کد خبر:۲۲۶۸۸۹
بررسی وضعیت فرقه بهائیت در دوره پهلوی-1

محمدرضا: بهائیان ایران علیه من توطئه نمی‌کنند

ارتشبد فردوست در کتاب خود می‌نویسد: محمدرضا به بهائیان حسن‌ظن داشت و حتی مسئولیت‌های عالی را به بهائیان واگذار می‌کرد، او همواره می‌گفت ...

 گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»-سیده حنانه حسینی؛ در زمان محمدرضا، بهائیان در تضعیف اقتصاد و فرهنگ اسلامی کشور کوشیدند، برای مثال حتی اجناسی را که در ایران ارزان‌تر تولید می‌شد، از خارج وارد می‌کردند.

 

ارتشبد فردوست در کتاب خود می‌نویسد: محمدرضا به بهائیان حسن‌ظن داشت و حتی مسئولیت‌های عالی مملکت را به بهائیان واگذار می‌کرد، او همواره می‌گفت: « بهائیان ایران، بر ضد من توطئه نخواهند کرد».

 

بهائیان از موقعیتی که محمدرضا به آنان می‌داد، با در دست گرفتن اقتصاد کشور و با استفاده از نفوذ سیاسی، در غصب اموال دیگران برای ثروتمند شدن می‌کوشیدند.

 

در واقع بهائیان چنین تصور داشتند که ایران همان ارض موعود است که باید نصیب بهائیان شود؛ لذا برای تصرف مشاغل مهم سیاسی در این کشور منعی نداشتند؛ البته بهائیان واقعاً احساس ایرانی بودن را نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوس بالفطره بودند.(1)

 

در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، بهائیان رشد چشمگیری کرده و چون شاه آنان را بی‌خطر می‌دانست از آنان حمایت خوبی می‌کرد،حتی برخی عناصر مهم بهائیان در دستگاه‌های دولتی، اجرایی، اقتصادی و غیره حضور فعال داشتند و مراکز مذهبی آنان نیز مانند حظیرة القدس به سرعت ساخته و بر رونق آن افزوده شده بود.

 

محمدرضا با تکیه به بهائیان در مقابل تشیع ایستاد!

 

البته روند رو به رشد بهائیان در این دوره پهلوی، با شعارهای مذهبی و ادعاهای وابستگی به مکتب تشیع محمدرضا چندان سازگار نبود؛ لذا او با تکیه بر آنان، مقابل فرهنگ غالب مردم و اقتدار روحانیت ایستاد.

 

همچنین از بهائیان به عنوان کارگزار استفاده کرد و در صورت مشاهده خطری از جانب آنان، آنها را توسط نیروهای مذهبی کنترل می‌کرد.

 

شاه در اصل با استفاده از فرهنگ غیرشیعی باور داشت که با این نوع سیاست می‌تواند در راستای استحاله فرهنگ مذهبی ـ ملی، حمایت بیگانگان را جلب کند و با استفاده از تضاد بین آنان و مردم، اهرم کنترل آنان را در دستان خویش داشته باشد؛ چرا که ایران نزد بهائیان از قداست ویژه‌ای برخوردار بود.

 

در این دوره بود که بهائیان با تأسیس تشکیلات گسترده‌ای به مرکزیت اسرائیل غاصب به تقویت جایگاه خویش پرداخته بودند، از طرفی رژیم پهلوی نیز حضور مذهب شیعه و روحانیت را برای خود مانع بزرگ می‌دانست؛ لذا باید برای تضعیف آن از همه ابزارهای مناسب سیاسی و فرهنگی موجود بهره می‌گرفت.

 

یکی از این ابزارها، تقویت گروه‌ها و گرایش‌های انحرافی‌ بود که حیات خود را در مرگ روحانیت و نابودی شیعه می‌دانستند و بهائیت، یکی از این گروه‌های انحرافی بود.

 

از طرفی شاه نیازمند کمک‌های قدرت‌های خارجی بود، و آنها هم از عناصر انحرافی حمایت می‌کردند، همچنین این گروه‌ها هم به حمایت قدرت‌های خارجی نیازمند بودند؛ بویژه بهائیان که با سابقه سیاه دیرین و همکاری با کانون‌های استکباری روس و انگلیس و خوش‌خدمتی‌های زیادی که به آنها کرده بودند، دارای زمینة مناسبی برای پیشبرد مقاصد سلطه جویان جهانی بودند.

 

پیوند و همکاری رژیم پهلوی، بویژه در نیمه دوم سلطنت محمدرضا یعنی دوران سرکوب خونین جنبش اسلامی ملت به رهبری امام خمینی(ره) و سلطه مستشاران آمریکایی بر سرنوشت ایران با توجه به این داد و ستد استعماری قابل فهم است.

 

بهائیان نه تنها مورد حمایت شاه قرار گرفتند، بلکه مورد حمایت رئیس جمهور آمریکا و اسرائیل غاصب نیز بودند.

 

بهائیان ایران جاسوسی برای اسرائیل را یک وظیفه افتخارآمیز برای خود می‌دانستند

 

بهائیان ایران نیز مانند سایر بهائیان جهان، جاسوسی برای اسرائیل را یک وظیفه افتخارآمیز برای خود می‌دانستند. آنان علاوه بر تبریک پیروزی اسرائیل غاصب در جنگ شش روزه با اعراب، گستاخی را به جایی رساندند که مبالغ هنگفتی پول برای کمک به ارتش غاصب اسرائیل جمع‌آوری کردند. پول جمع‌آوری شده حدود 120 میلیون تومان بود که در ظاهر برای بیت‌العدل در حیفا فرستاده می‌شد، ولی منظور اصلی، کمک به ارتش اشغالگر بود که مقدار قابل ملاحظه‌ای از این پول، به وسیله حبیب ثابت بهائی پرداخت شده بود. (2)

 

در مجموع دستگاه اجرایی محمدرضا پهلوی تا حد زیادی در اختیار بهائیان قرار گرفت و با ارتباطاتی که با کشورهای خارجی بویژه اسرائیل و انگلستان داشتند، در حقیقت کارگزاران آنان در ایران بودند.

 

شاه، آن‌قدر بهائیان را دوست می‌داشت که حتی راضی نمی‌شد آسیبی به اماکن آنها وارد شود، در یکی از سفرهای محمدرضا به شیراز، پس از زیارت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) آیت‌الله سید نورالدین حسینی هاشمی در مقابل شاه دستور داد خانه سید علی محمد باب که حدود دویست متر از شاهچراغ فاصله داشت، تخریب شود.

 

این دستور موجب شد که شاه ناراحت شود و با اعتراض، مسافرت خود را به شیراز نیمه تمام گذاشته و به تهران بازگردد. (3)

 

این حرکت، حمایت و تأیید بهائیان توسط شاه بود؛ بهائیان هم با استفاده از حمایت شاه و ساختار دولت توانستند به شمار خود بیفزایند و ثروت و قدرت بسیاری کسب کنند.

 

منابع:

1-خاطرات ارتشبد حسین فردوست : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج1، ص374 و 375

2- روح الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، تهران، 1382ش، ص3-172

3- سید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، سوم، تهران، 1384ش، ص251

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار