کد خبر:۲۲۹۳۳۳

«ایرانیانی» که در قزاقستان آرزوی وطن دارند

پشت کوه‌های تیانشان در ۱۲۰ کیلومتری آلماتی و در نزدیکی مرز قرقیزستان، شهر کوچکی به نام «مرکه» وجود دارد که معروف به «قم قزاقستان» است؛ شهری که مردم آن شیعیان ایرانی هستند و به زبان آذری حرف می‌زنند و هنوز چشم امید دارند تا روزی گروهی از مسؤولان ایرانی بیایند و آن‌ها را به سرزمین مادریشان ببرند.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، بر اساس آخرین آمار مجمع جهانی اهل‏‌بیت (ع) از شیعیان‏ قزاقستان که در سال 2008 میلادی برآورد شده است از مجموع 15 میلیون و 346 هزار نفر جمعیت قزاقستان، 354 هزار و 850 نفر شیعه هستند که نسبت آن‌ها به کل جمعیت این کشور حدود 2. 3 درصد است.

 

جمعیت شیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و‌نژاد و زبان ایرانی دارند و هنوز هم چشم امید دارند تا روزی هموطنانشان در ایران آن‌ها را به سرزمین اصلیشان (ایران) برگردانند.

 

سال‌ها قبل زمانی که جمهوری آذربایجان از کشورمان جدا نشده بود، مردم آذربایجان در تمام منطقه پراکنده بودند و خیلی‌ها اقوام و بستگانی در باکو داشتند و خیلی از عشایر هم گوسفند‌هایشان را به آن سوی رود ارس می‌بردند اما پس از توطئه‌های روس‌ها و جنگ‌هایی که در گرفت بخشی از سرمین ایران جدا شد ولی هنوز هم بسیاری از مردم آذربایجان در دو سوی رود ارس با هم رفت‌وآمد داشتند تا اینکه در سال 1918 میلادی حکومت شوروی، مرز ایران را بست و بسیاری از ایرانیان در آن سوی مرز گرفتار شدند و به آن‌ها اجازه داده نشد تا به کشورمان برگردند. زن و مرد و پیر و جوان، سال‌ها در پشت مرزهای بسته ماندند تا شاید روزی مرز‌ها باز شود. در سرما و گرما با فقر و بدبختی زندگی کردند تا شاید روزی کسی برای نجاتشان بیاید ولی کسی نیامد. آن‌ها 20 سال پشت مرز‌ها انتظار کشیدند و عاقبت حکومت شوروی که می‌ترسید این عده که هزاران نفر بودند دست به آشوب بزنند در یک شب، همه آن‌ها را با دست‌های خالی سوار بر واگن‌های قطار کرد تا به هزاران کیلومتر آن طرف‌تر تبعید کند. بعد از روز‌ها قطار از حرکت ایستاد و همه را پیاده کرد. آن‌ها در منتطقه نامعلومی پیاده شدند که بعد‌ها معلوم شد قزاقستان است. اکنون 70 سال از روزی که هزاران نفر از مردم کشورمان را به قزاقستان تبعید کردند می‌گذرد. مردمی که جز کشاورزی و دامداری کاری نداشتند.

 

در آن زمان مسلمان‌بودن و انجام مراسمات مذهبی جرم بود اما این شیعیان باغیرت چند سال بعد در آن منطقه که «مرکه» نام داشت مسجدی را به‌صورت مخفیانه ساختند. مسجد را در انتهای کوچه‌ای باریک در میان چند خانه ساختند تا کسی جز خودشان از وجود آن با خبر نباشد. در‌‌ همان مسجد بود که نماز می‌خواندند و در ایام محرم برای سیدالشهداء عزاداری می‌کردند. سال‌ها بعد پیرمردی از شیعیان «مرکه» به مسافری از ایران گفته بود که آن‌ها از عشایر منطقه «مشکین‌شهر» و «بیله‌سوار» بوده‌اند و سال‌هاست که چشم امید دارند تا عده‌ای از ایران بیایند و آن‌ها را به کشورشان برگردانند.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین «لطفعلی سلیمانی» که از فعال‌ترین چهره‌های شیعی در آسیای مرکزی است به‌عنوان مبلغ در کشورهای قزاقستان و قرقیزستان به ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام و مدیریت فعالیت‌های تبلیغی شیعیان مشغول است. وی درباره چگونگی کشف شیعیان در منطقه «مرکه» قزاقستان، می‌گوید: «ما فعالیت‌های خود را در آسیای مرکزی از حدود 10 سال پیش آغاز کردیم. در آن زمان من به درخواست مسؤولان سفارت ایران در بیشکک به قرقیزستان رفته و سپس همراه آن‌ها عازم شهر «مرکه» که در مرز بین قزاقستان و قرقیزستان قرار دارد شدیم. در آن زمان رفت و آمد بین این دو کشور بدون محدودیت صورت می‌گرفت و حتی ایرانی‌ها هم به‌راحتی بین این دو کشور رفت‌وآمد می‌کردند. علت رفتن ما به مرکه این بود که سفارت ایران در قرقیزستان اعلام کرده بود که ما در آنجا شیعه کشف کرده‌ایم؛ ‌ با وجود اینکه تصور نمی‌شد که در آنجا شیعه‌ای سکونت داشته باشد. کیفیت کشف شیعیان هم به این صورت بود که شخصی در شهر مرکه به سفارت ایران در «بیشکک» مراجعه کرده و زمان شروع محرم را پرسیده بود و هنگامی که مسؤولان سفارت از علت این پرسش جویا شدند، آن‌ها خود را شیعه معرفی کرده و گفتند که هر سال در ماه محرم به عزاداری می‌پردازند و بدین‌سان کار ما در قرقیزستان و قزاقستان شروع شد. در آن زمان، مردم آن منطقه هویت مذهبی خودر ا تحت تأثیر فعالیت‌های نظام کمونیستی شوروی از دست داده بودند.»

 

وی می‌افزاید: «شیعیان با اینکه نسبت به مذهب خود تعصب داشتند و در مجالس اهل سنت شرکت نمی‌کردند از این امر مستثنی نبودند. به همین دلیل کار ما در اوایل بسیار سخت بود. نظام کمونیستی شوروی سابق سخت‌گیری خاصی نسبت به علمای دینی و به ویژه علمای شیعه داشت و با آن‌ها به شدت برخورد می‌کرد. به صورتی که ما در بازدیدی که از قبرستان یکی از مناطق شیعه نشین داشتیم متوجه شدیم که بعضی از مدفونین آن قبرستان از علمای شیعه بوده‌اند و حتی تعدادی از آن‌ها در نجف به تحصیل پرداخته بودند. ولی همه این‌ها پس از مرگشان معلوم می‌شد، چون اگر نظام کمونیستی به عالم مذهبی‌بودن کسی آگاهی می‌یافت او را به وضع فجیعی شکنجه کرده و به قتل می‌رساند. این مسأله و مسائل دیگری از این قبیل باعث شده بود که شیعیان هویت مذهبی خود را از دست بدهند. تنها سیمی که آن‌ها را به تشیع و مکتب اهل بیت علیهم السلام وصل می‌کرد، ‌عشق به امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس علیهما السلام بود. وقتی ما از علت شیعه‌بودنشان جویا می‌شدیم، از عشق آن‌ها به امام حسین و حضرت ابوالفضل علیهما السلام باخبر می‌شدیم. اغلب آن‌ها حتی نام پیامبر (ص) و سایر امامان علیهم السلام را نمی‌دانستند و افراد انگشت‌شماری قادر به خواندن نماز بودند. شدت این دوری از مذهب به صورتی بود که روحانی آن‌ها که در بیشکک زندگی می‌کرد فقط قادر به خواندن سوره حمد، آن هم به صورت ناقص بود.‌‌ همان مقدار کم را هم نه از روی خط عربی، بلکه از روی خط کریل که خودشان نوشته بودند می‌خواند.»

 

اکنون حدود ده‌هزار شیعه در این منطقه زندگی می‌کنند و همه آن‌ها مقلد امام خمینی (ره) هستند. در مسجد امام علی (ع) این شهر تصویر بزرگی از امام خمینی (ره) بر دیوار زده‌اند که اوایل پیروزی انقلاب یکی از اهالی مرکه که برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد آمده بود آن را تهیه کرده و برای مردم شهرش سوغات برده بود آن‌ها سال‌ها بود که امام خمینی (ره) را می‌شناختند؛ از زمانی که نامه امام (ره) به گوباچف را شنیده بودند. یکی از شیعیان مرکه می‌گوید: «ما از قدیم‏‌الایام و به پیروی از گذشتگانمان از آقا سید ابوالحسن اصفهانی تقلید می‌‏‌کردیم و به تقلید او باقی بودیم چرا که تنها او را می‌‏‌شناختیم و به او عشق می‌‏‌ورزیدیم تا اینکه در یکی از سال‌های خفقان، دوستی توضیح ‏المسائل امام خمینی (ع) را به این منطقه رساند. ما نشسته و رساله امام را مو به مو با رساله آیة‏الله اصفهانی تطبیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این دو از یک سرچشمه سیراب گشته‏‌اند و علم هر دوی آن‌ها علم آل محمد (ص) است و احساس کردیم که در حال حاضر مرجع تقلید واقعی امام خمینی است و در جمع عمومی اعلام کردیم که ما مقلد آقا شده‌ایم.»

 

مرکه اکنون سه مسجد دارد و اگر مسافری از ایران قدم به این شهر بگذارد فکر خواهد کرد که وارد یکی از شهرهای آذربایجان شده است. اینجا ایران کوچکی در دل قزاقستان است اما کوچک‌ترین ارتباطی با ایران ندارد و حتی رادیو‌ها هم در این منطقه نمی‌توانند شبکه‌های ایرانی را بگیرند. روزهای محرم که می‌شود همه شهر سیاه‌پوش می‌شود و دسته‌های عزاداری به راه می‌افتد؛ گویا که مرکه اردبیل است و فریاد «یا حسین» در آسمان شهر طنین می‌اندازد.

 

در این منطقه هنوز هستند کسانی که شناسنامه‌های ایرانیشان را به‌سختی نگه داشته‌اند و نگذاشته‌اند روس‌ها از آن‌ها بگیرند تا شاید زمانی شناسنامه‌هایشان را به گروه‌های ایرانی نشان بدهند و بگویند که ما ایرانی هستیم. زمانی که برف، کوه‌های تیانشان را سفیدپوش می‌کند و گرمای خورشید بی‌فروغ می‌شود هنوز قلب شیعیان مرکه به امید برگشتن به ایران می‌تپد.

 

منبع: مشرق

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار