به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، محمد ایمانی امروز پنج شنبه 10/5/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سپتامبر 2012 هنگامی که باراک اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل از حل چالش اسرائیل و فلسطین به واسطه مذاکره سخن گفت، با واکنش قابل تامل یک سیاستمدار بازنشسته اسرائیلی مواجه شد. این سیاستمدار گفته بود «فلسطینیها نباید اوباما را دستپاچه کنند. آنها باید با اسرائیلیها بنشینند و با آنها تمرین کنند و مثل گوسفند و گرگ برای ناهار تصمیم بگیرند»! ازسرگیری مذاکرات میان تزیپی لیونی وزیر دادگستری اسرائیل و صائب عریقات نماینده تشکیلات خودگردان با میزبانی آمریکا، تداعیکننده همان صحنهای است که سیاستمدار بازنشسته صهیونیست ترسیم کرده است. آخرین دور مذاکرات بیسرانجام، 3 سال پیش (سال 2010) به خاطر دور تازه شهرکسازی صهیونیستها در قدس شرقی و کرانه باختری با بنبست مواجه شد. اما اکنون جان کری برای دو طرف فلسطینی- صهیونیست مراسم افطار! برگزار میکند و وعده میدهد که دور تازه مذاکرات ممکن است حدود 9 ماه طول بکشد. باراک اوباما هم در بیانیهای از طرفین خواسته همچنان مذاکره کنند «تا شاید بتوان به هدف تشکیل دو کشور دست یافت.»
نزدیک 4 دهه است که طیفی از اعراب و سازمان فتح به میانداری آمریکا با اشغالگران سرزمین فلسطین مذاکره میکنند و هر بار امتیازی میدهند بیآنکه کمترین امتیازی کسب کنند. سهم یاسر عرفات از همه مذاکرات و امتیازاتی که داد، سم ایدزی بود که در جان وی وارد کردند و مرگ او را رقم زدند. سنگ بنای مذاکرات سازش، با مذاکره کمپدیوید میان بگین و انور سادات و میزبانی کارتر در سال 1978 گذاشته شد. این آغاز خیانت علنی به آرمان فلسطین بود. پس از آن مذاکرات سازش در مادرید (1991)، اسلو (1993)، کمپدیوید (2000)، طابای مصر (2001)، ژنو (2003)، آناپولیس (2007) و واشنگتن (2010) از سوی دولتهای کلینتون و بوش و اوباما پی گرفته شده و با سناریوهای فریبی نظیر طرح صلح عربستان (سال 2002) و «نقشه راه» گروه چهارجانبه (2003) همراه بوده است. اما دریغ از اینکه یک وجب از سرزمین فلسطین که از دریای مدیترانه تا رود اردن را شامل میشود، به صاحبان آن بازگردانده شود. آیا قرار است 9 ماه دیگر روند مذاکرات مادرید و اسلو و کمپدیوید و طابا و ژنو و آناپولیس و واشنگتن تغییر کند؟ چرا باید فلسطینیها به این مذاکرات امید داشته باشند؟ حق با عبدالباری عطوان سردبیر فلسطینی نشریه القدس العربی بود که چند ماه پیش نوشت «ابومازن وقتی اعلام میکند که نمیخواهد به زادگاهش صفد بازگردد و آن را خاک اسرائیل میداند، در واقع برای رضایت اشغالگران، از اصول اساسی ملت فلسطین عقبنشینی و آنها را تحقیر میکند. اما او اگر میخواهد در پایتخت اردن بقیه عمر را سپری کند حق ندارد از جانب 6 میلیون آواره فلسطینی سخن بگوید. او 20 سال است که امتیاز میدهد اما فقط توهین نصیبش شده است. او وقتی میخواهد یکی از ما نباشد، نباید از جانب ما سخن بگوید.»
تاریخ تحولات 35 سال گذشته سند معتبری برای این ادعاست که دلالها و شرخرهای سیاسی نمیتوانند از طرف ملت فلسطین، این سرزمین شریف را بفروشند که اگر چنین بود ضرورت نداشت هر چند وقت یک بار، خیمه مذاکره برپا کنند. بیداری و مقاومت اسلامی در همین 3 دهه موجب شده تا فلسطین لقمهای گلوگیر برای صهیونیسم شود. همین روزها روزنامه آلمانی دیسایت با اشاره به تقسیم منطقه غرب آسیا توسط انگلیس و فرانسه پس از جنگ اول جهانی نوشت «مارک سایکس دیپلمات و نظامی انگلیسی زمانی خطی از عکا در فلسطین تا کرکوک در عراق کشید. او به اتفاق فرانسوا ژرژپیکو، باقی مانده امپراتوری عثمانی را میان خود تقسیم کردند. اما حالا بحران به شکلی شگفت اوج گرفته است. غرب امروز دیگر نمیتواند مانند دوره سایکس- پیکو خطی روی شن بکشد و قلمرو مشخص کند. این یک نوستالژی نیست. نظم تحمیل شده غرب و دوره استعمار در حال فروپاشی است.»
65 سال پس از اشغال فلسطین و تلاش منحصر به فرد برای اعتبار بخشیدن به رژیم جعلی صهیونیستی، مسئله نه تنها حل نشده و رژیم اسرائیل جا نیفتاده بلکه بحران مشروعیت و اقتدار عمیقتر از همیشه سر برآورده است. سپتامبر سال گذشته متیو گولد سفیر انگلیس در تلآویو ضمن مصاحبه با شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی گفت «اسرائیل در حال نابودی است. جایگاه اسرائیل در دنیا هر روز ضعیفتر میشود. این روند سرعت تازهای به خود گرفته است. منظور من افراد عادی نیستند بلکه نمایندگان پارلمان و شخصیتهای مهم جهان هستند که یک به یک از تایید اسرائیل منصرف میشوند». حق با سفیر انگلیس بود. یک ماه پس از سخنان وی یعنی در اکتبر 2012 فیلیپ جرالدی افسر سابق سیا درباره این سؤال که چرا از اسرائیل متنفر است؟ در آنتیوار نوشت «زمانی که افسر سیا بودم سفرهای متعددی به اسرائیل داشتم و با خیلیها ملاقات کردم. من دوستان یهودی دارم اما هیچ کدام این مسائل حقیقت را که دولتهای اسرائیل بخشی از پروژه جنایتکارانه بلندمدت هستند و سلسلهای از رؤسای جمهور و نخستوزیران جنایتکار، زمام امور آن را برعهده داشتهاند، تغییر نمیدهند. نظام اسرائیل، نسبت به معیارهای بینالمللی یاغی و دستانش آغشته به خون اشغالگری و شکنجه است. بدتر از آن اینکه اسرائیل، کشورم آمریکا را به بازی گرفته و خسارتهای وحشتناکی به دولت و ملت آمریکا تحمیل کرده است. من این جنایت را نمیتوانم ببخشم یا از آن چشمپوشی کنم». همان زمان گوشهای از گزارش 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا منتشر شد که تاکید میکرد «اسرائیل بزرگترین خطر برای منافع آمریکاست و روابط واشنگتن با 57 کشور اسلامی را به خطر انداخته است. آمریکا باید با تحولات فعلی برای خاورمیانه بدون اسرائیل آماده شود.»
در چنین شرایطی بود که یوری آونری نویسنده و عضو سابق پارلمان رژیم صهیونیستی نطق ریاکارانه اوباما را مورد اعتراض قرار داد و در کانتر پانچ نوشت «اوباما از دو طرف اسرائیلی و فلسطینی صحبت کرد اما از آن دو، به زعم اوباما فقط اسرائیل است که رنج میبرد! چه غمناک! نه اشغالی وجود دارد و نه شهرکسازی و نه کودکان کشته شده فلسطینی. اوباما با تزویر سخن گفت. فلسطینیها البته میتوانند دولت خودشان را داشته باشند اما نباید تحمیل یا آمریکا را دستپاچه کنند. آنها باید مثل بچه آدم با اسرائیلیها بنشینند و تمرین کنند. گوسفند عاقل باید با گرگ عاقل بنشینند و برای ناهار تصمیم بگیرند. بیگانهها نیز نباید دخالت کنند! به راستی که نطق اوباما تهوعآور بود. قهرمان غمانگیز و تراژیک ماجرا محمود عباس است که حاضر است ریسکهای بزرگی بکند». آونری حاصل این زورگویی یکسویه را سر برآوردن مقاومت حزبالله و جهاد اسلامی و حماس توصیف میکند و مینویسد؛ «سال 1982 وقتی شارون وارد خاک لبنان شد، من در خودروی پشت سر سربازهایمان بودم. شارون درباره شیعیان دقت نکرد. آنها منکوب شده بودند اما ما اشغال لبنان و پذیرایی از خود را طولانی کردیم و شیعیان لبنان برای اولین بار شورش کردند. ما 18 سال ماندیم و حزبالله جای امل را گرفت و به یک جنبش قدرتمند رزمنده و مورد تحسین تودههای عرب تبدیل شد. آنها تشکر بزرگی به اسرائیل بدهکارند (!)... اجازه دهید جمهوری اسلامی را فراموش نکنیم. سازمان سیای آمریکا و امآیسیکس انگلستان سال 1951 علیه نهضت نفت و محمد مصدق کودتا کردند و نفت را به بریتانیای منفور بازگرداندند. سرویس شاباک ما شیوههای شکنجه را به ساواک آموزش دادند اما حاکم منفور ایران در سال 1979 سرنگون شد و ادبیات اعتراض به شیطان بزرگ و شیطان کوچک (اسرائیل) رایج شد. اسرائیل بدین ترتیب نقش مهمی در بیداری اسلامی داشته است.»
واقعیت این است که بلوغ بیداری اسلامی به مقاومت اسلامی انجامیده است. تهاجم 8 روزه رژیم صهیونیستی به غزه (اواخر آبان سال گذشته) به موازات فاش کردن فرتوتی اسرائیل، برگهای برنده رو نشده در جبهه مقاومت اسلامی را خاطرنشان کرد. همان زمان واشنگتنپست نوشت «جنگهای اسرائیل ناامیدکننده است و 30 سال است که اسرائیل دیگر نمیتواند از این طریق مشکلات خود را حل کند». روزنامه هاآرتص نیز معتقد بود «ما باید از ستون ابرها (نام عملیات حمله به غزه) پایین بیائیم، پیش از آنکه تجربه شکست در 2 جنگ قبلی (2006 و 2008) تکرار شود. این نخستین بار از سال 1948 است که به تلآویو حمله (موشکی) میشود. حتی عبدالناصر هم از عهده چنین کاری برنیامده بود». در آن جنگ به روایت روزنامه لیبراسیون «حماس برای اولین بار موفق شد رعب و هراس را به دل اسرائیل و ساکنان تلآویو بیندازد». رزمندگان مقاومت اسلامی در فلسطین این بار از موشکهای 75 کیلومتری فجر رونمایی کرده بودند و همین امر صهیونیستها را وادار به پذیرش آتشبس کرد. همان ایام حسن عصفور تحلیلگر فلسطینی در فلسطین الیوم نوشت «همه میدانند که من در گذشته مطالبی را در انتقاد از ایران نوشتهام اما اینها مانع از این نمیشود که چشم بر واقعیت ببندم؛ ایران اکنون مایه فخر و غرور فلسطینیها شده و سزاوار قدردانی است. این قدردانی با هر موشکی که به سوی اشغالگران شلیک میشود و آنها را وادار به خزیدن در پناهگاه میکند، بیشتر میشود.»
با این وصف واقعیت مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت نقش پنهان رژیم صهیونیستی در دامن زدن به جنگ سوریه از یک سو و آشوب در مصر از سوی دیگر است. صهیونیستها در واقع بدین ترتیب کوشیدند ضمن متلاطم کردن کشورهای همسایه، برای خود حاشیه امنیت دست و پا کنند. آنها به سیاست تفرقه بینداز و نابود کن توسل جستند. با این حال نقشآفرینی خیرهکننده ارتش سوریه- با مساعدت ارتش حزبالله و مشورت ایران- در پاکسازی تدریجی گروههای مسلح تروریستی از مناطق القصیر، الخالدیه و بخشهایی از منطقه حمص، بار دیگر ورق پیروزی را به نفع محور مقاومت برگردانده است. آنچه امسال به موضوع روز قدس اهمیت دوچندان میبخشد، همین تلاش پرحجم عبری- غربی- عربی (ارتجاع) برای فراموشاندن و از خاطر بردن نقش غده سرطانی صهیونیستی در بحرانها و اختلافات و درگیریهای منطقهای است. امام خمینی (ره) به عنوان مبدع ایده بلند روز قدس فرمودند روز قدس روز اسلام است و اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود. فردا فرصتی مهم برای بالا گرفتن پرچم اتحاد و مقاومت و پیروزی به نام اسلام و امت اسلامی است.
منبع: کیهان