به گزاش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، 598 نوشته است:
طبیعی است که در یک مناظره، طرف بازنده به اصل مناظره و مدیریت آن اعتراض کند. اما وقتی در یک سلسله مناظرات، تمامی گروههای شرکت کننده از جریانات مختلف سیاسی به نحوه برگزاری بحث اعتراض میکنند، نشان از ضرورت بازبینی نحوه عملکرد اداره کنندگان دارد.
پس از مناظرات جنجالی انتخابات سال 88، صدا و سیما کج دار و مریض هر از چندگاهی مناظراتی را برگزار نموده است. هرچند برگزاری مناظرات چالشی هنوز برای عدهای از تصمیم گیران کلان نظام مورد قبول نیست، اما به هر جهت جناب ضرغامی به دلیل درک این ضرورت، تا حدودی سعی کردهاند در این کار پیشرو باشند. تاکنون 5 سری مناظرات جدی در صدا و سیما برگزار شده است که سه تای آنها تعطیل (رو به فردای یامینپور، پارک ملت و زاویه) و دوتا از آنها (دیروز، امروز، فردای جدید و پایش) اگرچه هنوز سرپاست، ولی با اعتراضات جریانات مختلف سیاسی مواجه شده است.
اعتراضات به برنامه زاویه از سویی از طرف مخالفین فلسفه اسلامی به جهتدار بودن مجری و از سوی موافقین آن، به اصل شکل گیری این مباحث در سطح تلویزیون بود. اعتراض به رو به فردا از سوی اصلاح طلبان به جهتدار بودن یامینپور و از سوی اصولگرایان به تمام نشدن بحث به نفع ایشان صورت میگرفت. اعتراضات اصلی به سری جدید دیروز، امروز، فردا عمدتاً از سوی طرفداران دولت، به دلیل بازسازی مجدد دوقطبی کاذب اصلاح طلب- اصولگرا و به رسمیت نشناختن دوقطبی واقعی درون جریان اصولگرایی (و در اصل، جریان طرفدار دولت) است. برنامه پایش اما به دلیل ناشیانه بودن آن مورد اعتراض قرار گرفته. شاید تنها مناظراتی که تقریباً تمام جریانات را راضی نگه داشت، مناظرات پارک ملت شهیدی فر بود که آن هم به دلایل دیگری، دوام چندانی نیافت.
قطعاً شکل گیری گفتگو و آزادی بیان در جامعهای که زمانی عدهای از آن برای تخریب اعتقادات دینی مردم استفاده میکردند و عدهای دیگر هنوز درنیافتهاند که «در فضای دهکده جهانی، سانسور مستقیم امکان ندارد»، کار بس دشواری است. اما این دشواری نه بهانهای برای فرار نظام و صدا و سیما از آن و نه توجیهی بر غیرحرفهای وارد شدن تلویزیون در این عرصهٔ به شدت تخصصی است.
شاید بتوان دلیل اصلی اعتراضات دلسوزان انقلاب به این مناظرات را نه عدم اعتقاد ایشان به آزادی بیان، بلکه ناتوانی صدا و سیما در برگزاری آنها دانست. صدا و سیما گویی هنوز تصور نمیکند که «برگزاری مناظره» یک فن و یک تخصص است و البته پیش از آن، هنوز درنیافته که «ژورنالیسم» یک فن و تخصص است. اینکه صدا و سیما بین این دوراهی میماند که اگر مجری خودی نیاورد، ممکن است بحث به نفع آنوریها تمام شود و اگر مجری خودی بیاورد، بحث را جهتدار برگزار میکند و نمیتواند «آنوریها» را جذب کند، ناشی از عدم باور صدا و سیما به «تخصصی بودن اجرای مناظره» است.
مناظرات تلویزیون BBC نشان میدهد که یک مجری میتواند کاملاً خودی باشد و در عین حال، مخاطب عام احساس جهتدار بودن نسبت به او نداشته باشد. بعنوان نمونه میتوان به دو برنامه «نوبت شما» و «مناظرات جهانی» اشاره نمود. «نوبت شما» برنامه ایست که در آن مردم با شبکه بیبی سی تماس گرفته و با یکدیگر به بحث میپردازند. ما کاری نداریم که آیا این مناظرات ساختگی و یا واقعی است، مهم این است که «واقعی» جلوه میکند.
در این برنامه مجری هم وسط حرف دو طرف میآید و هم خودش اظهار نظر میکند، اما هیچ کس تصور نمیکند که او دارد اعمال سلیقه شخصی میکند. او یک وظیفه اصلی دارد: مراقبت بر باقی ماندن بحث در یک مسیر. و جالب آن است که برای اینکار، برخلاف مناظرات ما، به هیچ وجه التزامی به دادن وقت مساوی به دو طرف ندارد. متأسفانه هنوز در صدا و سیما و کشور ما تصور میشود که در مناظره، باید وقتی مساوی را به بازههای مثلاً 10 دقیقهای تقسیم نمود و به هر کس اجازه داد در این بازه، هرچه میخواهد بگوید و اگر بحث او را در این فرصت قطع کنیم، موجب بر هم خوردن عدالت میشود. درحالیکه در مناظرات استخوان داری چون «نوبت شما» و «مناظرات جهانی» که در آن سران دنیا با هم مناظره میکنند، مهم «حرف» ی است که زده میشود و وقتی کلام منعقد شد، نفر بعد ملزم به پاسخگویی است. البته در این بین، مجری هم مواظب است طرفین روده درازی و پرحرفی نکنند و هم مراقب است بحث، حالت خطی خود را حفظ کند و به شاخههای دیگر نرود. وقتی یک سوال مطرح میشود، میبایست جواب یابد و نفر قبلی یا این جواب را نقد کند و یا بپذیرد و دوباره نفر بعد، جواب نفر اول را نقد میکند و بحث بر روی یک خط جلو میرود.
علت نافرجامی مناظرات صدا و سیما، انتخاب موضوعات کلان است. فی المثل وقتی موضوع مناظره شد «اجرای فاز دوم هدفمندی، آری یا خیر؟» این خود موضوع 10 مناظره جداگانه است. همانگونه که اجرای مناظره تخصص میطلبد (و نتیجتاً «آموزش»)، انتخاب موضوع و سوالات مورد بحث نیز نیازمند تیم تخصصی مربوط به خود است. نمیشود برنامه اقتصادی برگزار کرد و برگزار کنندگان بدون اطلاع از دعواها و اختلافات دو طرف، تازه بخواهند بحث را باز کنند و ظرف یک ساعت هم به نتیجه برسند. مثلاً در برنامه پایش هفته قبل، میبایست روی یک موضوع مانند «پایبندی دولت به قانون مصوب در فاز اول اجرای یارانه» بحث میشد.
البته اشتباه مهم دیگری که جزء کردن موضوعات را در مناظرات صدا و سیما ناممکن میکند، کم بودن تعداد آنهاست. فاصله یک هفتهای میان دو مناظره، دو آسیب جدی در پی دارد که مسبب اکثر اعتراضات است. اولاً ایجاد سوالات زیاد بیپاسخ و ثانیاً لزوم انتخاب موضوعات کلی و نتیجتاً به نتیجه نرسیدن بحث. یکی از نقاط مثبت مناظرات «رو به فردا» این بود که اگر امروز کواکبیان نکاتی مطرح میکرد که شریعتمداری فرصت پاسخ نمییافت، زیاد جای نگرانی نبود؛ چون فردایش حسینیان به آنها پاسخ میگفت و بالعکس. وقتی مناظرات پشت سر هم باشد، نگرانی زیادی بابت بیپاسخ ماندن انتقادات و ایجاد شبهه در اذهان مردم وجود ندارد.
اشتباه صدا و سیما این است که مثلاً وقتی در یک برهه بحث اقتصادی در کشور بالا میگیرد، تصمیم به راه اندازی برنامهای هفتهای درمورد اقتصاد میگیرد که از یک سو به دلیل فاصله زیاد آن، اثر جدی در منازعات ندارد و از سوی دیگر به محض فروکش کردن حرارت منازعات، از تب و تاب میافتد. صدا و سیما اتفاقاً میبایست در اوج منازعات، مناظراتی پیاپی برگزار کند و تا به نتیجه نرسیدن اختلافات، بحثها را ادامه دهد. البته برای این کار، ضرورت دارد به خود بعنوان یک پایه اثرگذار در اختلافات، و نه صرفاً بازتاب دهنده مباحث دست دهم و تاریخ گذشته فضای رسانهای کشور، باور داشته باشد. اگر برگزاری یک مناظره میتواند بر نطق رئیس جمهور اثر بگذارد، چه دلیلی دارد رسانه از آن پرهیز کند؟ اینکه میگوییم صدا و سیما هنوز ژورنالیسم را هم درک ننموده است، به همین دلیل است. اگر وظیفه رسانه اثرگذاری بر تصمیم گیریها نیست، پس چیست؟ فقط بازتاب اخبار و تحلیلهای بیاثر و سوخته؟
اشتباه دیگر صدا و سیما در برگزاری مناظرات، الزام بیمورد خود بر دادن وقت مساوی به همه جریانات و افراد است. از مسئولین سازمان سوال میکنیم که چنانچه بجای مسعود فراستی بعنوان منتقد ثابت برنامه هفت، هر هفته یکی از منتقدان دعوت میشد، این برنامه محبوبیت امروز خود را کسب میکرد؟ محبوبیتی که همگان معتقدند وجه غالب آن به دلیل حضور مسعود فراستی است. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما فردی را که میدانیم «حرف برای گفتن دارد» و «حرف زدن بلد است» صرفاً به دلیل اعطای وقت مساوی به همه، با فرد ناوارد دیگری عوض کنیم. وقتی تجربه نشان داده که این چند نفر در میان اصولگرایان و اینها از اصلاح طلبان یارای مناظره دارند، دلیلی ندارد فردی را که بارها دیدهایم در مناظرات شکست خورده دعوت نماییم. یادمان نرود که هدف اصلی مناظره، روشن شدن حقیقت است و نه صرفاً زدن حرفها و تریبون دادن به همه.
نهایتاً امیدواریم این انتقادات دلسوزانه، به سرنوشت دیگر انتقادات که مورد بیتوجهی سازمان قرار گرفته و پس از مدتی سر به سنگ خوردن، با هزار هزینه به ذهن مسئولین میرسد، دچار نشود.