به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، وبلاگ ان ربک لبالمرصاد نوشت:
شاید شما هم از آن دسته از افرادی باشید که بخواهید وقتی بحثی صورت میگیرد پیروز بیچون و چرای مباحثه باشید در حدی که طرف شما آنقدر قافیه را ببازد که علیرغم غرور، اعتراف به شکست داشته باشد.
و من بنا بر اینکه مدام در این حیطه بودهام بنابر آنچه که تاکنون دانستهام و فهمیدهام بخشی از تجربیات خود را در اختیار شما قرار میدهم.
1- عمل بارها برتر از تئوری است
باید بدانید که اکثر افراد یا تقریباً همه افراد حوصله یا توان تجزیه و تحلیل حرفهای شما را ندارند بلکه به نتیجه آن نگاه میکنند که از جهاتی ناعادلانه است.
مثلاً برخی اساتید به جواب آخر نگاه میکنند و اگر غلط باشد هیچ نمرهای اختصاص نمیدهند و شما که تنها در جواب آخر بعد از نوشتن و حل چندین فرمول اشتباهی مرتکب شدهاید با کسی که سوال را به کلی جواب نداده است برابر هستید!
در اکثر مسائل هم چنین است یعنی سعی کنید وارد مبحثی نشوید که خود در عملی ساختن آن موفق نبودهاید؛ چه بسیار اعمالی که گرچه تئوری ما در آنها درست است اما به عللی دیگر در آن موفق نبودهایم مثلاً اگر شما کچل باشید اما عوامل تخریب کننده موی سر را به کسی توضیح و وی را نصیحت کنید بسیار کمتر به حرف شما گوش میدهد نسبت به زمانیکه خود شما مویی زیبا و سالم داشته باشید.
این مسئله در مورد خود من هم اتفاق افتاده است مثلاً من دهها برابر علوم رایانه، به الهیات پرداختهام اما چون رشتهام نرم افزار بوده است، اطرافیانم تنها سوالات کامیپوتری از من میپرسند و تنها به حرفهای کامپیوتری من اعتنا میکنند!
افرادی که تنها به عمل نگاه میکنند تا حدود زیادی حق دارند چون بدیهی است مثلاً یک پزشک از یک شخص عادی، بیشتر پزشکی بداند، اگر چه موارد استثنایی وجود دارد اما میتوان آن را نادیده گرفت و اگر بخواهی وارد مبحثی که در آن خود شکست خوردهای بشوید با این ضرب المثل مواجه میشوید: «تو گر طبیب بودی سر خود دوا نمودی».
سعی کنید در مباحثات ابتدا در عمل موفق بودن خود را اثبات کنید بعد وارد بحث شوید وگرنه حتی ممکن است شخص مقابل شما چون فکر میکند شما متخصص نیستید، دست به دروغ زدن هم ببرد!
یک بار شخصی بود که فکر میکرد من قرآن نخوانده به مباحثهاش آمدهام! به دروغ گفت در فلان آیه قرآن فلان مطلب است! من هم گفتم بگو کجای قرآن این مطلب آمده؟! فکر کردهاید قرآن را نخواندهام؟! پس قبل از هر مباحثهای، دقیقاً مسلط به بحث شوید وگرنه طرف شما با کمی زرنگی میتواند باطل خود را به شما بقبولاند.
چند وقت پیش یکی از اطرافیانم با خوشحالی آمد و به من گفت: «آنقدر که مخالفان سوری را تروریست میخوانی چون خارجی هستند، حزب الله هم خارجی است که به کمک نظام سوریه آمده؟ چه جوابی داری؟!» اگر من مسلط به بحث نمیبودم قطعاً شکست خورده این استدلال میشدم اما دانستم چطور پاسخ سوالش را بدهم:
از ماهها پیش تروریستها بدون هیچ گونه دلیلی به لبنان که بیطرف درگیری است راکت شلیک میکنند؛ حزب الله هم در عملیات القصیر که منبع پرتاب راکتها و انبار سلاح تروریستها بود شرکت کرد! علاوه بر این در نظام بین الملل ادیان و مقدسات آنها مرز ندارند مثلاً پاپ نمیتواند نعوذبالله به پیامبر اسلام توهین کند و بعد بگوید که من در خاک واتیکان توهین کردهام نه در خاک مسلمانان! اماکن مقدس هر دین هم مورد تعدی و هتک حرمت قرار بگیرند، پیروان آن دین در هر کجای جهان که باشند با هر ملیت و زبانی، میتوانند به دفاع از آن بروند و این برخلاف مقررات بین المللی نیست.
حرم حضرت زینب (س) برای شیعیان مقدس است و وقتی تروریستها مدام به طرف آن خمپاره میاندازند و قصد تصرف و تخریب آن را به مانند مقبره جناب حجر بن عدی دارند، بدیهی است حزب الله که شیعی است ساکت نماند همانطور که اگر به کعبه حمله شود، مسلمانان ایران هم میتوانند به عربستان بروند و از حریم آن دفاع کنند.
بعلاوه شرع و عقل حکم میکند آنچه عوض دارد گله ندارد یعنی وقتی مخالفان نیروی خارجی وارد میکنند نظام سوریه هم مجاز به این کار میشود و همین امر دلیل کافی میتواند باشد وگرنه قصاص هم مساوی جنایت میشود یعنی یک نفر میتواند بگوید قاتل را اعدام نکنید چون قتلی دیگر است! یا مثلاً وقتی دو تیم فوتبال با هم مسابقه میگذارند اگر یک تیم بتواند حق 5 تعویض داشته باشد، تیم دیگر هم میتواند تقاضای 2 تعویض اضافه بر 3 تعویض قانونی داشته باشد.
پس قبل از ورود یا اظهار نظر در مورد یک مبحث سعی کنید برای تمامی شبهات احتمالی آن پاسخها را در دسترس داشته باشید و خود را مسلط به بحث نشان دهید.
2- در مباحثه خشت اول تفکرات طرف خود را تخریب کنید
همانطور که زدن شاخ و برگ یک درخت، آن را ساقط نمیکند بلکه گاهی باعث رشد بهتر آن میشود، در مباحثه هم باید سراغ خشت اول تفکرات یک شخص رفت و در آنجا باید دید که طرف شما منطقی است یا خیر.
در ریشه و مباحث ابتدایی منطق، کمتر کسی پیدا میشود که بیمنطق یا کج منطق باشد لکن در پیچیدگیهای بعدی است که افراد راه کج میروند چه سهواً چه عمداً برای منافعی که دنبال میکنند مثلاً نادر است شخصی که اجماع نقیضین را محال نداند اما میبینیم که دنیای ما پر است از تناقضها و تناقضگوییهای بیشمار!
اما خشت اول چه هست؟ یکبار شخصی به من گفت تو چرا از سرکوب انقلابیون سوریه دفاع میکنی؟ من هم به وی گفتم خود سوال تو اشتباه است! باید به عقب برگردیم و ببینیم تعریف شما از انقلابی چیست؟ آیا هر شخصی انقلابی است یا خیر؟
بعد بحث را به عقب برگرداندم و شروع به بحث در مورد ویژگیهای یک انقلابی کردیم که یکی از بدیهیترین ویژگیهای آن، خارجی نبودن یک انقلابی بیان شد و به طرفام گفتم بیشتر بحث سوریه در همین جا خاتمه پیدا میکند چون بنابر اعتراف خود مخالفان و آنچه که همه میبینیم، مخالفان سوریه، افرادی از سایر کشورها هستند و بسیار اندکاند کسانی که واقعاً خود سوری هستند!
بعد سایر ویژگیهای افراد انقلابی را برشمردیم و طرفام خود گفت که هیچ از آن نماند! من هم گفتم حالا سوال شما به این سوال تغییر میکند: «چرا از سرکوب تروریستهای اجیر شده عربی-غربی حمایت میکنی؟» که باعث خنده هر دو نفر ما شد!
پس در مباحثه سعی کنید تا آنجایی که میتوانید بحث را بشکنید، به عقب بازگردانید، ریشهشناسی کنید بعد حق و باطل مشخص میشود.
3-در مباحثه از کلماتی همچون «من فکر میکنم» و «شاید» حتی الامکان استفاده نکنید
در مباحثه سعی کنید چنان اعتماد به نفس داشته باشید که حرفهای حق خود را بدیهی بدانید به همان مقدار که وقتی میخواهید بگویید نقطه بخار آب خالص 100 درجه است! یعنی ما در مورد آب نمیگوییم «من فکر میکنم نقطه بخار آب صد درجه است» در مورد کلمات غیرقاطع دیگر مانند «شاید» هم وضع چنین است، باید چنان از حرف خود مطمئن و قاطع باشیم که طرف مقابل ما هوس نکند به سراغ خشتهای اول ما بیاید!
4- حرفی نزنید که بتوان از آن کوچکترین سوء استفادهای کرد
حکایت است در یکی از شهرهای انگلستان که هنوز کوچهها در شب چراغ نداشتند، حکم صادر شد که اهالی در کوچهها بدون فانوس آمد و شد نکنند و اگر کسی در شبهای تاریک بدون فانوس حرکت کند مقصر خواهد بود.
بهلول مانندی که در آن شهر بود به قصد نشان دادن ضعف قانون گذار، شب با فانوسی که شمع نداشت بیرون آمده، چون او را گرفته و نزد قاضی بردند، گفت: برخلاف قانون رفتار نکردم، اعلان کرده بودید بدون فانوس کسی بیرون نیاید، این است فانوس که همراه برداشتهام و به هیچ وجه مقصر نیستم.
قاضی دید حق به جانب است و او را مرخص کرد و در صدد اصلاح قانون برآمد؛ روز دیگر اعلان دادند اهالی بدون فانوسی که شمع داشته باشد اگر بیرون بیایند مقصر خواهند بود! شب بعد همان شخص با فانوسی که در آن شمع گذارده ولی آن را روشن نکرده بود، بیرون آمد! این بار نیز که او را گرفته، نزد قاضی آوردند قاضی حق را به جانب او دیده، در اعلان دفعه سوم لفظ «روشن شده» را به شمع فانوس افزود!
در مباحثه هم باید کامل حواستان باشد حتی اشتباه لفظی و تایپی نداشته باشید وگرنه مورد سوء استفاده قرار میگیرد.
5-چهارچوب مورد بحث را دقیقاً مشخص کنید
برخی از افراد وقتی در مباحثه از نظر منطقی و اطلاعاتی مغلوب میشوند سعی میکنند از شاخهای به شاخهای دیگر بپرند یا با فرافکنی از بحثی که در آن نمیتواند غالب شود فرار کند و این شما هستید که نباید چنین اجازه به وی دهید و مدام بدون خجالت و با عصبانیت و جدیت تمام طرف خود را به بحث اصلی برگردانید و تا تسلیم نشدن طرفتان به سراغ بحث بعدی نروید.
6- در مباحثات اخلاق کمیاب است!
اگر شما فکر میکنید یا اطمینان دارید که در مباحثه از حق دفاع میکنید پس فکر کنید یا مطمئن باشید که طرف مقابل شما چون مدافع باطل است، لذا از روشهای غیراخلاقی هم برای پیروزی استفاده میکند.
استناد به اخبار کذب یا حتی ساختن اخبار یا مطالب کذب و دروغ، تحریف یا ناقص گفتن حقایق، مغلطه، سفسطه و مصادره به مطلوب تنها برخی از شگردهای اهل باطل هستند لذا به تک تک کلمات آنها در مباحثه دقت کنید و با این پیش فرض وارد مباحثه شوید و شأن واقعی طرف را به خود وی مدام گوشزد کنید وگرنه پله پله خود را به جایگاه بالاتری در مباحثه میآورد.
از همه موارد بالا مهمتر و بلکه اصل مطلب در مباحثه، یادگیری اصول و گزارههای منطقی و کسب اطلاعات صحیح و معتبر است تا به وسیله آنها بتوانید با منطق و اطلاعاتی قوی از حق دفاع کنید که این میسر نمیشود مگر با سالها تفکر، تحقیق و مطالعه و آخرین نصیحت من به شما هم این است که اگر فهمیدید طرف مورد مباحثه شما از یک حدی بیشتر نمیفهمد به مباحثه ادامه ندهید چون این فرد سطح بحث را بسیار پایین میآورد سپس در آن سطح پایین که در آن متخصص است وارد مباحثه با شما میشود و مغلوب میشوید!