به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، وبلاگ رنگ متین نوشت:
غمی نیست حضرت استاد، آسید مرتضی دوربینش را گذاشته زیر همین بوتههای فکه، برای روز مبادا، دست خرازی در طلائیه هنوز دارد شهدای گمنام را سیراب میکند و از سر ریز کاسهاش، جرعهای مزه مزه میکنیم؛ چمران کلاهش را گذاشته روی همین برج دیدهبانی دهلاویه، تا دیدهبانی کند انقلاب را که مگر انحرافی رخ ندهد.
غمی نیست حضرت استاد هنوز هم به ابوالفضل سپهر میگوئیم برایمان اتل متل یه بابا بخواند تا بدانیم باباهای خیلیها چه شدند و کجا رفتند؟
غمی نیست حضرت استاد به وزوائی دوباره خواهیم گفت روی اون انتها قله سر پل ذهاب بنویسد خانقاه عشق، با وضو وارد شوید.
اصلاً به همین ننه علی و آلونک خراب شدهاش خواهیم گفت برایمان دم این سحر دهه چهارم لالائی علی مسافرش را بخواند! به حاج بخشی ندا میدهیم که سلاحت را خشابش کن و فشنگت را برق بینداز، دشمن در لباس میشی عوعوکنان هوای رگ گردنت را کرده است.
غمی نیست حضرت استاد به همین حاج همت میگوئیم که بر کلاه حماسه سیاسی ما بنویسد قرار گاه کربلا و به حاج احمد متوسلیان دستور خواهیم داد که فعلاً همان ندای جیش محمد قادمون را فریاد بزن؛ شاید البته التماس کردیم به مصطفای عزیز احمدی روشن که برایمان روضه زهرا بخواند از زرادخانه هستهای اشکهایش.
بله حضرت استاد! ما در زیر اشکهای حضرت اشک، مشک مبارزه به دوش کشیدهایم و در کنار شرف الشمس زرد رنگش نور هدایت یافتهایم، چتر قنوتش سالهاست برای ما مشق رفع دلتنگی دارد و کیست که نداند در کوی سید علی، عصایش تکیه گاه تمام یتیمی شیعه شده است؟
حضرت استاد هنوز هم در این وا اسفای غریب، دستی به عبای خوشوقت عزیز میکشم تا راه گم نکنیم، چشم به همین عبای مندرس آقا مجتبی دوختهایم تا بطن شب قدر یادمان نرود.
یادتان هست حضرت استاد به رهبر انقلاب گفتید بهترین داروی بیماریهایم فحشهایی است که به من میدهند و درمانم فحش درمانی است؟ حالا خیل مشتاقان درمانتان به حزب اللهیها هم رسیده است.
حضرت استاد دوستدارانت حالا بهتر از خودت میفهمند! شاگرد برجسته آیت الله بهجت، یار مبارز امام (ره)، مطهری زمان ببین چقدر بصیر شدهایم که گفتیم تو نمیفهمی و ما میفهمیم! این را هم به دیوان پر افتخار 80 سالهات اضافه کن حضرت استاد، غمی نیست کارنامه شما درخشانتر شده.
غمی نیست حضرت استاد، حسین به ما یاد داده که تا 6 ماهه بر دستانش است انتقام، آرمان نیمه تمامیست به قامت یک دلتنگی.