقعی و مهم نماید.