به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، حمید داودآبادی در وبلاگ خاطرات جبهه نوشت:
برای شهید شیخ حسن شحاته و دیگر شهدای مظلوم فاجعه نیمه شعبان مصر
آقا سلام
امسال هم جشن ولادتت را همچون سالها و قرنهای گذشته در نبود شما، با خیال راحت، با شادی، پایکوبی، شیرینی و شربت و بعضی جاها هم با چاشنی حرکات موزون (خیلی ببخشید، همان رقص خودمان) برگزار کردیم
نیامدی آقا؟!
خیلی دیر کردی!
طلبکار نیستم آقا!
هزینه کردیم
شیرینیای که به مناسبت مولد شما به بالاترین قیمت میرسد، خریدیم و بین گرسنگان! پخش کردیم
شربت را که نگو
همه سال، کارخانههای... و... خیلی منتظرند؛ حتی بیشتر از خلق الله!
بله آقا؛ آنها از همه بیشتر منتظرند تا مولد شما برسد و همه آنچه را نام شربت بر آن نهادهاند، از انبارهای سال خویش خالی کرده و با رشد قیمت این روزها، هر روز بیشتر از دیروز، آب کنند
و ما نیز آن قدر به قابلمه شربت آب بستیم و شکر، که فقط رنگ زردی (حتی کمرنگتر از زردی رخسار خودمان) باقی ماند.
عیبی که ندارد آقا؟
هر چه باشد نیتمان دادن شیرینی و شربت به مناسبت مولد شما بود!
آقا راستش را بخواهی، امسال جشن کمی کمرنگتر از سالهای قبل بود
خب معلومه آقا؛ فشار اقتصادی
آقاجان خودتان که بهتر از نمودار لحظهای قیمتها خبر دارید!
دلار 10 درصد بالا برود، قیمتها 30 درصد رشد میکنند؛ دلار 50 درصد هم پایین بیاید، قیمتها باز چند درصدی رشد میکنند؛ رشدی فزایندهتر از کودکان دربدر شیرخشک!
و ما شدهایم شیعیان دلاری!
آقا دلمان خیلی خون است از آنچه در بلاد عراق، افغانستان، لبنان، سوریه و مصر بر سر عاشقانت میآید.
ولی شما جدی نگیرید آقا!
اینها جوگیریهایی است که چندسالی است عادتمان شده!
شما خودتان را برای ما ناراحت نکنید آقا
خودمان بلدیم با سیاست جهانی چگونه کنار بیاییم
هرچه باشد، هرکدام برای خود دیپلمات شدهایم!
خوب بلدیم چگونه حق و باطل را در ترازوی سیاست و دیپلماسی بسنجیم!
و از آن بهتر، بلدیم رویمان را به سویی دیگر بچرخانیم و اصلاً خود را به خواب بزنیم!
جایت خالی آقا!
در تالاری آن سوی شهر گودبای پارتی داشتیم و در هتلی آن سوتر، جشن ورودیهای جدید کاخ ریاست جمهوری!
هیچ فرقی با هم نداشتند؛ هر دو عین هم
خد اکه کارت دعوت نداشت و ممنوع الورود بود!
خلق الله هم که شکر خدا، هیچ کدام نشناختندشان؛ یعنی خودشان را به نشناختن زدند
ولی هر دو شادمان بودند و خندان
اینها از آمدن، و آنها از رفتن؛ که صدالبته دورخیزی برای 4 سال بعد
آقاجان!
یک جوری باید سر جوانان را گرم کرد دیگر!
اگر قرار باشد جوان به سیاست، اقتصاد و اوضاع جهانی و از همه مهمتر دغدغههای دینی فکر کند که نمیشود!
به قول همان جناح سیاسی مثلا ارزشی! جوان «رپی» باشد، بهتر از آن است که سیاسی باشد؛ سیاسی که بشوند، به خودمان گیر میدهند!
راستی آقا داشت یادم میرفت
در اینترنت دیدید؟
در یوتیوب و حتی در همین سایتهای وطنی
همه گذاشتهاند
عدهای سلفی و وهابی، با افتخار و شادمانی!
عدهای بچه شیعه دل سوخته، با سوز و گداز
آقا جان، خوب شد که امسال نیامدید
ما که اصلا آمادگی نداشتیم
زمین خیلی سنگین شده آقا
در بلاد شام، کودکان شیعه را به جرم گفتن از شما، مقابل دیدگان پدر و مادر سر میبرند
و در مصر، شیخ شیعه را، به جرم دایر کردن حسینیه برای جدت (ع)، در نیمه شعبان که ما شدیداً سرگرم خودیم، غریبانه و مظلومانه، بر خانهاش هجوم میبرند، درب خانه را میشکنند، هلهله کنان و شادمان، با سنگ و چوب بر سرشان میبارند، خانه را به آتش میکشند و بدن نیمه جانشان را در کوچه و خیابان میگردانند.
شاید به مناسبت نیمه شعبان!
نه شاید، که حتما!
همواره همین بوده
خفاشان طاقت دیدن خورشید را نداشته و ندارند
خفاشان و شب پرستانی که این روزها لباس دین آن هم از نوع تندروی بر تن کردهاند، دارند آن میکنند با دین که ارباب و سازندهشان آمریکا، خود جرأت چنین رفتاری با دشمنانش نداشته!
ولی امروز، عدهای خائن، به نام اسلام عزیز، آن میکنند در حق مسلمانان چه شیعه و چه سنی، که بغض سالهای دیرین آمریکا را خالی میکنند
حال عجیبی دارد مصر این بلاد فرعونهای رنگارنگ
و عجیبتر اینکه فراعنه معاصر مصر، چه نامها بر خود دارند:
محمد انور سادات!
محمد حسنی سید مبارک!
محمد محمد مرسی!
و عجیب نیست که آن دیار، دیگر بویی از غیرتمندی، شرافت و شجاعت شهیدانی چون «خالد احمد شوقی اسلامبولی» در خود ندارد.
جالب اینکه در به اصطلاح انقلابشان، هیچ نام و یادی از او که سادات فرعون را به جرم سازش نکبت بار و تعظیم در برابر صهاینه به درک واصل کرد، نیست!
براستی مردمی که زن و بچه، پیر و جوانش، در کوچه و خیابان، شاهد کشیدن پیکر نیمه جان مظلومان به جرم برگزاری جشن میلاد امام زمان (عج) هستند و هلهله و شادی میکنند، همان بهتر که سادات و حسنی مبارک و مرسی بر آنان حکومت کنند.
آخ که از خاک مصر، جز بوی تعفن فراعنه به مشام نمیرسد!