به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، یک وجب دل نوشت؛ رفتارهای ماههای اخیر خاتمی هم با همین ژست پیش میرود و شاید برای همین است که وقتی رفتارهای او کنار هم چیده شود، تناقض موجود، آدم را اگر با خاتمی آشنا نباشد، به تعجب وا میدارد. رئیسجمهور سابقی که دقیقاً معلوم نیست این روزها میخواهد چه کند؛ هم ژست ریش سفیدی میگیرد که اصلاحطلبان به اجماع برسد، هم حرف کاندیدا شدن خودش وسط گمانه زنیهاست! او این روزها شرطگذاریهایش برای نظام را هم فراموش کرده و حالا وسط صحنه انتخاباتی است که سال 88 همه تلاششان را برای بیاعتبار جلوه دادن آن به میدان آورده بودند و این روزها حتی به صراحت اظهار امیدواری میکند که انتخابات پرشوری داشته باشیم!
اما چرا خاتمی اینگونه شده است؟!
ترس خاتمی از رئیسجمهور نشدن!
محمد خاتمی نه فقط در قیاس با رادیکالهای چپ بلکه حتی در میان کسانی که از سوی حامیانش محافظهکار خوانده میشوند، یک محافظهکار با پوشش اصلاحطلبی است. کسی که اهل هزینه دادن، قربانی کردن خود، انجام رفتارهای مخالفتراش و اقداماتی از این دست نیست. خاتمی میتواند بیانیههای قشنگ بنویسد، شرطهای قشنگتر برای نظام بگذارد و بیآنکه نظام خواهان شرکت او در انتخابات باشد، برای نظام ناز سیاسی کند، اما اهل هزینه دادنهای گزاف برای آرمانهایش نیست. خاتمی کسی نیست که بخواهد از اعتبار و آبرویش برای اصلاحطلبی خرج کند. او فقط وقتی به پیروزی یقین داشته باشد، تمام قد به میدان میآید.
خاتمی کاندیدا نمیشود، نه اینکه خود را شایسته ریاست جمهوری نداند و به بالاتر بودن دیگر گزینههای اصلاحطلبان معتقد باشد یا حتی اولویتش ایفای نقش ریشسفیدانهٔ خارج از گود رقابت انتخاباتی برای اصلاحطلبان باشد؛ نه، دغدغه خاتمی صرفاً دو امر است؛ دو امری که میتواند همه اعتبار او را خدشهدار کند:
اول آنکه کاندیداتوری او در انتخابات یعنی آنکه او چارچوبهای قانونی مبتنی بر نظر شورای نگهبان در باب صلاحیت کاندیداها را پذیرفته و با این وصف، فردا روز که رد صلاحیت شد، این اعتبار از دست رفته را چگونه بازسازی کند که او چارچوب تأیید صلاحیتها را پذیرفته، اما این چارچوب قانونی، او را نپذیرفته است! اویی را که در دو دورهٔ انتخابات ریاستجمهوری نه تنها تأیید صلاحیت شده است، بلکه رأی آورده و رئیسجمهور این سرزمین و مجری اجرای همین قانون اساسی بوده است! این عقبگرد بزرگ برای خاتمی نمیتواند قابل ریسک باشد؛ به خصوص که چندی قبل حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات تلویحاً کدهایی مبنی بر رد صلاحیت خاتمی داد، وقتی گفت کسی که بدهکاریهای بسیار به نظام دارد، چطور رویش میشود که کاندیدا شود؟!
شاید هم خاتمی حق دارد، او تا سالهای سال میتواند ژست رئیسجمهور سابق نظام و رأی اکثریت داشتن را بگیرد؛ چرا باید دو دوره تأیید صلاحیت و رئیسجمهور شدن را با یک رد صلاحیت عوض کند؟!
دوم آنکه اصلاحطلبان از خاطر نبردهاند که هشت انتخابات پشت سر هم را باختهاند؛ اعم از ریاستجمهوری و مجلس و شوراها؛ حالا تخمین بردن برای آنها چیزی است در حد صفر؛ مگر معجزهای رخ دهد! برای آنها در دوران پس از فتنه 88 که همه دار و ندارشان را پای توهم تقلب باختند و به یک از هم پاشیدگی آشکار رسیدند، رئیسجمهور شدن یک رؤیای دست نیافتنی است. هدف شرکت آنها در انتخابات خرداد 92 هم اینقدر حداکثری نیست که به رئیسجمهور شدن یک اصلاحطلب فکر کنند؛ آنها فقط میکوشند از پی رقابت با اصولگرایان و دولتیها تنفسی مصنوعی به پیکر محتضر اصلاحطلبی بدمند و از مرگ اصلاحطلبی در جامعه سیاسی ایران جلوگیری کنند و اصلاحات را که روزی دولت و مجلس دستش بود و بعدتر همه را از دست داد و در نهایت با فتنه 88 به محافل خصوصی و تحریریه دو سه روزنامه و دادگاههای جمهوری اسلامی و حصر خانگی و تجمعات 50 نفره در لندن و نیویورک و سالنهای مد اروپا رسید، به متن جامعه ایران بازگردانند! حال برای چنین هدفی حداقلی، خاتمی نمیخواهد خودش را هزینه کند؛ او فقط وقتی به میدان کاندیداتوری قدم میگذارد که یقین داشته باشد به هدف حداکثری، یعنی نشستن بر کرسی چهارساله جمهوریت نظام دست مییابد.
ترس همزمان خروج از نظام و خروج از جنبش سبز!
خاتمی اما ژستهای تحریم انتخابات و شرط گذاشتن برای نظام را هم کنار گذاشته است. او به خوبی میداند که همه فخر او رئیسجمهور ِ همین نظام و همین مردم بودن است و او هر قدر بخواهد منتقد نظام باشد، اما همه اعتبارش در داخل همین نظام معنا میگیرد و اگر قرار باشد او آنقدر این مسیر انتقاد را تند برود و ژست مبارزهاش را پررنگ کند، اول از همه باید بابت همان هشت سال از همهٔ فتنهگران، از سروش تا گوگوش! عذرخواهی کند و همه آن فخر را رسماً به پای جنبش سبز قربانی کند! اما خاتمی نمیخواهد ضدانقلاب باشد؛ برای همین است که در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، آرزوی انتخاباتی پرشور میکند و میگوید که همه باید در انتخابات شرکت کنیم! این صداقت خاتمی البته باز جای شکر دارد که همچون انتخابات مجلس مدام از شرطهای حضور در انتخابات نمیگوید و در نهایت هم که شرطهایش عملی نشد، باز در انتخابات شرکت کند! در عین حال خاتمی میکوشد از دایره جنبش سبز هم اخراج نشود؛ برای همین هم به صراحت میگوید که چه جرمی اتفاق افتاده که باید توبه کنیم؟! و توجه نمیکند که اگر کار اشتباهی نکرده، چرا مواضعش را تغییر میدهد؟! خاتمی یکی به نعل میزند و یکی به میخ و از مواضع خویش در ماجرای فتنه 88 همین طور آرام و بیصدا عدول میکند تا مباد صدایی از لندن و لسآنجلس و فلان محفل و مجلس برخیزد که خاتمی از حرفهای خود در حمایت جنبش سبز دست برداشته؛ محافظهکار شده و میترسد!
خاتمی میکوشد هم نظام و مردم را راضی کند، هم جنبش سبز را، هم اصلاحطلبان را؛ روزی چشم باز میکند و میبیند نه نظام از او راضی ست؛ نه مردم؛ نه جنبش سبز؛ نه اصلاح طلبان و او همه را از دست داده است!