نماینده مردم تهران در مجلس گفت: توصیه ما این است که در صورت تهدید جهت گیری اصولگرایانه کشور از طرف فتنه و انحراف در انتخابات...
به گزارش گروه سیاسی«خبرگزاری دانشجو»، تعدادی از اعضای اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در راستای تشکیل «میز انتخابات» در این تشکل دانشجویی با علیرضا زاکانی دیدار و گفت و گو کردند.
«میز انتخابات» با هدف بررسی و عمق بخشی به موضوع انتخابات ریاست جمهوری و تشریح گفتمان انقلاب در این زمینه طراحی شده است.
متن پرسش و پاسخ «میز انتخابات اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل» با علیرضا زاکانی به شرح زیر است:
سوال: آقای زاکانی شعار اردوی سال گذشته اتحادیه این بود که " مجلس خانه ملت است، نه کاخ قدرت و ثروت"، بعد از گذشت چند ماه از مجلس نهم، نظر شما در رابطه با مجلس به چه صورت است؟ آیا واقعا خانه ملت است، یا با توجه به برخی پیشامدها در رابطه با اصلاح قانون انتخابات و طرح سوال از رییس جمهور، گزاره دوم مفهوم پیدا می کند؟
پاسخ: ازنظر فردی مجلس نهم در واقع برایندی قوی تر از مجلس هشتم یا هفتم دارد. اما ترکیب مجلس ترکیب مناسبی نیست. این ترکیب در ابتدای مجلس دچار التهاباتی شده است. به نظرمن شرایط بهتر خواهد شد.
بیش از دو سوم نماینده ها عوض شده اند و نماینده های جدید جایگزین شده اند. ولی شهادت می دهم که از بعد تجزیه فرد فرد، شرایط بهتر شده است. به اعتقاد من واقعا مدیریت مجلس نقد جدی دارد.
ریاست مجلس، می توانست باب یک ترکیب مناسب را برای این جمع فراهم کند، که ابتدای مجلس این موضوع رقم نخورد. احساس می شود که این مجلس مسیری را دنبال می کند که اتفاقاتی در آن رخ می دهد دور از انتظار ماست.
بحث اصلاح قانون انتخابات که پیش آمد، خیلی از افراد عزمشان را جزم کرده بودند که حتما این طرح به هر نحوی که هست، تصویب شود. حتی مادهمربوط به هیات اجرایی انتخابات کشور که مطرح شد، در اصل موضوع این ماده مطرح شده در صحن نبود.
یک پیشنهاد دیگری بود. که به این صورت مطرح می شد: "نایب رییس مجلس با رییس کمسیون شورا ها، معاون اول رییس قوه قضاییه با دادستان کشور، وزیر اطلاعات و وزیر کشور این 6 نفر یک نفر هفتمی را بعنوان رییس ستاد انتخابات کشور انتخاب کنند".
یعنی عملا کار انتخابات از دست دستگاه اجرایی خارج می شد و با اصول مختلف قانون اساسی هم مغایرت داشت. بعد از این بعلت مغایرت آن با اصول مختلف قانون اساسی در کمیسیون پیشنهاد شد که این ماده بر اساس مواد 38 و 39 قانون انتخابات موجود که ترکیب هیات اجرایی شهرستان را اعلام می کند، تنظیم شود.
چیزی که از اصلاح قانون انتخابات به صحن علنی مجلس وارد شد، خیلی رقیق شده بود. داخل کمسیون بحث و مقاومت شد تا اصلاح شد. در رابطه با قضیه ماده 35 هم ما خیلی تلاش کردیم و در کمیسیون با آن مخالفت نمودیم زیرا اصل 115 قانون اساسی حصری استلذا تعیین مصادیق و شرایط نیز بعهده شورای تگهبان است. به نظر ما لازم نبود ماده 35 در طرح میآمد ولی اصرار عامدانه صورت گرفت. ما در کمسیون بسیار مقاومت کردیم، اما نتیجه نداد و تصویب شد و وارد صحن علنی مجلس شد ولی الحمدلله حذف شد.
به نظر من حساسیت های شما درباره طرح اصلاح قانون انتخابات، این حضور و اعلام مواضع شما در رسانه ها و نشریات، خیلی موثر بود.
نظرتان را پیرامون سئوال از رییس جمهور بیان کنید. آیا طرح سوال از رئیس جمهور در راستای سناریوی دشمن نبود؟
سناریوی دشمن امروز دو خط جدی و اساسی دارد:
1- فشار اقتصادی را بالا ببرد. نخبگان و مردم را دلسرد کنند. شرایط را به جایی برساند که مردم طاقتشان را از دست بدهند، و آن هایی که از انقلاب دفاع می کردند مقابل انقلاب بایستند. بعد بارسانه هایش این گونه القا کند که این فشارهای اقتصادی به تحریم وابسته است و تحریم هم وابسته به سیاست های خارجی و هسته ای ایران است. در واقع این هم محصول نظر محور نظام است. دشمن با اعمال این فشار به خیال خودش دنبال این هست که، ما ازسیاست های اصول خود دست برداریم و مردم نیز از نظام اسلامی جدا شده و در مقابل آن بهایستند.
2- مسئولین کشور را درگیر نقار و تفرقه کنند و اجازه ندهند صحنه را مدیریت کنند. یعنی اغتشاش و تنگی شرایط تحریم که اتفاق می افتد، مسیولین نتوانند مدیریت کنند.
در رابطه با این سوال هم ، ما به دوستان گفتیم که باید چند نکته را در نظر بگیریم:
نکته اول اینکه، باید بدانیم که آیا ظرفیت دیگری در آیین نامه وجود دارد، که بتوان به آن اتکا و اعتنا کرد و پاسخ این نیاز را داد؟ بله ماده 233 قبل و 236 فعلی، دقیقا ظرفیت بیش از سوال را دارد. همچنین سر و صدا و جنجال هم ندارد.
نکته دوم اینست که آیا می توان این سوال را از مسیر بهتری دنبال کرد؟ اشکال و ایراد وجود داشت. ما هم انتقاد داشتیم که چرا در مدت اندک افزایش قیمت ارز و دلار به این شدت داشتیم. اما سئوال اینجاست که میتوان از مسیر بهتریاین موضوع را پیگیری کرد.
ما پاسخ این سوال را می دانستیم. سوال را زمانی پیگیری می کنند که پاسخ آن مشخص نباشد. همه ما پاسخ را می دانستیم و باید جلوی این وضعیت نابسامانی بازار را می گرفتیم و مانع ادامه آن می شدیم. راه مانع شدن، طرح سوال نیست. یک بعد منفی سوال این است: آن چه را که ما اطلاع داریم، در فضای جامعه منعکس می کند و باعث سواستفاده دشمن می شود . همانند مصاحبه رییس جمهور که 8 یا 9 بار اعلام کردند که شرایط اقتصادی کشور به دلیل تحریم است.
همان شب سخنگوی کاخ سفید از این مصاحبه استفاده کرد. اوباما در مناظره خود از این صحبت استفاده کرد و گفت: کار ما نتیجه داده است. بعد از آن نیز تحریم را تشدید کردند. یعنی ما بدست خود مسیری ایجاد می کنیم که آن ها بیایند و فشارها را تشدید کنند. دشمن سو استفاده می کند.
از طرفی مردم مایوس می شوند. مردم امید خود را از دست می دهند و خواست دشمن نیز محقق میشود. گرچه مردم نشان دادند که برای حمایت از مقام معظم رهبری و آرمانهایشان از افراد و جریانات عبور می کنند.
نکته سوم اینکه، خود این موضوع تشدید شکاف بین دولت و مجلس می کند. متاسفانه این ایراد به برخی مسئولین وارد است که، یاد نگرفتند با هم مفاهمه و صحبت کنند. یاد گرفتند که بیایند نسبت به هم حرف ناحساب بزنند. دلیل این کار هم همان سوال قبلی از رییس جمهور بود. هم در سوال و هم در جواب ما مشکل جدی داشتیم.
نتیجه این موضوع مشخص بود. ما هرچه به دوستان اصرار کردیم که بیایید یک مسیر دیگر را پیگیری کنیم، هم دعوا و یاس مردم و شادی دشمن ایجاد نشود، هم این خطاها اصلاح شود . بدون جنجال مشکل را حل کنیم.
ای کاش قبل از بیانات مقام معظم رهبری این مسیر تمام می شد. بعد از بیانات ایشان نمایندگان طراح سئوال این کار را اصلاح کردند و ما از ایشان تشکر کردیم. این یک تجربه بود که در آینده دچار اشکال نشویم. چون هنوز راه ما ادامه دارد.
سوال: در رابطه با جریان فتنه و موضع گیری های برخی افراد مجلس در رابطه با فتنه، مثلا اقای مطهری اعلام کردند که ما دلیلی برای رد صلاحیت سران اصلی فتنه نمی بینیم. یا این که آقای باهنر در شروع رقابت های انتخاباتی مجلس صحبتی مبنی بر تندروی جریان های سیاسی در برابر جریان فتنه داشتند. به نظر شما شرایطی که این دوستان با مصاحبه ها بوجود آورده اند موجب این نمی شود که فضا به این سمت برود که ما بدهکار شدیم و موجب گستاخی فتنه گران و تطهیر آنها می شود. و این که اگر این شرایط بوجود امده به نظر شما به دلیل کم کاری جریان ارزشی مجلس نیست؟ که این ها متاسفانه بی محابا این مسایل را مطرح میکنند؟
پاسخ: جلوی اظهار نظرهای افراد را نمیتوان گرفت. اما می توان در مورد آنها قضاوت کرد. من اینگونه اظهار نظرها را قبول ندارم. در واقع باید برگردیم به اصل فتنه که یک سناریویی طراحی شده برای مقابله با اصل نظام بود، در این سناریو میبایست با پیروزی در انتخابات، مسیر اردوکشی خیابانی را دنبال کنند. شاهد مثال هم همین مصاحبه آقای موسوی با مجله تایمز قبل از انتخابات است.
چهارشنبه قبل از انتخابات آقای موسوی صراحتا به این مدل تاکید می کنند و در پاسخ به سئوال این مجله پیرامون مشکلات بعد از پیروزی برای حل آنها آقای موسوی استمرار حضور خیابانی و اردوکشی بعد از انتخابات را زمینه حل مشکلات آتی خود میداند. و در سناریو فوق بنابود اگر در انتخابات شکست بخورند شرایط سنگینی را در جامعه مطابق با تجربه های انقلاب مخملی در منطقه و با استفاده از ده تا بیست سال ظرفیت ایجاد کرده برای خودشان ایجاد کنند.
شاهد مثال نیز اینکه اقای سروش در نامه هتاکانهای که به مقام معظم رهبری نوشته بودند، ابراز خوشحالی کرد که ثمره بیست سال کار و تلاش خود را دیده است. یا اقای کیان تاج بخش در دادگاه اظهار کرد که من از سال 79 از بنیاد سوروس ماموریت چنین کاری داشتم و با دوم خردادی ها ارتباط برقرار کردم. و یا این مطلب که از 6 ماه قبل از انتخابات کمیته صیانت از آرا تشکیل دادند برای این که وقتی رسیدن به جایی که مردم با توجه به عملکرد بد گذشته این افراد قانع نمیشوند و به نامزد آنها رای نمیدهند،حقوق مردم را پایمال کنند و از حق و اساس انقلاب عبور کنند و مسبر دنیا طلبی و دشمن شاد کنی را پیشه نمایند و نکته بعد نیزمقام معظم رهبری فرمودند که این فتنه ریشه 10ساله دارد.
شش نفر از نمایندگان مجلس که بنده نیز حضور داشتم روز بیست و هفتم دفتر اقای هاشمی رفسنجانی رفتیم. آقای هاشمی بیان کردند: اقای خاتمی صبح روز شنبه 23 خرداد زنگ زد و گفت با آقایان سید حسن خمینی و موسوی با شما کار داریم و ظهر روز بیست و سوم در حالی که نتیجه مشخص نشده بود دفتر آقای هاشمی رفتند. اقای هاشمی گفت: اقای موسوی به چیزی کمتر از ابطال قانع نیست و راههای قانونی را نیز قبول ندارند. یعنی وقتی معلوم شد شکست میخوردند، بعد از ظهر که هنوز در حال شمارش آراء بودند به چیزی کمتر از ابطال قانع نیستند و راه های قانونی را هم قبول ندارند.
ما با اقایان رضایی و کروبی و موسوی یک نوبت و با اقای هاشمی دو نوبت صحبت کردیم. حقیقت امر یک کلمه حرف درست و مبنایی برای اثبات اشکال مطرح شده نداشتند که مثلا بگویند ما با این دلیل می گوییم تقلب شده است. بی دلیل اعتراض کردند و نطام را به تقلب، دروغ و جنایت متهم کردند. حیثیت نظام و آبروی کشور را بردند. حق ملت را تضیع کردند. سرمایه بزرگ ملت را به آتش کشیدند.نمی شود شخصی بیاید و بگوید کسی که عامل این کارها بوده و این جنایت ها را رقم زده، دلیلی برای رد صلاحیتش وجود ندارد.
این چشم بستن به حقایق و وقایع پیش امده است. البته اعتراضات عمومی دو بخش داشت و روز دوم تیر 88 نیز اینجانب در مجلس گزارش دیدار با آقایان هاشمی و موسوی و کروبی و رضایی را شرح دادم. من آن جا گفتم که ما(در میان افرادی که به خیابان آمدند و اعتراض میکنند) با دو گروه مواجه هستیم یک گروه که اکثریت افراد معترض را تشکیل میدهند نظام وظیفه دارد پاسخگو باشد و آنها را قانع کند این اقدامی بود که نظام بحمدالله انجام داد و درستی آن را مقام معظم رهبری بیان فرمودند. اکثریت دانشجویان و افرادی که بیست و پنج خرداد اعتراض کردند از این قسم هستند.
مقام معظم رهبری 21/8/88 فرمودند: نظام درست عمل کرد. با روشنگری که صورت گرفت، اکثریت افراد که 25 خرداد آمدند، روز نهم دی هم حضور داشتند و به فتنه اعتراض کردند. اما در میان معترضین اقلیت اشوب گری نیز هستند که روز 25 خرداد در چهار راه خوش به پایگاه بسیج حمله کردند، در 13 آبان آشوب نمودند، در 16 اذر تمثال امام عزیزمان را به آتش کشیدندو دست آخر هم در عاشورای حسینی به مساجد، تکایا و دسته های عزاداری حمله نمودند.مسئولیت نظام نسبت به این اقلیت نیز برخورد قاطع برای حفظ امنیت جامعه است.
تحلیل هایی که صورت می گیرد، کسانی را که باید عذرخواه رهبری و متن جامعه به واسطه جرم و جنایت باشند، مدعی می کند که باید بیایند و وارد صحنه انتخابات شوند.
سوال: راس آمال دشمن نابودی اصل نظام جمهوری اسلامی است که در این بین برای رسیدن به آن هدف به اهداف کوتاه مدتی نیازمند است. برای رسیدن به چنین هدفی که آن را قله مینامد، از این اهداف کوتاه مدت بهره می گیرد؛ مثلا اینکه برای نابودی نظام اسلامی که شاید به یکباره حاصل نشود، آنها در یک هدف کوتاه مدت تمایل دارند رئیس جمهوری در ایران سرکار بیاید که درجه استکبارستیزی اش نسبت به سایر کاندیداها کمتر باشد؛ به نظر ما برخی رفتار های سیاسیون این خواسته دشمنان نظام اسلامی را محقق می کند. برای مثال میتوان به زمزمههای بازگشت فتنه گران به عرصه سیاست و بی گناه شمردن آنها که اخیرا مطرح است اشاره کرد در حالی که حتی کسی نباید به خود اجازه دهد که سخنی از آنها به میان ببرد، ولی برخی رفتار ها به دیگران اجازه می دهد تا رفتار آنها را توجیه کند. به نظر ما برخی روش های غلط اصولگرایان در مماشات با فتنه باعث شده است تا براحتی از تطهیر فتنه گران حرف و سخن زده شود. آیا این طور نیست؟
پاسخ: من یک بار سرمقاله پنجره را نوشتم –خواهش می کنم که حداقل یک بار بخوانید منعکس شده فرمایشات مقام معظم رهبری هست- با عنوان انگیزه الهی و وحدت کلمه و عوامل پیروزی و غیره، آمدم چند سر فصل را مطرح کردم که یکی از سرفصلها این بود که ما از امام و مقام معظم رهبری یاد گرفتیم که نگاه جبهه ای داشته باشیم. به جبهه انقلاب توجه کنیم.
وقتی شما به جبهه انقلاب توجه می کنی، یک تنوعی را در آن می بینید. یعنی آدم ها یک سطح نیستند و وقتی همه هم سطح نیستند، بعضی ها باید تنازل کنند تا جبهه انقلاب شکل بگیرد. جبهه انقلاب باند نیست. جبهه ایست که هم شما به آن دل داده اید هم ما به آن دل داده ایم. باید سعی شود که به این جبهه اضافه بشود، نه اینکه کاهش پیدا بکند.
اولا جبهه خودی و غیرخودی یک نگاه مبنایی است که امام و مقام معظم رهبری روی آن تاکید داشته اند. ثانیا یک نگاه فراخی دارد. یعنی سعی می کند ریزش در آن کمتر باشد و جذب و رویش در آن بیشتر باشد. این همان جذب حداکثری و دفع حداقلی است که مقام معظم رهبری فرمودند و یا در خصوص خالص سازی به شیوه دفع افراد بواسطه برخی اشکالات آنها که آقا در دو سال پیش در ماه رمضان فرمودند که با این روشی که بعضی ها خالص سازی می کنند در آن جامعه هزار نفری زمان پیامبر (ص) هم نمیشد جامعه را اداره کرد چه برسد به جامعه ما که 70 میلیونی است.
آقا به صراحت فرمودند من این را قبول ندارم. البته در این جا بعضی ها خودشان می روند و دیگر کاری نمی شود کرد آنچه مهم است این است که ما با دست خودمان به هر بهانه ای افراد را بیرون نکنیم.در این جبهه افراد متفاوتند. اینجا فرمایش شما درست است که نباید به کسی که خطایی کرده مدال بدهیم. مثل کسی که در برج مراقبت نشسته است و در حال هدایت است خوابش ببرد. خوب نمی شود با جان مردم بازی کرد. رتبه بندی افراد یک اصل است. مسئولیت پذیری همراه با بصیرت و آگاهی اصل است. اینها اصل¬های اساسی است که باید رعایت شود.
ضرورت انسجام(ممکن است عدد ما زیاد باشد اما ممکن است تفرقه داشته باشیم)یک اصل دیگر است. وحدت یک اصل دیگر است. لذا در فتنه 88 مقام معظم رهبری 9 مولفه را بیان کردند که مولفه پنج یا شش آن مولفه وحدت است. در آن جلسه گزارش نمایندگان مخالفت با برخی رفتارها و عمل رئیس دولت کنونی و رئیس مجلس کنونی است که نمایندگان به این ها معترض اند. باز اینجا مقام معظم رهبری تاکید بر وحدت می کنند. نکاتی می فرمایند؛ ما که می گوییم انقلابی هستیم، بر اساس یک مبنایی انقلابی هستیم، بی چارچوبی که نمی خواهیم بکنیم، تحلیلی که میکنیم از ملاکهایی که از ولی فقیه گرفته ایم است. فرمایش آقا بسیار شفاف است، در نکته ششم آقا می فرمایند:" این مجموعه اصولگرا و انقلابی که امروز در مجلس هستند بحمدالله در کشور هم اکثریت قاطعی دارند به دلیل انتخابی که انجام گرفته، نشان میدهد که مردم این جهت گیری و راه را می¬خواهند. این را حتی المقدور نگذارید متشتت بشود. این وحدت مهم است حالا ما در سطح کشور هم معتقد به وحدت هستیم. این را باید حفظ کرد ولو با یک اغماض هایی.
برخی از این اغماض ها ممکن است اعتراض بعضی را متوجه ما بکند ولی خوب بکند. آدم باید حق را ببیند، چیست یک جاهایی باید برخی از اغماضهایی را انجام دهند برای یک مصلحت بزرگتری که در بحث ما مصلحت اتحاد و اتفاق و باهم بودن و این هاست. حتی با این روحیه شاید بشود روی ایشان هم تاثیر بگذارید، امید داشته باشید."
ما باید با ملاک حرکت کنیم با میزان حرکت کنیم. با این ملاک که حرکت کردیم حتما ما موفقیم. ممکن است ما در مقام عمل اختلاف هم پیدا کنیم. مثل این است که دو مرجع عالی قدر در مورد یک موضوع نظر متفاوتی دارند. اما هر دو از یک راه صحیحی از راه اجتهاد به این رسیده اند. یکی از این نظرها درست است اما مقلدی که دارد به فتوای آنها عمل می کند مأجور است. لذا در حوزه اجتماعیمان هم اگر ملاک را از ولی فقیه بگیریم دچار اشکال نمی شویم.
سال 75 سر انتخابات ریاست جمهوری یک جمع شش، هفت نفره ای را ما در بسیج دانشگاه خودمان، دانشگاه تهران، تشکیل دادیم.این¬ها مسئول شدند که جلساتی بگذارند. وقتی جلو آمد 600 ساعت وقت جمعی گذاشته شد. برخی جلسات ما هفت ساعت می شد با افرادی مثل آقای محمد شریعتمدار و مرحوم ابوترابی. روز سه شنبه 30 ام خرداد ما در مسجد دانشگاه نشست گذاشتیم.
بنده آنجا اعلام کردم و در سئوالات راجع به کارناوال شادی سئوال شد. من گفتم کارناوال شادی (یک گروه دختر و پسر که عصر عاشورا در خیابانهای شهرک غرب جشن گرفته بودند و عکسهای آقای خاتمی به ماشینهایشان بود )ربطی به آقای خاتمی ندارد و این کارها را یک سری افراد بی اعتقاد انجام دادند. این نکته را گفتیم با اینکه کاندیدای ما آقای خاتمی نبودو منطقاً او را با دلایل کافی رد کرده بودیم. فردا صبح چهارشنبه حضرت آقا در سخنرانیشان فرمودند که این کارناوال شادی هیچ ربطی به آقای خاتمی ندارد. من وقتی شنیدم گفتم خداراشکر که ما بی تقوایی نکردیم. یعنی ما با ملاک حرکت کردیم. با اینکه نامزد ما نبود حاضر نشدیم به او تهمت بزنیم.
اگر ما نگاهمان این گونه باشد، در افرادگیر نمی کنیم، به افراد نمره اضافی هم نمی دهیم. اما اگر یک جایی نیاز به مصلحت داشتیم، اگر برخی اشکالات را به نام مصلحت کنار گذاشتیم باز به اصول عمل کردیم. امسال مقام معظم رهبری در ماه مبارک رمضان فرمودند مصلحت درست نیز حقیقت است. لذا باید ما ببینیم کجا مصلحت سنجی می کنیم. مثل آنجایی که حضرت آقا فرمودند برای مصلحت وحدت باید حتی با اغماض عمل کنیم.
وضعیت کشور بسیار خطیر است. اگر در انتخابات آینده نکته ای انقلاب را تهدید کرد، ما به سمت وحدت می رویم. یعنی اگر نامزدی آمد و خواست این گفتمان و جهت گیری کشور را تغییر دهد، اینجا دیگر قدرت طلبی نیست، فداکاری است برای رسیدن به یک پیروزی مجدد برای جبهه انقلاب، نه برای یک فرد نه برای یک گروه و اگر تهدید یا آسیبی از سوی آنها برای جریان اصولگرا مطرح نبود، جریان اصولگرا باید نامزد هایش را به صحنه بفرستد و دیگر این نیست که انتخاب بین چپ و راست صورت بگیرد. سلائق انقلابی مطرح می شود و مردم به این سلائق رای می دهند و در این میان هم مشارکت مردم بالا میرود و هم شور و نشاط آنها.
ما در جریان اصولگرا به دنبال کسی هستیم که، اولا یک نگاه برخواسته از مبانی نظری صحیح و بر مبنای نگاه اجتهادی حضرت امام و حضرت آقا داشته باشد.ثانیا یک برنامه مدون برخواسته از همان مبانی را بتواند ارائه دهد. تیم و کادر و جریانی که میخواهد بیاورد عوامل انقلابی، عالم، ساده زیست ، خادم مردم ، تابع رهبر معظم انقلاب ، استکبار ستیز، افراد فهیمی باشند، احساسی نباشند. افرادی باشند که در مقام تدبیر به گونه ای تدبیر کنند که با کمترین هزینه، بزرگترین دست آورد را برای انقلاب خلق کنند و به جامعه آرامش دهند. لذا از الان بنده توصیه ام به این نیست که جریان اصول گرا یک نامزد در انتخابات داشته باشد، چون کار نادرستی است.
ما نمی گوییم آقای الف آمده اند و باید تا آخر هم آقای الف بماند. این کار نادرست است و با واقعیت های ما و حقیقتی که به آن توجه داریم سازگاری ندارد. ما معتقدیم که آرمان گرایی ما با واقع بینی و عدالت خواهیمان با عقلانیت همراه باشد. مقام معظم رهبری در کرمانشاه فرمودند، آرمان خواهی با واقع بینی و عدالت خواهی با عقلانیت باید همراه باشد.لذا باید آرمان خواهی ما با وقع بینی همراه باشد. ما در واقعیت ها زندگی می کنیم و آرمان هایمان را محقق می کنیم .
بنده الان که به خودم نگاه می کنم ذره ای از انگیزه های دوران دانشجویی ام کم نشده و به مراتب تشدید هم شده است. اما همان انگیزه را به روش دیگری دارم دنبال می کنم تا محقق کنم یعنی همان آرمان هایی که بنده تصمیم گرفتم و برای آنها جلوی مجلس ششم تحصن می کردیم و شب تا صبح آنجا می ماندیم.الان هم همان روحیه آرمانخواهی در ما بیشتر وجود دارد اما در این صحنه باید به گونه ی دیگری عمل کنیم.باید همان آرمان ها را محقق کرد. ما به دنبال کسی هستیم که مطلوب ما باشد، که آرمان گرا ، واقع بین و عدالت خواه باشد و عنصر اخلاق، تدبیر و عقلانیت را در جامعه گسترش دهد.
در ایام فتنه در دانشگاه شیراز خانمی آمد و شروع به دفاع از منافقین کرد. به ایشان گفتم اطلاعات شما نادرست است و سپس بنده کمی راجع به شرایط آن زمان و جنایتهایی که منافقین در دهه ی 60 انجام دادند صحبت کردم و توضیح دادم. گفتم حالا با این کارها و جنایتهایی که منافقین انجام داده اند شما باز هم از آنها دفاع می کنید؟ باز هم از این افراد جانی و جنایت کار دفاع می کنید؟ این نکته ی اول است.
نکته ی دوم هم بنده آمدم و تقسیم بندی های خودمان را مطرح کردیم.گفتم شما اکثریتی هستید که معترضید و ما آمده ایم تا به سوالات شما پاسخ دهیم.گفتم که ما موظف به پاسخ گویی به شما هستیم.اما در این میان یک جمعیت اقلیت محدودی هم وجود دارند که آشوب میکنند. نظام باید از این جمعیت اقلیتی عبور کند تا امنیت اکثریت مردم حفظ شود. با اینکه اکثریت جمع حاضر سئوالات جدی داشتند و معترض بودند ولی در مقابل این تقسیم بندی واقعی و منطقی نظرات بنده را یکپارچه تشویق و تایید کردند.
نظام باید به این جمعیت اکثریت پاسخ گو باشد.گاهی اوقات برخی افراد حرف هایی می زنند که این حرف ها ثقیل و سنگین است و سر و صداهایی به پا می شود و در این بین افرادی هستند که این صحبت ها را منتشر می کنند و لذا از این جهت باید از افرادی که بدون مبنا صحبت می کنند گله کرد.
در سال 88 چه اتفاقاتی افتاد؟ برخی افراد دنبال چه چیزی بودند؟ وقتی که ما برای صحبت کردن با آقای موسوی رفتیم، خدا شاهد است که ایشان هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. هیچ دلیلی نداشتند برای این که بگویند چرا اعتراض کرده اند و یا آقای کروبی، که ما پیش ایشان رفتیم تنها دلیل شان این بود که می گفتند من دلم برای اسلامیت و جمهوریت نظام می سوزد. پرسیدیم که چرا؟پاسخ دادند چون تقلب شده است.پرسیدیم چرا می گویید تقلب شده است؟ گفتند چون من سری قبل چهار و نیم میلیون رای داشتم و الان بیش از سیصد هزار تا، می گفتند چون رای من کم شده پس تقلب شده است و ما به ایشان گفتیم این ربطی به تقلب ندارد. چون مردم به شما رای نداده اند تقلب شده؟!. این تنها دلیل ایشان بود و غیر از این دلیلی نداشتند.
باید حواس مان به ظرافت های تقسیم بندی صحنه نیز باشد و نباید همه را مقابل خودمان بدانیم. این کار غلط است و انقلاب این را نمی پسندد. چون همه در مقابل ما نیستند. دل آنها با انقلاب اسلامی است. البته اگر هم گروهی هستند که می خواهند آشوب کنند حتما باید کنترل شوند.
من به آقای میرحسین موسوی در 26 خرداد 88 گفتم ما بچه های جنگ هستیم و به نظام اسلامی اتکا داریم.گفتم ما تا لحظه آخر تلاش کردیم شما رئیس جمهور نشوید چون فکر میکردیم شما مناسب این کار نیستید اما اینکه شما اصلا نباشید را نمی گوییم . شما باشید اما جای دیگری کار کنید.
همانطور که این حق را برای شما قائل شدند که کاندیدا بشوید در جای دیگر هم همین است. اما رای نیاوردید الان چرا ادامه می دهید؟ مقام معظم رهبری بعد از انتخابات با تنها نامزدی که دیدار کردند میرحسین موسوی بود. ایشان حرفی برای گفتن نداشت اما مسیر قبلی خود را دنبال کرد.
ما باید از موضع حق ورود پیدا کنیم حتی اگر پاسخ مناسب را نگیریم. ما موظفیم با بهترین شیوه و روش، بیان حرف حق خود را اعلام کنیم و با عقلانیت و تدبیر کامل آن را دنبال کنیم. حالا اگر پذیرفته نشده دست ما نیست. در زمان فتنه برای جبهه بندی درست، در مقام عمل ما نتوانستیم آن را عملیاتی کنیم.
نکته دوم اینکه در مجلس هم واقعا این که شما میگوئید نیست. مگر ماده 35 قانون انتخابات رای آورد؟ بعضی اصلا نمی¬خواستند این ماده حذف شود. یا در بعضی موارد دیگر عده ای اصلا نمی¬خواستند که اصلاح شود اما ماده 35 حذف و برخی دیگر اصلاح شد. در مجلس اگر کمی بیشتر اعتقادات ما در بیان و رفتار ما دیده شود خیلی نظرات عوض می شود. مثلا ما در مقام نقد نامزدها هستیم. چرا از ابتدا عده ای را رد یا عده ای را قبول می کنیم.
ما در سال 76 دانشجوی دانشگاه تهران بودیم. پانصد تا ششصد ساعت برای انتخابات کار کردیم تا فهمیدیم نامزد ما چه باشد و در روز بعد از انتخابات بیانیه دادیم . به آقای خاتمی خیر مقدم گفتیم واعلام کردیم که در راستای نظام و برای دنبال کردن رهبر و انقلاب ما با شما هستیم. خب ایشان در این راه نبود و ما اولین کسی بودیم که جلوی ایشان ایستادیم. در بهمن ماه همان سال که به دیدار آقا رفتیم همین ها را عرض کردیم و ایشان فرمودند خوشحالم که شما در دانشگاه هستید و این کارهایی که گفتید کردید و می خواهید انجام دهید هم خوب است.
مایه افتخار ماست که عده ای جوان دانشجو تدبیر کنند و در صحنه بیایند. ما دفترچه 16 سوالی را تهیه کردیم از آقایان ری شهری،خاتمی و ناطق نوری پرسیدیم. این سوالات در کمال دقت تهیه شده بودن و مثلا برای ساده زیستی ما خانه های آقایان را دیده بودیم. تمام پیشینه آنها در قبل و بعد از انقلاب را بررسی کردیم و بعد اظهار نظر کردیم و الان هم آن کار قابل دفاع است. لذا شما دانشجویان باید بسیار دقت کنید و احساسی برخورد نکنید. بزرگترین اتفاق از نظر سیاسی، اجتماعی در یک کشور انتخاب رئیس جمهور است. زیرا گفتمان کشور تغییر میکند.
سوال: لزوم اینکه چند ماه به انتخابات مانده است و در این بین آقای حداد عادل گفته است که از بین من و آقای ولایتی و آقای قالیباف، فقط یک نفر وارد صحنه انتخاب میشویم، چیست؟
پاسخ: طبق فرمایش مقام معظم رهبری در خراسان شمالی "هرکسی که احساس توانمندی دارد به صحنه بیاید ." ما نباید مانع شویم حالا این توان باید همراه تدبیر باشد. اگر شما دیدید که جریان گفتمان انقلاب دارد به خطر می افتد وارد صحنه شوید . همه می توانند بیایند اما وقتی آمدند باید بگویند چه می خواهند بکنند. برنامه شان چیست و چه طور میخواهند کشور را اداره کنند. شما وظیفه دارید مقایسه و نقد کنید و نقدتان باید با انصاف باشد.
سوال: فکر میکنم این سوال که میخواهم از خدمت شما بپرسم یک مقداری دقت احتیاج داشته باشد و آن این هست که ملاک وحدت -که یکی از آن بایدهای مطروحه بود- چیست؟تحلیلهای شما همه محترم اما اینطور نمیشود که با آقای لاریجانی در جریان انتخابات مجلس وحدت کرد بعد در اولین رخداد مجلس جدید که انتخاب رئیس مجلس هست، موضعگیری بکنید و دیگر وحدت ملاک نباشد ومخالفت بکنید و بعد در جریان مسائل آتی از قانون انتخابات و غیره.پس ملاک شما که وحدت بود یک اشکالی دارد، یعنی اصلی تر از وحدت هم ارزشی وجود دارد.
پاسخ: یعنی تفرقه؟
ادامهی سوال: نه، اینکه چه چیزی بنیان وحدت است؟ تفرقه که بنیان وحدت نیست!
این حرف قشنگی هست که ما صبر بکنیم همه بیایند خودشان را معرفی بکنند بعد ما ببینیم که باید چه بکنیم. با آقای لاریجانی در جریان انتخابات مجلس وحدت و بعد از انتخابات مخالفت بکنیم، حالا نگرانی ما نسبت به انتخابات ریاست جمهوری آینده هم همین هست (که اتفاق مشابهی بیفتد).
الآن ضعف و قوت کاندیداهای احتمالی مشخص است. اما ما باید بالاخره یک تحلیلی نسبت به وضع داشته باشیم. برای همین انتخابات ریاست جمهوری، افرادی که امکان ورود به عرصهی انتخابات دارند اگر بنا باشد که لیستی را منتشر بکنیم یا از یک نامزد ریاست جمهوری حمایت بکنیم باید از الآن تحلیلی نسبت به کاندیداها و وضعیت داشته باشیم و نمیشود که بگوییم: باید ببینیم فضا چه میشود.
بهمن ماه گذشته هم خدمت شما عرض کردم، ولی بالاخره ما یک تحلیلی نسبت به آقای لاریجانی داشتیم و شما هم تحلیلی داشتید. زمان نشان داد که تحلیل شما-که قابل احترام هم هست- اما نتیجهی کار نشان میدهد که کدام تحلیل درست بوده.
به نظر اگر همین اتفاق هم در مورد انتخابات ریاست جمهوری بیفتد واقعا لطمهی جدی خواهیم دید. پس وحدت را از سادهاندیشی جدا بکنیم. بنده هم میتوانم شعار وحدت بدهم و استفاده از شعار وحدت بکنم و بعد کار خودم را پیش ببرم.
پاسخ:من تشکر میکنم از حسن نظرتان. تحلیل من از آقای لاریجانی تغییر نکرده است. شناخت من تغییر کرده اما برخلاف شناخت قبلی نبوده است. لذا در مجلس هشتم و هم نهم تلاشمان بر این بود که ایشان رئیس مجلس نشوند. آقای لاریجانی همان برادر گرامی هستند که در انتخابات ریاست جمهوری- اسم خانم شیرین عبادی را در یک فیلم از قبل تعیین شده اش گفت و بحث ما این بود که ریاست جمهوری و کسب یک مقام سیاسی آنقدر ارزش داشت که انسان ارزش های بزرگتر را فدا کند.
در سیره معصومین ما این نیست. لذا شناخت ما تغییری نکرده بود اما وقتی برای انتخابات یک سامانه ای تعریف می شود- نه اینکه بنده تعریف کنم- دأبمان این می شود که اصولگرایان به سمت وحدت بروند. فهم ما در ضرورت وحدت بود و فرمایش 21/10/88 حضرت آقا و موارد از این دست ملاک عمل ما قرار گرفت چرا که خطراتی که امکان دارد برای گفتمان جبهه انقلاب به وجود بیاید و این فرمایش آقا است که نگذارید این به خطر بیفتد.
آقای لاریجانی نامزد های اختصاصی 4نفره خود را به جبهه متحد معرفی کردند و البته یک نفر از نامزدهای ایشان رأی نیاورد و من نمیخواهم به حریم آقای عباسپور، کاتوزیان، حسینی، مطهری، خدای نکرده ورود پیدا کنم اما ما به دلایلی می گفتیم این افراد برای ورود به مجلس مناسب نیستند و دوران فتنه برای ما ملاک اساسی بود لذا ایستادیم و با نظر جمع ایشان رای نیاوردند.
در خصوص دوستان پایداری نیز، هفت بار جلسه داشتیم ما به این افراد می گفتیم شما به داخل بیایید و هرچی تعداد بیشتر باشد اتحاد بیشتر می شود و میتوانیم درستتر تصمیم بگیریم و تصمیماتمان نیز اثربخشتر خواهد بود. اما دوستان پایداری به ما میگفتند حضور ما و ایشان بی تاثیر است لذا حاضر به ورود نشدند در حالی که آیت الله کعبی دوبار به بنده می فرمودند و می گفتند: من باورم نمیشد شما(آقای فدایی و بنده) در جمع اینگونه بر حق پافشاری کنید. اما حقیقتاً در جمع شورای مرکزی جبهه متحد منطق حاکم بود مثلاً در مسیر تصمیمات به اختلاف می رسیدیم و در داخل جمع خودمان سه بار به بن بست رسیدیم طوری بود که ما یک صحبت داشتیم و آقایان متکی و باهنر و جلالی نظر دیگری داشتند. کار به حکمیت رسید و هر سه نوبت، حکمیت، رأی به نظر و استدلال ما داد.
وقتی شما به مجلس می آیید، می بینید آقای لاریجانی و دوستان مسیری را انتخاب کردند و رفتند که ما آن را برای رسیدن به قدرت نادرست می دانیم. مانند نگاه قبلی در قضیه خانم "شیرین عبادی" که با آن شخصیت، در فیلم تبلیغاتی خود آن را مطرح کردند تا به تلویزیون بیاید تا رأی جمع کند و ما این را بر اساس مبانی اسلامی خلاف حق می دانیم لذا معتقدیم نباید از هر ابزار نا پاکی برای رسیدن به هدف استفاده کنیم و این سیاست غلطی است و این در مجلس به کار گرفته شد و رأی آوردن با این سیاست صورت گرفت، به طریقی که بخشی از بچه های جبهه متحد و پایداری نیز به ایشان رأی دادند.
در انتخاب هیات رییسه مجلس هشتم هم این شناخت ما را نسبت به ایشان وجود داشت اما دوستان مان آقایان حسینیان و زارعی و آقایان صدر و بادامچیان بدون حضور ما تصمیم گرفتند و آقای لاریجانی را بعنوان رییس مجلس انتخاب کردند ولی سه ماه بعد آقای حسینیان آمد و اظهار پشیمانی کردند. اما دیگر این امر قابل جبران نبود.در مسیر مجلس نهم هم اگر ما با هم بودیم اتفاق بهتری می افتاد و گرفتار نمی شدیم.
امروز مجلس درگیر این است که از ابتدا نگاه غلطی حاکم شده است و مثلاً قبل از این که کمیسیون تشکیل شود، هیئت رئیسه آن را معلوم کردند، تقسیم مسئولیت کردند تا رأی آنها را بگیرند قبل از اینکه اساساً اعضاء کمیسیون مشخص شوند ما این زدوبندها و این روش های غیراصولگرایانه که شایسته سالاری را قربانی توفیق در رسیدن به مسئولیت ها می کند که این را ما قبول نداریم. یا این که تخریب گسترده روی آقای حداد عادل کنند و یا وعده بدهند و یا نکات نادرست دیگری که هیچ یک را ما قبول نداریم.
نکته دوم این است که هرکس در برابر خود و خدایش مسئول است و هرکس به صحنه آمد، مردم به وی توجه کنند و گروه های انقلابی بدان توجه کنند و کسی را که امکان خدمتگزاری شایستگی بهتری را دارد آن فرد را دنبال کنند. اما نقد شما باید نقد منصفانه باشد و دفاع شما نیز واقع بینانه باشد.
من خواهشم نسبت به آینده این هست که شما نقد کنید، نقد منصفانه کنید و در این نقدتان رحم نکنید که چون این رفیق ما است نقدش نکنیم! این ها غلط است. نقد کنید اما بی احترامی نکنیم. تهمت نزنیم، دروغ نگوییم، می دانم جمع شما این بی تقوایی ها را نمی کنید اما از این باب می گویم که این یک شیوه ای است غلط و متاسفانه این بی اخلاقی ها امروز رایج شده است. در این مسیر هم من امیدوار هستم که انتخابات آینده، انتخابات پرشوری باشد و بنظرم حضور جدی شما در صحنه خیلی می تواند کمک کند.
سوال: عالم سیاست عالم وزندهی و وزنکشیهاست. همونطور که فرمودید هرکسی که وارد میشود که مورد اقبال نیروهای انقلاب قرار نمیگیرد! وقتی یک ساز و کاری شکل میگیرد و عدهای در آن قرار گرفتهاند و شما بدون آنکه در تشکیل آن ساز و کار دخالتی داشته باشید میروید و آن ساز و کار را میپذیرید و شرکت میکنید، دیگر فقط صحبت از ساختار هفت بعلاوه هشت یا افراد هفت بعلاوه هشت نیست. این پذیرش یعنی هم افراد را پذیرفتید و هم ساز و کار را. آنچه که با دید رسانهای به مردم میرسد آن است که پذیرش آن ساختار و افراد بازیگر در آن ساز و کار از جانب شما صورت گرفته.شما هم در این انتخابات خودتان را تا حدی هزینهی ایشون کردید. شما ممکن است قبلا حرفی درباره آقای لاریجانی زده باشید و بعد برادرشان فرمودهباشند که آنطور نبوده و ... ولی شما در سخنرانیهای انتخاباتی با طرح مدام این مسأله،در موضع دفاع از آقای لاریجانی قرار گرفتید-خوب یا بد- اما این رفتار و زدن این حرفها، یعنی آقای لاریجانی مورد پذیرش است.شرکت در آن ساختار و تقویت ایشان، وزن دادن به ایشان است. بیان کردید مقام معظم رهبری وحدت را به عنوان شاخص طرح فرمودند. ایشون فرمودند وحدت برای تاثیرگذاری(روی فرد).آقای لاریجانی رئیس مجلس بودند، شما ایشان رو آنطور که بودند پذیرفتید.
پاسخ: بحث اولی که فرمودید راجع به اینکه بنده ایشان را تقویت کردم؛ موضوع ایشان یک موضوعی است که بنده در دانشگاه امام صادق برای فتنه و از این جنس امور و در مورد کسانی که در مورد فتنه هوشیاری به خرج ندادند صحبت کردم، من جمله اسم آقای لاریجانی را آوردم و این بحث را کردم که آقای لاریحانی در خصوص تظاهرات روز 13 آبان به آقای هاشمی بیان کرده بودند که نصف،نصف بودند. نصفی سبز و نصفی حزب اللهی هااز آنجایی که من خودم در تمام این تظاهرات ها از نزدیک میرفتم و سیزده آبان نیز من از هفت تیر پیاده شدم و همین طور تنها پیاده آمدم در حالی که سجاده نماز جمعه هم بغلم بود. همین جور می آمدم و میرفتم تا خیابان انقلاب و بلوار کشاورز و سپس به خیابان آیه ا... طالقانی رفتم و آنجا نشستم. دیدم که چقدر جمعیت هست. گفتم که این ظلم است. 50 درصد 50 درصد نبود .خودم که دیدم که این دورغ است انقدر نیستند لذا بنده رفتم و در دانشگاه امام صادق ع سخنرانی کردم و در ذیل سخنرانی و تحلیل فتنه اعتراضم را نیز به آقای لاریجانی کردم.
بعد ها اخوی محترم شان آیت الله آملی من را که دید بیان کرد که اخوی من چنین حرفی را نزده و گفتند شما که انسان با تقوایی هستید – که این از لطف ایشان است- چرا این حرف را زدید؟! من گفتم که این بیان، بیان آقای هاشمی رفسنجانی است که به آقایان مرتضی نبوی، حداد عادل،باهنرو مظفر گفته است.
بعد آقای لاریجانی رییس مجلس در جلسه ای به بنده گفت که من این را نگفتم. من از بغل دستی خودمدر مجمع این ها را سوال کردم او 50 درصد 50 درصد را گفت. آقای هاشمی هم همان موقع از من سوال کرد، گفتم که من قم بودم و اما ایشان ( کناری اقای لاریجانی) این طور می گوید. بعدا هم آمدم پرسیدم و دیدم بچه های صدا و سیما گفتند که دورغ است. 50 درصد 50 درصد نیست. ساعت 7 شب آن شب به آقای هاشمی زنگ زدم و گفتم این حرفی که صبح من به نقل از دیگری گفتم 50 درصد 50 درصد در 13 آبان شرکت کردند، تحقیق کردم حرف نادرستی است. ولی بعداً اقای هاشمی این را اعلام کرد. آقای لاریجانی می گفت من نمیدانم چرا آقای هاشمی علاقه مندند که این را اعلام بکنند.
خب حالا من در جامعه حرفی را به استناد صحبت های آقای هاشمی بیان کردم؛ حرف، حرف نادرستی است. گرچه من بیان درستی را از نقل آقای هاشمی کردم. مانند این می ماند که من بگویم جنابعالی این حرف را زدید. حالا اینکه حرف شما درست است یا نادرست بحث بعدیاست.
من وقتی یفهمم این حرف غلط است در اینجا چه وظیفه ای دارم؟ من حق ندارم بواسطه اینکه کسی رقیب است به او تهمت بزنم. من واقعا خط قرمز میدانم. من می گویم خیلی صریح و محترمانه نقد جدی میکنم بدون اینکه تهمت بزنم و توهین کنم. من در قم سخنرانی کردم و کسی از من سوال کرد. من دقیقا پاسخش را دادم و گفتم که واقعیتش این بود و ما حرف اقای هاشمی را زدیم و حرف آقای هاشمی نادرست است.
توجه کنید وقتی کسی جایی را کج برود خدا نمیگذرد. و آبروی مردم را هم نمیشود جبران کرد. البته الان برخی انتقادها به آقای لاریجانی وجود دارد. اینده را نمیدانم اما الان این انتقادها به ایشان به صورت جدی وجود دارد. از باب اینکه ممکن است در آینده ایشان رفتار خود را عوض کند. وگرنه این رفتار های ایشاندر مجلس با ملاک سازگاری ندارد.
راجع به وحدت و ساز و کار آن که شما فرمودید؛ یک زمانی هست که بنده طراح آن ساز و کار هستم، فرمایش شما درست است. و یک موقعی است که ما دعوت شدیم به یک و ساز و کاری و ما می رویم اعتراض می کنیم که چرا این ها هستند؟! اقای حداد همان ابتدا که به جلسه آمدند اعتراض کردند.
فهمی که ما داشتیم بنا بر ادلهای بود که ضرورت وحدت را عقلاً و نقلاً اثبات می کرد. همین اقایان پایداری(اقای رسایی و زارع زاده و کوچک زاده هم حضور داشتند) در جلسه عماریون بودن و من از اقای پناهیان پرسیدم که شما در جلسه ای که حضرت آقا تشریف بردند منزل اقای مهدوی، شما چه دریافتی کردی؟ گفت: من همان چیزی را دریافت کردم که شما دریافت کردی. یعنی "وحدت" را دریافتم. حالا شما بگویید من که با دلیل به وحدت رسیدم، من که با فهم صحنه به وحدت رسیدم واگر هم میگویم که آقای حداد گفتند، این را اشارهای بر تایید درستی کار خودم میدانم.
ولی خیلی صریح میگویم که بنده اگر قرار بود ساز و کار وحدت بچینم این ساز و کار را نمی چیدم. بعضی افراد را کنار می گذاشتم. ولی وقتی دعوت شدم؛ ما رفتیم در ان جا به صحنه به عنوان یک واقعیت فعال شدیم ولی آرمان های خود را دنبال کردیم ولی به تحمیل دیگران تن ندادیم. در اینده هم شما می توانید کمک کنید و تعیین سرنوشت کنید.
ادامهی سوال: پس شما با شرکت در هفت بعلاوه هشت، ساز و کار رو تلویحا تایید کردید دیگر؟
پاسخ: اگر تایید نشود که اصلا ساز و کاری شکل نمیگیرد.
ادامهی سوال: بخاطر همین عرض میکنم این در آینده به همان سادهاندیشیهای گذشته ختم نمیشود؟
پاسخ: من این را عین ژرف اندیشی میدانم، سادهاندیشی نمیدانم.ملاک دوستان جبهه پایداری این است که ما در فتنه موضع داشتیم و اعتراض کردیم. من می گویم خیلی های دیگر بودند که موضع گیری کردند و حضور داشتند. ما هم علاوه بر موضعگیری چند فعالیت عمده برای گره گشایی فتنه به لطف خدا داشتیم که به نظر دیگران به هیج وجه یکی از آنها را انجام ندادند لذا امروز ما باز شرمنده حضرت آقا و شهدا هستیم ولی کسی نمیتواند راجع به عملکرد ما صحبتی داشته باشد.
در هرانتخاباتی سازوکاری تعریف میشود
بنده عرض کردم برای انتخابات آینده،طبق فرمایش رهبری هرکسی توانمند است بیاید. اما مبنا این است که اگر صحنه خطر افرین بود-این یک ضرورت عقلیست- همه باید تنازل کنند و به وحدت برسند و اصولگرایان یک نامزد در انتخابات داشته باشند اما اگرجهت گیری ارزشی در کشور و گفتمان حاکم به خطر نمی افتاد-نه افراد و گروه ها-ما رقابت را توصیه می کنیم.
سوال: آقای دکتر، برای اینکه ما به یک نتیجهای برسیم عرض میکنم. این بهتر نیست که خود بچههای انقلاب که در مجلس یا ساز و کار قدرت هستند، (برای انتخابات آتی)ساختار سالمتری نسبت به ساختارهای موجود و بجای ساختارهای سابق بهوجود بیاورند. بجای ساختارهایی که بعدا باید منتظر باشیم که از دودکششان دود سفید بیرون میآید یا نه، یکساختار دیگری تشکیل دهیم و دوباره بازیخوردهی ساز و کارهایی که شکل میگیرد و بعد از ما دعوت میشود نباشیم.
پاسخ: بلی، این فرمایش شما کاملا قابل تامل هست و ما معتقدیم که در این مسیر می توان ائتلاف و پیوستگیهای مختلفی ایجاد کرد که ماحصل آن، برجسته کردن ائتلاف بین نیروهای انقلاب قویتر و عمیقتر بشود. بلی این کاملا شدنیست.
سوال: با توجه به انتشار فایل صوتی در مورد پرونده مهدی هاشمی، دلیل آزادی ایشان تنها با پرداخت دیه چیست؟ آیا فقط ایشان به دلیل بیماری و مناسبات سیاسی آزاد شدند؟ یااینکه دلایل جانبی هم داشته است؟موضع شما در این صحنه و صحنه عنایتهای آقای مطهری و دوستانشان در شورای نگهبان نسبت به آقای جنتی را بدانیم؟
پاسخ: در رابطه با پرونده مهدی هاشمی عدالت باید جاری و ساری باشد و قانون رعایت شود. ما برای قاضی و بازپرس تعیین تکلیف نمی کنیم و این کارها و برخی اظهارات را نادرست می دانیم. وقتی موضوعات حقیقی جامعه تنازل پیدا می کند و موضوع سیاسی میشود، این آسیب می زند. عده ای می گویند باید آزاد شود عده ای هم می گویند نه. بازپرس و قاضی باید حکم کنند. نکته اصلی این است که وقتی قرار است یک قاعده مندی در جامعه پیاده شود، هر کس باید تقش خود را ایفا کند. پاسخ گو هم باشند. اتفاق بزرگی افتاد و نشان داد که دستگاه قضاء دنبال پیگیری این موضوع است.
در این مسیر درخواست من از دستگاه قضا همین بود و این اتفاق، اتفاق بزرگی است که دستگاه قضا نشان داد که با کسی تعارف ندارد. دستگاه قضا کار بزرگی کرد و ما هم نباید جامعه را مشوش کنیم. ما انتظار داریم دستگاه قضا وقتی می گوید به این دلیل من الآن مرخصی دادم منطقاً نتیجه قبول شود به هر حال کسی که باید قانع بشود بازپرس است و ما نباید خود خطا کنیم و بازپرس را تحت فشار بگذاریم. البته یک جایی انسان با ادله جدی تبانی و خطایی را می بیند آنجا وقت ایستادن است اما این ایستادن هم از طریق صحیح باید باشد.
سوال:آیا این نباید در جامعه مطرح شود؟
پاسخ: بله مطرح شود ولی نباید جوسازی شود، مطرح شود ولی نباید فشار بدون دلیل آورد. زیرا کار، کار قضایی است و دستگاه قضا دارد کار خود را می کند و این یک روند قضایی است.بازپرسی صورت گرفته است. جلسات برگزار شده است وثیقه آورده اند و آزاد هم شده است،تا دادگاه او را فرابخواند.
طبیعی است که آیین دادرسی مسیری را مشخص کرده است. لذا من عرضم این است که ممکن است کسی نقدی داشته باشد، نقد نباید به صورت احساسی به فضای جامعه بیاید و طوری آن را ملتهب بکند که نسبت به دستگاه قضا و دیگری ظلم کنیم. لذا بنده معتقدم که آقای مهدی هاشمی اتهامات بسیار سنگینی دارد و این اتهامات بسیار سنگین باید رسیدگی شود. اما من از همین الآن پیش داوری نمی کنم که او را برای مثال 20 سال زندان یا 50سال باشد یا 10سال باشد یا 5سال باشد؛ این اصلا" کار من نیست.کار ما این است که مطالبه کنیم،دنبال کنیم،پیگیری کنیم، اما این که ما بخواهیم جای قاضی یا بازپرس بنشینیم؛ این امر ،امر نادرستی است؛چون دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.
نکته ی دوم،آن کاری که راجع به آیت الله جنتی انجام شد به نظرم یکی از جهاتی بود که باید پیگیری شود و نباید مسیر بداخلاقی و اهانت باز گذاشته شود،که این ها بتوانند و یا کسی به خودش اجازه دهد که به این صورت اهانت کند.
در آخر یک خاطره برایتان می گویم و بعد می روم، کسی هست که باید حقش را ادا کنم.
من و شما که با انقلاب هستیم، باید ببینیم به چه میزان با انقلاب هستیم؟این انقلاب خیلی قیمت دارد و خواهشی که من از شما دارم ؛آینده ی انقلاب دست شما است.الآن هم شما ها موثر هستید و باید این موضوع را جدی بگیرید.نکته ای که از قبل عرض کردم و فرمایش آقا را برایتان گفتم.آقا فرمودند:" دوره ی جنگ با همه بزرگی آن در مقابل این دوره هیچ است".
اما آنچه که برای ما مسجل است این است که وقتی آدم دوره ی جنگ را مرور می کند و شهدا را می بیند خیلی بزرگ اند،خیلی عظمت دارند.در حال حاضر که بنده خودم را نگاه می کنم ؛برای شما قضاوت ندارم،اما من خودم را که نگاه می کنم ، خیلی خیلی خجالت می کشم.ما آب رفته ایم و با شهدا خیلی فاصله داریم.از آن سو که به صحنه نگاه می کنم ،صحنه خیلی پیچیده تر از جنگ شده است .صحنه سخت تر از جنگ است ،آدم ها آب رفته اند .خودم را که دیگر می توانم بگویم.
خاطره از دو شهید/ بهشت را به بها می دهند نه به بهانه
ما غرب کشور در منطقه عمومی پاوه برای شناسایی ارتفاعات مشرف به شهرهای نوسود ایران و طویله عراق شناسایی را در دو نوبت داشتیم که یکی مربوط به سال 64 و دیگری شهریور 65 بود. در این دوره آخر قرار شد بنده به همراه دو تا از دوستانم علی فیلسوف زاده و سید مجید فتاحی شناسایی دو ارتفاع عشغله و جانباز را برعهده بگیریم. به لطف الهی در شب اول شناسایی تا کمینهای عراقی ها رفتیم و به قول معروف کارمان تمام شد و راه کار را قفل کردیم. چون توی عملیات مهران آسیب خورده بودم و دستم شکسته بود به فرمانده مان امیر عرب گفتم که چون کار ما تمام شد تهران می روم و بعد از باز کردن گچ دستم برمیگردم.
بعد از چند روز تلفن زدند و گفتند بیا و محور را تحویل بده. من به پاوه و منطقه دوآب که مقرمان بود رسیدم و شهید مصطفی فهیمی گفت بچه های تیپ 57 حضرت ابوالفضل ع اصرار کردند علی دیشب آنها را جلو برد و رفت روی مین. برگشتم کرمانشاه توی بیمارستان علی رادیدم که پایش روی مین رفته بود.همان شب آمبولانس گرفتم و ایشان را به تهران آوردم، خیابان بهار، بیمارستان شهربانی. وضع پایش خیلی بد بودطوری که به اصطلاح پزشکی روزی دو بار حمام بتادین میکردند یعنی برای عفونت زدایی پایش را صبح و بعداز ظهر درتشتی از بتادین وسرم می گذاشتند، آنقدر درد میکشید که برخی مواقع از درد فریاد میکشید و خلاصه با همین وضعیت بعد از چهارده روز پایش را قطع کردند.
بعد از خوب شدن جراحت اولیه یک پای موقت گچی وچوبی برایش درست کردند تا که اِدم پایش بخوابد و ثبات پیدا کند تا بتوانند از پایش برای ساختن پای مصنوعی قالبگیری کنند. هنوز دوماه از این عمل جراحی نگذشته بود عملیات کربلای پنج شد منزل ما آمد و به او گفتم که می خواهم به منطقه بروم. او هم گفت که من هم می آیم . گفتم توکه دوماه پیش پایت را قطع کردند؟!تو که پا نداری پای چوبی داری! توچه طور می خواهی به منطقه بیایی؟ علی هیکل درشتی داشت، گفت من نمی توانم تهران بمانم. به منطقه می آیم شناسایی دیگر نمی توانم بیایم ولی در اطاق کالک کار میکنم.
از تهران راه افتادیم. تقریبا به قم رسیده بودیم که پای چوبی علی از بیخ شکست.ناگزیر عوارضی قم ماشین برای او گرفتم و او رابه تهران فرستادم.
عملیات کربلای پنج دی ماه سال 65 انجام شد که علی نتوانست شرکت کند ولی مرحله دوم عملیات کربلای پنج که شصت روز بعد از مرحله اول در اسفند ماه انجام شد ما یک فریب به عراقی ها زدیم یعنی با یک تاکتیک ابتدا عقب نشینی کردیم و سپس از سر کانال ماهی به عراقی ها حمله کردیم ابتدا لشکر عاشورا خط را شکست و سپس لشکرهای دیگر از جمله لشکر حضرت رسول ص کار را گسترش دادند در اوج جنگ و فشار عراقی ها دیدم یک نفر لنگان لنگان در دژ کانال ماهی عراق دارد می آید. دیدم علی است. گفتم: تو این جا چه کار می کنی؟ گفت:پا گذاشتم! اصلا نگفت که این جا چه می کنم فقط گفت پا گذاشتم.
عملیات بعدی کربلای هشت در فروردین ماه 66 بود که در همان منطقه شلمچه بود که برای ترمیم مرحله دوم کربلای پنج انجام شد. دوباره اورا دیدم که همانطور لنگ زنان راه می رفت.اما مشخص بود که اذیت شده است. من هم مجروح شده بودم. آمد بالای سرم و مرا برد سوی اورژانس دیدم می لنگد. گفتم :توچرا می لنگی؟ گفت:پایم پیچ خورده. اما مشخص بود که خیلی اذیت می شود.
اواسط سال بود با هم بهشت زهرا س رفته بودیم. در قطعه 53 سر قبری نشست و گفت اینجا جای من یا جای تو تا شش ماه دیگه. چون سابق این موضوع برای پسرخاله بنده وجود داشت که بعداً به فیض شهادت رسید و در همان محل به خاک سپرده شد، به مزاح گفتم از حسن عبرت بگیر و زیاد موضوع ادامه پیدا نکرد.
گذشت تا عملیات بعدی والفجر ده که اسفند 66 بود. نزدیک عید ما داشتیم برای شناسایی به غرب می رفتیم. علی آمد و گفت: کجا می روی؟ گفتم به غرب می روم. قرار بود برای عملیات جدید که همان بیت المقدس 4 بود برویم.علی هم آمد.توی راه گفت این آخرین بار من است که می آیم من شهید میشوم. گفتم :چه طور؟
گفت: شهید مصطفی عرب سرخی- که دوست علی و از بستگان ما بود– که دو برادرش شهید شده بودند و
مادرش هم صورتش تیر خورده بود مکرر به خوابم میآید وآیات 169 تا 171 سوره مبارکه ال عمران که همان آیات " ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(169) فرحین بما آتاهم الله من فضل هو یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاخوف علیهم و لا هم یحزنون (170) یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لایضیع اجرالمؤمنین (171)" است را به من نشان می داد ومی خندید.
معمولا بچه های اطلاعات بچه های شلوغی بودند. شب سوم پشت ارتفاع بیزل توی چادرمان آب افتاد و بالاجبار پیش بچه های مخابرات رفتیم. شب عجیبی بود. یکی از بچههای مخابرات را سیبل کرده بودن و سر به سرش میگذاشتند و مزاح میکردند تااینکه خوابیدیم.نصف شب، یک توپ فرانسوی آمد وخورد دورتر از چادرمان.چادر لرزید و کمی هم ترکش خورد و فانوسمان نیز خاموش شد. دوباره روشنش کردیم وخوابیدیم.
چیزی نگذشت که دوباره توپ فرانسوی دیگری با فاصله چادر منفجر شد و فانوس مجدداً خاموش شد. دیگه حال بلند شدن کسی نداشت تا اینکه دیدیم صدای خرخر می آید. وقتی فانوس را روشن کردیم دیدیم همان که با او مزاح می کردیم یکی از ترکشهای توپ فرانسوی به گردنش خورده، البته خیلی طاقت نیاورد و گرچه او را به پشت تویوتا آوردیم ولی در مسیر اورژانس شهید شد.کنار علی هم جعبه ی مهماتی بودکه ترکش توپ به آن هم اصابت کرده بود.به من گفت اینها همه نشانه است و به پیشوازم آمدهاند.
ظهر روز پنجم بود که شهید حسین غلامی را که از بستگانم بود را دیدم، از همراهانم پرسید گفتم با علی هستم. گفت ناهار بیایید پیش من. بنده دنبال علی رفتم وضو گرفته بود و از تپه بالا میآمد موضوع دعوت حسین آقا را به او گفتم. گفت حسین آقا گردان حبیبه و میخواهد با جیره امشبش ما را پذیرایی کنه لذا چون وضع گردانها خوب نیست و ایشان سهم خودش را شب عملیاتیه میخواهد به ما بدهد من نمیآیم. گفت شما بروید من بعد از غذا می آیم.از هم جدا شدیم و بنده پیش حسن آقا رفتم تازه وضو گرفتم که هواپیماهای عراقی شیار بچههای عملیات و اطلاعات را با بمب خوشهای زدند من به سرعت برگشتم شاید فاصله کمتر از 150 متر بود مجروحی را تو راه حمل کردم و سپس به چادر خودمان رسیدم دیدم چادر را زده اند.
برادر اسداللهی که در مرصاد شهید شد روی زمین افتاده بود، پرسیدم سید، علی چه شد؟ گفت: نماز میخواند و ترکش خورد. رفتم به سمت چادر، دیدم چادر داره میسوزه و مهماتها منفجر میشدند البته بعداً فهمیدم چهار تا از بچه ها از جمله محمد فرجی و امیر فناخسرو در چادر به طور کامل سوخته بودند. دیدم علی افتاده توی شیار پایش از ناحیه ران پا مجدداً قطع شده بود و شکم و سرش هم ترکش خورده بود با کلی التماس به دیگران – بخاطر این که کسی نزدیک چادری که مکرر صدای انفجار از آن میآمد نزدیک نمیشد. بالاخره علی را به اورژانس بردیم. برایش تلاش کردند ولی نتوانستند برایش کاری بکنند. حدود نیم ساعت جان می داد. دائماً تلذی میکرد، سرش را روی پایم گذاشتم واو را نوازش کردم تا جان داد وشهید شد. او و دو شهید دیگر را بوسیدم و به مقرمان برگشتم تا برای عملیات شب مهیا شویم.البته علی هم با هزار نکته نهایتاً در قطعه 53 در همان قبری که وعده داد به خاک سپرده شد.
علی و امثال او که در ذهنم زیاد هستند ثابت کردند که در هر حالتی باشی وهراتفاقی هم برایشان بیافتد، در میدان باقی خواهند ماند. نباید شانه خالی کرد وصحنه را ترک کرد. باید همیشه ودر همه حال خدمتگزار بود. سِر حضور این شهدا و فداکاریشان این بود که چون خودشان را مدیون انقلاب می دانستند.
خاطره ی دیگر مربوط به قبول قطع نامه است. من بیت المقدس 7 در شلمچه مجروح شدم. چند روز قبل از پذیرفتن قطع نامه کسی به خانه ما آمد که از ما عیادت کند. به من گفت: انقلاب قدر سرمایه های خودش را نمی داند و دارد نخبه کشی می کند. گفتم:چه طور؟ گفت:پسر من یک پزشک است. اورا شش ماه به اهواز فرستادند. دقت کنید او که یک پزشک عمومی بود نه متخصص ! در ضمن اهوازدر آخرهای جنگ بود نه اول جنگ. اول جنگ خالی از سکنه بود ولی در آخر جنگ در اهواز صدها هزارنفر زندگی می کردند. من هم در جواب این مردچیزی نگفتم چون چیزی برای گفتن نداشتم.
ظهر ساعت دو اخبار اعلام کرد که امام قطع نامه را پذیرفته اند. برای ما سنگین بود اما آنچه اینجا برای ما آن را آسان کرد، این بود که امام آن راپذیرفته اند و ما امام را باور داشتیم و تنها حسرتمان شهید نشدنمان بود. تا به حال وظیفه ما جنگیدن و دفاع بود و بعد از آن پذیرفتن قطع نامه که هردو با حجت یعنی با نظر حضرت امام ره بود. هنوز یکی دو ساعت نگذشته بود که همان اقایی که می گفت نظام نخبه کشی می کند و حاضر نبود بچهاش موقتاً تا اهواز بره به خانه ما زنگ زد و کلی عصبانی بود که چرا امام حق ماراضایع کردند؟ من هم باز چیزی نگفتم چون حرفی برای او نداشتم.
اما شببا عصا و مشکل زیاد برای رفتن به هیات، رفتم مسجد توفیق در میدان شوش. یکی از دوستانم را دیدم که رزمنده بود. نامش مجید بود. او به من گفت: چی شد. گفتم امام در خشت خام چیزی را می بینه که ما در آینه صاف نمیبینیم. گفت این حرفها را میدانم ولی من خیلی خوشحالم.
با تحیر از او سئوال کردم چرا . گفت می دانی چرا؟ چون خیلی مرد هستم. گفتم: حالت خوب است؟ موجی شدی؟ سنگی به سرت خورده؟ این حرف ها را برای چه می زنی؟ گفت: حضرت امام ره به هر دلیلی که قطعنامه را پذیرفتند من ار عوامل آن نبودم زیرا هم اکنون اسمم در طومار رزمندگانه و بچه ها ی گردان ما را برای مرخصی به تهران فرستادند و من با درخواست خودم به مرخصی نیامدم و نام من هنوز در لیست رزمنده هاست و من رزمنده ام و به امام پشت نکردم لذا خیلی خوشحالم تا آخرین لحظه به رهبرم نامردی نکردم.
البته برای این منطق هم بنده پاسخی نداشتم چرا که او در اوج معرفت و مسئولیت پذیری بود. بعد چند روز مجید دوباره به منطقه رفت و در عملیات مرصاد شهید شد و خدا مزدش را داد.
حالا شما منطق شهید مجید طلا و منطق آن آقا که پسرش پزشک بود را با هم مقایسه کنید. من و شما کدام منطق را عملاً در زندگیمان دنبال می کنیم؟ لذا ما و شما همین الآن که داریم کار می کنیمباید سعی کنیم که با ملاک جلو برویم وهمیشه و همیشه خودمان را بدهکار بدانیم. بدهکار به اسلام و انقلاب ، به حضرت امام، به حضرت آقا وبه شهدا.
مارا هم دعا کنید که بتوانیم این مسیر را درست و صحیح برویم