به گزارش گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، روز چهارشنبه نشست «فطرت، مبدأ تحول در علوم انسانی» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در این نشست دکتر فربهی با اشاره به مفهوم شناسی سه واژۀ «طینت، فطرت، صبغت»، تنها «فطرت» را در مفاهیم دینی، صرفاً الهی دانست و گفت: در بین این واژه ها تنها فطرت است که در مفاهیم دینی فقط معنی الهی دارد. اما در مفهوم شناسی دو واژه دیگر، هم بعد الهی آن مدنظر است و هم ابعاد غیرالهی.
وی«صبغت» را ناظر به بافت شخصیتی انسان دانست و تاکید کرد: افراد در رشد شخصیتیشان، هم می توانند رنگ الهی به خود بگیرند و هم رنگ غیر الهی. اینجاست که علاوه بر صبغۀ الله، صبغۀ غیر الهی هم موجودیت پیدا میکند. در این حالت باید بین نوع آفرینش و بافت شخصیت تفاوت قائل شویم.
فربهی تصریح کرد: نوع آفرینش در همه انسانها الهی است، اما بافت شخصیتی که انسان پیدا می کنند متفاوت است. برخی سرشتشان رشد یافتۀ همان فطرت است که در این صورت به اعتبار اینکه هر آنچه در سرشت و آفرینششان بوده و گرایش الهی داشته، رشد پیدا کرده و بافت شخصیتی الهی بروز و ظهور پیدا کرده است.
وی با اشاره به آیه «صبغۀ الله و مَن أحسن مِن الله صبغۀ» و روایتی از پیامبراکرم (ص) که «هر مولودی بر فطرت توحیدی متولد میشود»، سرشت آفرینش انسانها را واحد و تنها تفاوت آنها را در پرورش آدمی دانست.
فربهی با تقسیم بندی فطرت به «فطرت پنهان و فطرت شکوفا شده» و «فطرت تحریف شده و فطرت هدایت شده»، لازمه تبدیل فطرت به صبغت را هدایت دانست و گفت: اگر فطرتی الهی بود، از آن به فطرت هدایت شدهای که شکوفا شده تعبیر می شود. اما اگر یک صبغتی منحرف بود و بافت شخصیتی اش سفیه بود می گوییم فطرت پنهان شده ای که به این شکل تحریف شده است!
این استاد دانشگاه از اظهارات خود نتیجه گرفت که فطرت برای تبدیل شدن به صبغت احتیاج به هدایت دارد. اگر هدایت شد به رنگ الهی بدل می شود و اگر هدایت نشد به بافت شخصیتی سفیه تبدیل می شود.
وی در تبیین مفهوم فطرت به مثابه رحمت عام و صبغت به مثابه رحمت خاص، افزود: رحمت عام آن نوع رحمتی است که مربوط به آفرینش انسان می شود و در آن بینشها و نگرشها و توانمندیهایی وجود دارد که سرمایه درونی شخص برای رشد هستند. در این صورت است که بافت شخصیتی الهی می شود. این بافت شخصیتی الهی همان رحمت خاص خداوند بر بندگان است که فرد تنها با تقوا و خودنگهداری میتواند به آن دست پیدا کند.
در ادامه این نشست دکتر فربهی فلسفه وجودی علوم انسانی را رساندن انسان از سرشت خلقت به بافت شخصیتی الهی دانست و گفت: اگر کارکرد علوم انسانی غیر از این باشد، حرکتشان در سمت هدف آفرینش نخواهد بود. لذا اگر علوم انسانی در مسیر شکوفا شدن بافت شخصیتی انسان حرکت کردند، می توان به آن علوم، انسانی گفت. مثلا علم روانشناسی کارکردش باید این باشد با یافتن ضوابطی، حقیقت انسان را در بستر رفتارها شکوفا کند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه باید موضوع گزارش علوم انسانی مشخص شود افزود: ما باید ببینیم علوم انسانی چه چیز را موضوع گزارش خود از انسان قرار داده است. برخی بافت شخصیت انسان را موضوع گزارش خودشان قرار داده اند. و این بافت شخصیت انسانی میتواند فطرت در آن شکوفا نشده باشد و یا منحرف شده باشد.
وی ادامه داد: این چیزی که الان ما بافت شخصیتی مینامیم، معلوم نیست، بافت شخصیتی الهی باشد؛ زیرا صبغت میتوان الهی و یا تحریف شده باشد، لذا اگر بافت شخصیتی انسان موضوع گزارش علوم باشد، این بدان معناست که یک منبع خطاپذیر را موضوع گزارش خود قرار داده اند.
فربهی در پایان گفت به طور مثال در بحثهای جامعه شناسی، یک انسان اجتماعی را با همه تحریفات و انحرافاتش موضوع قرار می دهند و بعد درباره انسان نسخه می پیچند! نسخهای بر اساس بافت شخصیتی انسان، نه سرشت و حقیقت آدمی. بلکه براساس آن چیزی که فعلیت پیدا کرده است نسخه می پیچند؛ فعلیتی که می تواند تحریف شده یا شکوفانشده باشد.