به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «کارگری در روزنامه» چنین آمده است: نمونه یکی از این ضربات این روزها بر پرده سینماهای کشور نقش بسته است؛ فیلمی موسوم به «بیخود و بیجهت» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی. فیلمی که میتوان آن را در ادامه آثار گذشته این کارگردان، به ویژه «هیچ» و «اسب حیوان نجیبی است» دانست. آثاری که در آنها گونهای طنز تلخ و سیاه و نوعی نقد ضداجتماعی و توهین آمیز درباره مردم جامعه امروز ایران است. در یکی از آثار گذشته کاهانی به نام «بیست»، نقد اجتماعی در بستری از متانت بیان و غمخواری با قشر فرودست طرح شد، اما در فیلمهای اخیر این فیلمساز و به ویژه «بیخود و بیجهت» نوعی نگاه تمسخرآمیز و هتاکانه به مردم عادی کوچه و بازار دستمایه قرار گرفته است. به این سیاق که عوام، به مثابه موجوداتی حقیر و کثیف - به زعم کارگردان- زیر ذره بین رفتهاند.
این فیلم روایت دو خانواده است که رابطه دوستی و رفت و آمد دارند که در این بزنگاه، بر سر یک اثاث کشی با هم درگیر میشوند. یکی میخواهد مکان زندگی خود را تغییر دهد و زوج جوانی که قصد سکونت در همان منزل را دارند. مشکل این است که خانواده اول به دلیل مشکلات اقتصادی هنوز نتوانستهاند جای جدیدی را بیابند و زن و شوهر جوان نیز در همان شب میخواهند در آن خانه مراسم عروسی خود را برگزار کنند.
پیش از پرداختن به محتوای این فیلم باید به فقدان ساختار و سر و شکل در آن اشاره کرد؛ آنچه در فیلم اتفاق میافتد به این ترتیب است که عدهای آدم در یک فضا جمع شده و با هم سر و کله میزنند. به هم چسبیده شدن تصاویر این آشفته بازار، به اثری به نام «بیخود و بیجهت»! تبدیل شده است حتی یک خط داستانی و منطقی درست و حسابی هم در این فیلم دیده نمیشود و کمدی فیلم نیز با روشهایی پیش پا افتاده، سخیف، باسمهای و کلیشهای - همچون پاره شدن شلوار یا اشاره به دستشویی و... - پدید آمده است. این وضعیت به گونهای است که حتی برخی از منتقدان معتقدند به لحاظ اصولی و علمی، نمیتوان این اثر را یک «فیلم» دانست.
با این وصف، «بیخود و بیجهت» بیش از آنکه یک فیلم باشد، نوعی عقده گشایی تصویری علیه عامه مردم است. مردمی که به روایت فیلم، زیربار مشکلات اقتصادی و گرفتاریهای روزمره قرار دارند؛ عدهای از آنها با پناه بردن به شوخی پنداری زندگی و به قول معروف الکی خوش بودن اوقات را میگذرانند و عدهای دیگر هم با تقید به ارزشهای مذهبی و سنتی پیش میروند. در فیلم، هر دو طیف به باد تخطئه و تحقیر گرفته شدهاند. با این تفاوت که همذات پنداری مخاطب برای گروه اول (خوش گذرانها) برانگیخته میشود. انتخاب «رضا عطاران» برای بازی نقش نماینده این تیپ اجتماعی نیز با همین هدف صورت گرفته است. در مقابل، چهره گروه دوم (مذهبیها) نفرت انگیز و ترسناک به نمایش درآمده است؛ الهه یک زن متدین نشان داده میشود که در دوران عقد (پیش از ازدواج رسمی) باردار شده است! از طرفی شوهر او فرهاد، با اینکه فرد بیتعهدی است، اما برای وصلت با این زن تن به تظاهر و ریاکاری داده است. مادر الهه، با این وصلت مخالف است و دست به هرکاری میزند تا مراسم عروسی آنها به هم بخورد. او یک زن حزب اللهی معرفی میشود و آن طور که از فیلم برداشت میشود، دستی هم در امور اقتصادی دارد. این هم از صداقت و واقع گرایی فیلمساز ما! همه آنچه از فرهنگ بومی ایرانی و متعهدان به این فرهنگ در فیلم درآمده، یک زن وارفته، یک مرد ریاکار و مادری است که برای حفظ موقعیت خود، ازدواج دخترش را برهم میزند!
فیلم «بیخود و بیجهت» از این لحاظ حائز اهمیت است که دیدگاه یک جریان فرهنگی و فکری را برملا میکند. این فیلم، نماینده سینمای مطلوب جریان شبه روشنفکران غربگرا است. چنانکه در اغلب محافل این جریان، فیلم جدید کاهانی به عنوان اثری برجسته و مهم پنداشته و معرفی میشود. تا آنجا که حتی منتقدان ماهنامه سینمایی «فیلم» که اکثریت قریب به اتفاق، متعلق به چنین طائفهای هستند، فیلم «بیخود و بیجهت» را به عنوان اثر برگزیده سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر انتخاب کردند!!! انتخابی که نشان میدهد ادعای بیطرفی و توجه به جنبههای هنری از سوی این گونه افراد و جریانها تا چه حد ریاکارانه است و ایشان تاچه میزان در گزینههای خود، قبیلهای و ایدئولوژیک رفتار میکنند. حال باید پرسید که چه کسانی درحال کشتن سینمای ایران هستند؟!
گراني داريم
بيکاري داريم
اعتياد داريم
شرف هم داريم
آبرو هم داريم
با سيلي صورت را سرخ نگه داشتن هم داريم
همه اينها مردم کوچه و بازار ايران هستند که با همه مشکلات فرهنگ و آبرو خودشان را حفظ مي کنند
پا روي عقايد و اعتقادات و اخلاق اسلامي و ايراني خودشان نمي گذارند
امثال اين آقاي کارگردان تصور مي کنند مردم نيمه پاييني شهر براي سير کردن شکمشان هر چيزي را مي فروشند