گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - علیرضا یاوری؛ اولین دانشگاهی که به صورت امروزی دانشگاه ها در ایران ایجاد شد در سال 1313دانشگاه تهران بود که با دستور رضاخان به علی اصغر حکمت بنا نهاده شد و رضاخان که یک قزاق خشن بود جهت افتتاح آن برای اولین بار پا به یک نهاد آکادمیک گذاشت و اصلا فکرش هم خطور نمی کرد که به قول خودش این بچه سوسول های اتو کشیده، سلطنت پهلوی را به خطر بیاندازند.
دانشگاه در طول سالهای قبل از انقلاب همواره به دید یک پایگاه سیاسی مخالف مورد هجوم نیرو های پهلوی بوده است و وقایعی همچون 16 آذر در برهه رقم خورده است که حقانیت دانشجوها را به تاریخ اثبات کرده است.
اما بعد از انقلاب اسلامی که جریان دانشجویی نقش بسزایی در آن داشته است بر خلاف دیدگاه نهاد حاکمیت دولت های سرکار آمده همواره نگاهی سیاست زده به دانشگاه داشته اند و عرصه آموزش عالی که متشکل از دانشگاه و دانشجو است را در معادلات سیاسی همچون یک حزب که بدنبال منافع حزبی است به حساب می آوردند و سعی می کردند و می کنند وزیران علوم خود را به نحوی انتخاب کنند که بتواند این دیدگاه را بخوبی درک کنند و منافع دولت در دانشگاه یا بقول خودشان حزب سیاسی دنبال کنند.
مهدی بازرگان که خود یک فرد آکادمیک و دانشگاهی بود وقتی می بیند جریان دانشجویی برخلاف میل او و دولتش عمل می کند با ادامه فعالیت های سیاسی دانشجویان پیرو خط امام مخالفت می کند و در اعتراض به تسخیر لانه جاسوسی توسط این دانشجویان استعفا می دهد.
این وضعیت تا اواخر جنگ تحمیلی به علت وجود بحران های مختلف و وضعیت جنگی کشور دیگر آنچنان به چشم نمی آید ولی بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی و روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی دوباره خودنمایی می کند و دولت در برابر انتقادهای به حق دانشجویان نسبت به توسعه اقتصادی و اشرافیت مسئولین و ... ، فضای دانشگاه ها را برای انتقاد می بندد و گفتمان توجیه گرا را در جامعه و دانشگاه حاکم می کند تا آنجایی که حتی انتقاد از رئیس دانشکده برداشت به انتقاد از کل نظام می شود و منتقدان هاشمی مخالفین پیامبر خوانده می شوند و دولت برای اینکه بتواند جلوی تشکل های دانشجویی در دانشگاه بایستد توسط وزارت علوم که مصطفی معین وزیرش بود شروع به ایجاد تشکل های دانشجویی مثل اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویی که حامی دولت بودند می کند که عمر کوتاه مدتی هم داشتند. به این ترتیب با یک حرکت کاملا سیاسی هزینه انتقاد از دولت بالا می رود و تشکل های اسلامی که با آنها همچون یک حزب سیاسی برخود شده بود برای ادامه حیات در محیط دانشگاه مجبور می شوند از میزان انتقادهای خود از دولت هاشمی رفسنجانی بکاهند.
این روند بعد از پایان دولت هاشمی رفسنجانی در مدیران نزدیک به او همانند جاسبی نیز مشاهده می شود؛ جاسبی به علت انتقاد دو دانشجو بنام های خضریان و منتظری از عملکرد دانشگاه آزاد برخورد های نامعقولی با آنها می کند و این انتقادها را همچون یک اتهام سیاسی جلوه می دهد و از خضریان در دادگاه شکایت می کند.
در دولت اصلاحات اما اوضاع متفاوت می شود دولتی که به بهانه اصلاح و انتقاد از هاشمی روی کار آمده بود دوباره از همان وزرای هاشمی رفسنجانی استفاده می کند و در وزارت علوم نیز مصطفی معین وزیر علوم دولت قبل را به کار می گیرد.
معین برخلاف مشی دولت گذشته، در این دولت باید فضای دانشگاه را برای نمود پیدا کردن توسعه سیاسی که خواستگاه اصلاح طلبان بود باز جلوه می داد، اما اصلاح طلبان جوان که از خاتمی به شدت حمایت کرده بودند و حالا دیگر جبهه مشارکت را تشکیل داده بودند منظورشان از توسعه سیاسی توسعه نبود بلکه ساختار شکنی بود و این موضوع نیز باید در دستور کار دانشگاه هم قرار می گرفت. این کار را باید توسط تشکل های دانشجویی که در بطن دانشگاه حضور داشتند انجام می دادند و باید عملا آنها را به شاخه دانشجویی ملی مذهبی ها و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تبدیل می کردند.
دولت اصلاحات اشتباه دولت هاشمی را، که تشکل های جدید در دانشگاه ایجاد کرده بود، تکرار نکرد و راه نفوذ در تشکل ها را درپیش گرفت و به علت سابقه و شناخته شده بودن دفتر تحکیم و برخی اولویت های دیگر این تشکل دفتر تحکیم را برگزید که به طور تام و تمام نتوانست موفق شود.
تیم نفوذی دوم خرداد با محوریت حلقه کیان از یک طرف و نهضت آزادی و ملی – مذهبی ها از طرف دیگر کار نفوذ و استحاله دفتر تحکیم را در دستور کار خود قرار دادند و جریان سیاسی این تیم توسط معاونت های دانشجویی دانشگاه ها (که با حساب خاص گزینش شده بودند) شروع شد. ملی مذهبی ها با محوریت علیجانی – هدی صابر – تقی رحمانی و عزت الله سحابی وتیم تاج زاده و حزب مشارکت فشار استحاله ای خود را به تحکیم از هر طرف وارد کردند.
لذا دفتر تحکیم به مرور از اکثر مواضع اصولی خود عقب نشینی کرد و به مثابه شاخه دانشجویی برخی از احزاب بیرون از دانشگاه عمل کرد و منشور دفتر تحکیم در انتخابات مجلس ششم (79) نشان دهنده استحاله کامل این دفتر است. بعضی از محورهای بیانیه تحکیم عبارتست از:
- به رسمیت شناختن قرائت های مختلف از دین (پلورالیزم آقای سروش)
- در خواست لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان
- در خواست انحلال دادگاه ویژه روحانیت – شورای عالی انقلاب فرهنگی و ...
همانطور که مشاهده می شود مواضع تحکیم در یک چرخش کامل 180 با مرامنامه و مشی تحکیم قبل از سال 76 تفاوت کرده است.
اما ماجرای دانشگاه و تشکل های دانشجویی در دولت خاتمی طرف دیگری هم دارد و آن این است که بر خلاف حمایت از انجمن های اسلامی همسو با اصلاحات، تشکل ها و انجمن های اسلامی همچون انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اهواز که در طرف مقابل از دولت انتقاد می کردند و با مشی تحکیم مخالف بودند از طرف دولت به شدت برخورد میشد و حتی در مواردی استانداری ها از ورود بعضی از اعضای این تشکل ها به جلسه امتحان جلوگیری می کردند تا اعضای این تشکل ها را به بهانه های آموزشی اخراج کنند که البته ستاره دار کردن دانشجویان مخالف دولت برای اولین در این دولت اتفاق افتاده است .
ماجرای تشکل های دانشجویی و نگاه سیاست زده دولت اصلاحات به آنها آنقدر مفصل است که امکان پرداختن بیشتر به آن در این وجیزه نمی باشد.
با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد اوضاع کمی متفاوت تر شد به طوری که فشار از روی تشکل های منتقد دولت گذشته برداشته شد و این تشکل ها تمام انتقادهای به روز نیافته خود که در دولت اصلاحات منکوب شده بودند را به سوی تشکل های همسو و طیف علامه دفتر تحکیم وحدت روانه کردند، تا آنجا که طیف علامه دفتر تحکیم با اقدامات غیر قانونی و باقی ماندن در دامن احزاب بیرون از دانشگاه از طرف دولت غیر قانونی اعلام شد، ولی برخی دفاتر آن که طبق قانون باید بسته می شدند در دانشگاه ها به صورت غیر قانونی و بدون برگزاری انتخابات به فعالیت خود ادامه دادند.
اما اوضاع در دولت دوم احمدی نژاد کمی متفاوت شد. دولت دهم که با انتقاد های منطقی دانشجویان مواجه شده بود دقیقا همچون دولت های گذشته روبه برخورد های سیاسی با تشکل ها دانشجویی آورد اما نه به سبک گذشتگان و روش های آنها بلکه روش های مرسوم به خود.
دولت دهم که وزیر علومش از وزارت کشور یعنی سیاسی ترین وزارتخانه کشور پا به وزارت علوم گذاشته بود با سیاست تشویق و تنبیه سعی در اداره تشکل های دانشجویی داشت که چندان هم موفقیت آمیز نبوده است.
این واقعیت آنجا دیده می شود که دفتر رئیس جمهور برای افطاری ماه رمضان سال 91 همه تشکل ها را دعوت می کند اما تشکل های اصلی دانشجویی بعد از اینکه در ساختمان قدیم مجلس حضور می یابند درمی یابند که دور خورده اند و باید برخلاف تشکل هایی که نامی دارند و نه اسمی و فقط مدافع عملکرد دولت هستند در طبقه دوم فقط به تماشای شوی دولت بنشینند و نماینده هایشان به ترتیبی که هنرمندانه از طرف جریان معروف دولت چیده شده است صحبت کنند تا تنبیه شوند و بدانند که انتقاد از دولت هزینه دارد. البته اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل این جلسه را تحریم کرده بود و در آن حضور نیافت.
به این ترتیب میبینیم که برخورد دولتها تاکنون با فضای دانشگاهی برخلاف حاکمیت که نمونه بارز آن کلام امام خمینی (ره) است که می فرمایند دانشگاه مبدا همه تحولات است یا سرنوشت مملکت به دست دانشگاهیان رقم میخورد؛ سیاسی ترین برخورد ها را داشته اند که یک آفت بزرگ برای کشور و دانشگاه محسوب میشود.
امیدواریم رییس جمهور منتخب، که دم از شعار اعتدال و امید را دارد، در برخورد با دانشجویان از اشتباهات گذشتگان درس بگیرد، و با در مواجهه با مطالبات دانشجویی اعتدال را پیشه بگیرد.