کد خبر:۲۳۷۷۵۹
وبلاگ «حکمت ما»

لشکر اسامه را ترک نکنید!

لشکری که برای حمله به روم و در نتیجه فتح قدس و بیرون کشیدن آن از چنگ دشمنان اسلام ساخته و پرداخته شده بود...

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، وبلاگ «حکمت ما» نوشت:

 

رسول خدا (صلوات الله علیه) در لحظه‌ای چشم از این جهان خاکی فرو بست و دیدار حق را لبیک گفت که تا آخرین لحظه چشم نگرانش به لشکر اسامه بود، لشکری که برای حمله به روم و در نتیجه فتح قدس و بیرون کشیدن آن از چنگ دشمنان اسلام ساخته و پرداخته شده بود...


اما دست انحراف یهود، اثر خود را بر اصل این موضوع گذاشت و کسانی در لباس صحابی رسول اکرم (صلوات الله علیه) اسلام عزیز را، دشمن شاد کردند و به نیت اِعمال فکر شیطانی خویش در به دست آوردن خلافت، این هدف مقدس را ناتمام گذاشتند و شدند باعث انحرافی بزرگ در تاریخ اسلام، که باید در آن جهان جوابش را بدهند...


سال‌ها گذشت تا اینکه حکومت اسلامی به محور خویش بازگشت و امیرالمومنین علی (علیه السلام) حکومت اسلامی را به دست گرفت. دوره حکومت امیرالمومنین (علیه السلام) بر خلاف دوره زندگی رسول خدا (صلوات الله علیه) که جنگ و تقابل با کفر و شرک بود؛ تقابل اسلام ناب محمدی بود و اسلام تئوریزه شده با تفکرات انحرافی (جنگ جمل و نهروان) و یهودیگری (جنگ صفین)....


همه دیدند که جنگ صفین، هدفش این بود که‌‌ همان کاری را به اتمام برساند که در زمان پایان یافتن عمر رسول گرامی اسلام (صلوات الله علیه) اب‌تر مانده بود، و امیرالمومنین (علیه السلام) رفت تا نقطه حساس و مهم قدس و شامات را از چنگ دشمنان اسلام ناب محمدی، بیرون کشد. اما شد آنچه را که می‌دانید و اتفاق افتاد آنچه را که زیاد شنیده‌اید. این بار دست انحرافگر یهود از آستین عمرو عاص بیرون آمد و قرآن بر نیزه‌ها رفت، و فریاد‌های امیرالمومنین (علیه السلام) و یاران وفادارش در کاغذپاره نامیدن آن قرآن‌ها و اصل بودن امیرالمومنین (علیه السلام) بی‌نتیجه ماند. ماجرای حکمیت اتفاق افتاد و در نتیجه قدس همچنان در چنگ دشمنان اسلام باقی ماند...


باز مدتی گذشت تا اینکه امام مجتبی (علیه السلام) و فقط به اندازه چندین ماه بر مسند خلافت تکیه زد. امام حسن (علیه السلام) در‌‌ همان آغاز قصد‌‌ همان کاری را کرد که سال‌ها ناتمام مانده بود، و لشکر خویش را به نخیله فرستاد تا با تدارک حمله‌ای قدرتمندانه فتنه اسلام یهودی شده را از بین ببرد و اسلام حقیقی را با تمام قدرتش به جایگاه ویژه خودش برساند. غریب مدینه و تنها‌ترین سردار برازنده امامی هست که از 12000 نفر سربازی که گرد آورده بود، با خودفروشی یکی از سردارانش (عبیدالله بن عباس)، به 4000 نفر تقلیل یافت و این مردک بدبخت، خود و 8000 سرباز امام غریب را در اختیار معاویه قرار داد، و شد خاتمه کار، آنچه را که به صلح نامه امام حسن (علیه السلام) و معاویه (علیه هاویه) می‌شناسید...


سیدالشهدا (علیه السلام) نیز در مسیر رسیدن به کوفه و تشکیل حکومت اسلامی سلاخی شد و خون خود و اصحابش بر زمین گرم کربلا ریخت، تا جریان انحراف و یهودیگری نفس راحتی بکشد و آخرین حرکت منسجم برای از میان رفتنش را در نطفه خفه کند...


با توطئه خواص این انحراف شروع شد و با حقه بازی و خودفروشی برخی دیگر ادامه یافت تا اینکه جریان ولایت را به حاشیه راندند. این جریان ادامه یافت تا اینکه ندای «آزاد سازی قدس شریف» بعد از قرن‌ها در جهان مجددا طنین افکند، و این بار مردی از نسل رسول اکرم (صلوات الله علیه) و اوصیای خدا پرچم مبارزه با دشمنان اسلام عزیز را در جهان به احتزاز درآورد، و بزرگ‌ترین هدف خویش را از بین بردن غده‌ای سرطانی به نام «اسرائیل» معرفی کرد...


امام خمینی (ره) اعتقاد به آرمانی را فریاد زد که، 1400 سال است چشم شیعه از آن برداشته نشده است، و حتی در کوران مصیبت‌ها و سرکوب شدن‌ها، این هدف بسیار بزرگ را با تمام قدرت پاس داشته است.

 

امام خمینی(ره)

اما امروز در کشور من، کشوری که داعیه دار اسلام ناب محمدی است، و خون‌ها به خاطر آن بر زمین ریخته شده است، و جانبازی‌ها و ایثارگری‌ها برای آن شده است، و نور چشم همه مظلومان جهان است برای آزادی از چنگال استکبار همیشه در جریان تاریخ؛ کسانی پیدا شده‌اند، که در لباس دین دم از مصالحه با یهود و اسرائیل و غاصبان قدس شریف می‌زنند، و این موضوع را در انواع مختلف بیان می‌کنند، گاهی در لباس دوستی با مردم اسرائیل و گاهی در اینکه سر جنگ با اسرائیل نداریم. انگار قرآن برای آن‌ها فقط تزئین کننده طاقچه خانه اشان است، و اثبابی برای سندیت مسلمانی آن‌ها...


انگار می‌شود احساس کرد که، ولایت را‌‌ رها کرده‌اند، و قرآن بر نیزه کرده‌اند، و یا به طمع خلافت دست از لشکر اسامه شسته‌اند، و یا خود را به دینارهای معاویه فروخته‌اند، و این انحراف هر چند تکراری و پوسیده، اما هنوز در متن جریان بر حق اسلام عزیز زنده است، و کار خویش را انجام می‌دهد...


توصیه‌ای به بزرگوارانی که از بردن نامشان خجالت می‌کشم...


-امر ولایت (به تبع امر خداوند بزرگ در قرآن)، مبارزه هست با دشمنی که همیشه در دشمنی خویش سنگ تمام گذاشته است، لطفا لشکر اسامه را ترک نکنید، ‌که برای خودتان عاقبتی ندارد...
 

-به طمع خلافت و کرسی ریاست، از سربازی و جان برکفی در راه خدا و در لشکر اسلام، جا نمانید، شاید‌‌ رها کردن این لشکر که لیاقتی بیشتر از ریاست می‌خواهد، آخرو عاقبت به شرتان کند...


-گول مال و منال دنیا را نخورید، در مقابل اسلام، همیشه جریان معاویه محور، دینار‌ها و دلار‌هایش آدم‌های زیادی را راهی جهنم کرده است، راه حق سختی‌هایی دارد که، به نتیجه‌اش می‌ارزد...


-هر وقت شما که خواص هستید به ندای ناحق معاویه لبیک می‌گویید، جریان نخیله پیش می‌آید و گروه بیشماری به تبعیت از شما لشکر حق را ترک می‌کنند، چون آن‌ها ملاک را نام و مقام افرادی چون شما گرفته‌اند، لطفا علت به انحراف رفتن دیگران هم نشوید...

 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار