گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ خداوند پیامبری را برای این امت مبعوث نمود که حریص بر هدایت امت بود و به مؤمنین رئوف و رحیم بود. (1) بی شک این ویژگی رسول مکرم اسلام مورد رضایت پروردگار نیز بوده است، بلکه بالاتر از مورد رضایت باید گفت پروردگار عالم نیز نسبت به مومنین رئوف و رحیم است؛ چرا که برای هدایت ایشان کتابی مانند قرآن را نازل کرده است و پیامبری را مانند رسول مکرم اسلام را به سوی این قوم مبعوث نموده است.
کتاب خدا که جلوه گاه رحمت خداوند به مومنین میباشد آیه، آیه آن و حرف حرف آن کتاب عظیم برای هدایت نازل شده است. هنگامی که به قرآن نگریسته میشود برخی از موضوعها در قرآن بارها تکرار شده است با توجه به اینکه تکرار بر خلاف فصاحت است و یکی از وجوه معجزه قرآن فصاحت و بلاغت است؛ تکرار شدن یک موضوع در این کتاب هدایت بسیار مهم است. تکرار زیاد یک مطلب در قرآن حداقل نکته ای که میتواند دربرداشته باشد نقش مهم آن موضوع در هدایت و سعادت مومنین است به بیانی دیگر هر مقدار نکتهای و موضوعی در امر هدایت ما دخیل و حائز اهمیت باشد قرآن بیشتر و بیشتر به آن پرداخته است.
قرآن هدایت گر به سوی اهل بیت است
آیات قرآن کریم را اهل بیت به سه قسمت تقسیم کردهاند (2): یک سوم آن سنن و امثال است، یک سوم آن در مدح اهل بیت نازل شده است و در ذم دشمنان اهل بیت نازل شده است و ثلثی دیگر در فرائض و احکام میباشد هر چند در قسمتی که قصص و احکام و فرائض است، تأویل آن به اهل بیت یا دشمنان ایشان بر میگردد. لااقل طبق این روایت یک سوم قرآن به معرفی اهل بیت و شئون ایشان و معرفی دشمنان اهل بیت و مطاعن ایشان پرداخته است و این نشان از اهمیت بالای این موضوع دارد، یعنی اینکه اهل بیت و عترت پیامبر به اندازه قرآن در زندگی انسان نقش هدایت گری دارند
همانطور که اگر قرآن از زندگی مومنین حذف شود به دنبال آن گمراهی و هلاکت خواهد بود، اگر اهل بیت و علوم ایشان نیز مورد توجه و اهتمام قرار نگیرد بی شک نتیجه ای جز گمراهی نخواهد داشت به عبارت دیگر قرآن راه محکم و بدون کژی و اعوجاج هدایت را نشان میدهد «ان القرآن یهدی للتی هی اقوم» قرآن به طریق اقوم که هیچ اعوجاج و ناراستی در آن نیست هدایت میکند؛ و طریق اقومی که قرآن از آن یاد میکند در عالم خارج اهل بیت علیهم السلام میباشند که طریق اقوم هستند یعنی قرآن کتابی است که هدایت به سمت اهل بیت میکند و اهل بیت نیز هدایت به سمت خداوند مینمایند از این رو یکی از مهمترین صفات و شئون حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه و ائمه هدی «داعی الی الله» بودن است.
برادری بین مومنین کنایه از فضیلت اهل بیت است
قرآن گاه صریح مثل آیات ولایت و گاه به تلویح و کنایه به این حقیقت بزرگ و به این عنصر حیاتی هدایت اشاره میکند. یکی از آیاتی که به فضیلت و برتری اهل بیت اشاره میکند آیه اخوت است «انما المومنون اخوه» به درستیکه چنین است و غیر از این نیست که مومنین با یکدیگر برادرند شاید اگر فقط به ظاهر آیه نگاه شود ربطی به اهل بیت نداشته باشد و فقط بیان یک حکم کلی درباره نحوه و کیفیت رابطه مومنین با یکدیگر باشد.
هنگامی که به فعل پیامبر بعد از نزول این آیه نگاه میشود این آیه شریفه مفهوم دیگری مییابد یا به عبارت صحیح نبی مکرم اسلام با فعل خویش آیه را تفسیر میکند و آنچه را که خداوند از این آیه اراده کرده است را به مسلمانان ابلاغ میکند پیامبری کهشانی از شئون او مبین بودن برای آیات قرآن است.
برادری بین مومنین از روی حکمت الهی
پیامبر با توجه به این امر الهی بین مسلمانان و مومنین عقد اخوت میبندد. وی میان اصحابی که با یک دیگر مشاکلت و مماثلت داشتند و هم نوع بودند عقد اخوت بستند، از این رو بود که میان ابوبکر و عمر عقد اخوت بستند (3) و نیز میان عثمان و عبد الرحمن و همچنین میان طلحه و زبیر و از میان زنان میان عایشه و حفصه (هر چند مطلب مورد توجه این نوشتار عقد اخوت است، اما در اینجا توجه به این نکته ضروری است این کسانی که توسط پیامبر میانشان عقد اخوت بسته شد در فتنههایی که بعدا در میان امت درست شد با یکدیگر هم کاری نزدیک داشتند.
در فتنه سقیفه ابوبکر و عمر دو مهره اصلی و صحنه گردان آن بودند در ماجرای شورا مکر و فریب عمر برای تعیین خلیفه سوم آتش بیار فتنه و نیرنگ، عثمان و عبد الرحمن بودند و در شکستن بیعت و راه انداختن جنگ جمل، طلحه و زبیر شهره هستند و همچنین عایشه و حفصه در آشکار نمودن سرّ پیامبر و شهادت ایشان نقش اساسی را بازی کردند.)
به هر طریق این مسئله با نگاه به زندگانی این افراد واضح میشود که رسول خدا (ص) با این نوع عقد اخوت بستن مرزهای سیاسی بین اصحاب را به روشنی ترسیم نمودند. بین سلمان فارسی که توسط پیامبر مفتخر به عنوان سلمان محمدی شده بود و بین حذیفه که صاحب علم منایا بود و پیامبر علم شناخت منافقین را به وی داده بود، عقد اخوت بسته شد و نیز میان ابو ایوب انصاری و ابوذر غفاری.
نکته ای که در میان کسانی که بین ایشان عقد اخوت بسته شد؛ بدون هیچ توضیحی واضح است این است این عقد اخوت بنا بر قدر منازل ایشان بسته شد یعنی هر دو نفری که بایکدیگر همشان و هم منزلت بودند بین ایشان عقد اخوت بسته شد.
چرا بین خلیفه اول و دوم عقد اخوت بسته شد؟
از نحوه اخوت بین اصحاب سئوالاتی پیش روی ما قرار میگیرد؛ چرا میان سلمان فارسی که درباره او پیامبر فرموده بود «سلمان منا اهل بیت(4)» و خلیفه دوم عقد اخوت بسته نشد؟ یا چرا بین خلیفه اول و ابوذر که پیامبر او را به راستگوترین افراد وصف کردند و در این امت مانند مؤمن آل فرعون دانست(5) عقد اخوت بسته نشد؟
و یا حتی بین حذیفه که منافق شناس بود و دستور داشت که بر بدن منافقین نماز نخواند و خلیفه اول یا دوم عقد اخوت بسته نشد؟ به راستی چرا تاریخ عقد اخوت میان عایشه و حفصه را ذکر کرده است ولی درباره عقد اخوت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها و کسی از زنان سخنی نمیگوید و ساکت است؟ با توجه به این آیه شریفه: «انما المومنون اخوه» باید گفت ایمان خلیفه دوم هیچ گاه همسنگ سلمان نبود تا بین او و سلمان عقد اخوت بسته شود و او در شأن و منزلت سلمان نبود و یا اینکه ابوبکر به راستگویی و حق جویی ابوذر نبود و بین ابوبکر و ابوذر سنخیتی نبود؛ چرا که ابوذر راستگو ترین افراد و ابوبکر جاعل حدیث : «نحن معاشر الانبیا لم نورث» برای غصب فدک بود.
هنگامی که به تاریخ زندگی این دو خلیفه مینگریم اشتراکات بسیاری را میتوان یافت. از جمله این اشتراکات فرار از جنگها بالاخص در جنگ با یهودیان خیبر که در روز اول و دوم جنگ پرچم به دست این دو بود و هردوی ایشان پا به فرار گذاشتند و در اثر فرار ایشان بود که در آن دو روز لشکر اسلام شکست خورد و فرار از جنگ احد از شاهکارهای این دو میباشد؛ و یا شرکت این دو در فتنه صحیفه ملعونه و در فاجعه سقیفه و در نهایت اتحاد این دو در به شهادت رساندن حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نشان و دلیلی از همشأن بودن و هم سنگ بودن این دو است.
به هر حال اگر فرار از جنگهای ایشان و مشارکت این دو در فتنههای مختلف را نیز در نظر نگیریم باز این سئوال هم چنان باقی است که چرا این دو با سلمان فارسی عقد اخوت نبستند با توجه به اینکه پیامبر شخصا بین افراد عقد اخوت خواندند و ظاهر امر این چنین است که پیامبر تعیین کردند که چه کسی برادر دیگری باشد.
چه کسی هم سنگ پیامبر بود؟
حضرت محمد صلی الله وعلیه وآله که تمام اقوال و افعال مبارکش حکمت آمیز است و افعال او مانند گفتار نورانیش تبیین قرآن میباشد بین تمام اصحاب عقد اخوت برقرار کردند جز علی بن ابیطالب علیه السلام گویی برای بیان اهمیت این عقد اخوت و ماندگاری آن در یادها بود که کسی را برادر حضرت علی علیه السلام قرار نداد؛ و عقد اخوت برای حضرت امیر المومنین علی علیه السلام به تاخیر افتاد تا چشمان مبارک آن حضرت گریان شد. این قضیه را مخالفین اینگونه نقل کردند:
ابن مغازلى، فقیه شافعى، از انس بازگو نموده که گفت: به هنگام روز مباهله رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بین یکایک اصحابش عقد اخوت بست، در آن حال على علیه السّلام ایستاده بود و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم او را مىدید و جایگاه او را مىشناخت، اما در باب أخوت با او سخنى نگفت، على علیه السّلام با چشم گریان به خانه رفت؛ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از او جویا شد، حاضران گفتند: او با دیده پر از اشک به خانه رفت، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به بلال فرمود: هر چه زودتر، به خانه على علیه السّلام برو و او را نزد من بیاور؛ بلال به خانه على علیه السّلام رفت، در حالى که او را گریان مىدید. فاطمه از علت گریهاش پرسید و فرمود: خداوند چشم تو را نگریاند! على علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بین مهاجران و انصار، به تناسب پیمان برادرى را برقرار نمود، اما در باره من با اینکه ایستاده بودم و مرا مىدید، سخنى نگفت!
علی علیه السلام ذخیره پیامبر
فاطمه عرض کرد: ناراحت مباش شاید پدرم تو را براى خودش ذخیره کرده است! بلال گوید: گفتم: یا على! رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را اجابت کن، على علیه السّلام نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شرفیاب شد و آن حضرت ازعلت گریهاش پرسید، عرض کرد: یا رسول اللَّه! شما پیمان برادرى را بین یکایک اصحاب برقرار نمودى، اما در این بین با اینکه مرا مىدیدى، در مورد برادرى من با دیگرى، صحبت نفرمودى! رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا على! من تو را براى خودم ذخیره نمودم، آیا به برادرى با پیامبرت! شادمان نیستى؟
هر کس من مولاى اویم على نیز مولاى اوست
عرض کرد: چرا یا رسول اللَّه! خوشحالم، اما چگونه به چنین فضیلت و کرامتى دست یافتم؟ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم، دست او را گرفت و با خود به بالاى منبر برد و دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! على از من و من از او هستم، منزلت او براى من همانند منزلت هارون نسبت به موسى است. سپس در جمع حاضر اعلام نمود: «هر کس من مولاى اویم على نیز مولاى اوست» پس از این جریان، على راه منزل را با شادمانى در پیش گرفت و عمر بن الخطاب در پى او روانه گردید و مىگفت: گوارا باد بر تو گوارا باد بر تو، این منزلت، هم اکنون تو مولاى من و مولاى هر مسلمان مىباشى!
این على برادر من است
حذیفة بن الیمان گوید رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیمان برادرى بین مهاجران و انصار، برقرار کرد، چنان که بین هر فرد با همانندش عقد اخوت بست؛ سپس دست على علیه السّلام را در دست گرفت و فرمود: این على برادر من است. آنگاه حذیفه گفت: تردیدى نیست که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم سیّد و آقاى پیامبران و پیشواى تقوى پیشگان و رسول پروردگار جهان است که نظیر و همتا ندارد و على علیه السّلام برادر اوست که او نیز در عالم هستى همتایى نخواهد داشت.(6)
علی علیه السلام همسنگ پیامبر
مواساه و برادری امیرالمومنین علی علیه السلام با پیامبر عظیم الشان اسلام نشان از برابری و همانندی ایمان علی و پیامبر اکرم دارد از این رو یقین علی علیه السلام همان یقین رسول خدا است و علم حضرت علی نیز همان علم رسول خدا خواهدبود. از این جهت بلا شک و شبهه تنها کسی که حائز مقام خلافت و لایت بعد از پیامبر است حضرت علی علیه السلام است. بی جهت نیست که این مقام و فضیلت قرآنی امیر المومنین توسط ابوبکر و عمر مورد انکار قرار میگیرد.
انکار برادری علی علیه السلام و رسول خدا
هنگامی که علی علیه السلام را به زور به مسجد میکشند تا به اجبار بیعت کند عمر به برادر رسول خدا دستور بیعت میدهد، حضرت می فرماید اگر نکنم عمر پاسخ می دهد تو را خواهیم کشت حضرت میفرماید در این صورت عبد خدا و برادر رسول خدا را خواهید کشت. عمر و به نقلی ابوبکر میگوید : «أما عبد الله فنعم [ کلنا عبید الله ] وأما أخو رسوله فلا نقر لک به .] این که تو برادر رسول خدا باشی به آن برای تو اقرار نمی کنیم در این هنگام حضرت علی علیه السلام می فرماید آیا انکار می کنید که رسول خدا بین من و نفس خویش عقد اخوت جاری کرد ؟....»(7)
بزرگترین ظلم به پیامبر
اگر برادر بودن حضرت علی علیه السلام را قبول میکردند بیعت گرفتن از او برای ابوبکر مضحکترین و ظالمانهترین عملی بود که در روی زمین میتوانست انجام شود؛ هرچند سقیفه اییان در مسجد رسول خدا اخوت با امیر المومنین با علی علیه السلام را انکار کردند اما مانند خورشید در وسط آسمان برای حق جویان واضح است که تنها کسی که برادر رسول خدا قرار گرفت علی علیه السلام بود. خداوند علی را برادر رسول خدا قرار داده است و به برادری این دو در لیله المبیت بر برادری میکائیل و جبرئیل مباهات کرد؛ چرا که علی علیه السلام جان خویش را فدای رسول خدا نمود، ولی جبرئیل و میکائیل حاضر نشدند که جان خویش را برای یکدیگر فدا کنند. علی علیه السلام برادر پیامبر است گوشت و خون او از گوشت و خون پیامبر است «یا علی لحمک من لحمی و دمک من دمی» بنا براین بیعت گرفتن از او برای ابوبکر بزرگترین ظلم عالم هستی در حق پیامبر عظیم الشان اسلام و حضرت علی علیه السلام است.
پی نوشت ها :
1- سوره توبه آیه 128
2- الکافی/ ج2/ ص 627/ باب النوادر ..... ص : 627 (الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ نَزَلَ الْقُرْآنُ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِینَا وَ فِی عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ )
3- بحارالأنوار/ ج 38/ ص 335/ باب 68- الأخوة و فیه کثیر من النصوص ...../ ص : 330
4- بحارالأنوار/ ج 10/ ص 121/ باب 8- ما تفضل صلوات الله علیه
5- بحارالأنوار/ ج 22/ ص 404/ باب 12- کیفیة إسلام أبی ذر رضی الله سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ أَبِی ذَرٍّ أَنْزَلَهُ بِمَنْزِلَةِ مُؤْمِنِ آلِ فِرْعَوْن
6- آینه یقین (ترجمه کشف الیقین)/ ص 245/ مبحث سوم در برادرى آن جناب با مقام رسالت - صلوات الله و سلامه علیهما - است ..... ص : 245
7- الإمامة والسیاسة/ ج1/ ص 12 – 14/ به نقل از الغدیر/ ج5/ ص 373