به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، باید توجه داشت که از بدترین مصادیق شرک این است که یک عده وسط بیافتند و از طرف خدا و یا به موازات او هر چیزی را که خوششان نمیآید «شرک» بنامند. جالب آنکه حد وسط هم ندارند که مثلاً چیزی را بگویند حرام، گناه یا معصیت است. بلکه هر چه خود دارند، اگر چه من درآوری باشد عین توحید است و هر چه دیگران دارند، اگر چه عین وحی یا سنت نبوی (ص) باشد عین «شرک» است؟!
الف - مأخذ بایدها و نبایدهای شیعه:
از کی تا به حال برخی از اهل سنّت که مطالعات کافی نیز ندارند تعیین میکنند که شیعه چه باید بگوید و چه نباید بگوید؟ شیعه از کلام وحی، سنّت رسول وحی (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) تعلیم میگیرد و فرمان میبرد که چه بگوید و چه نگوید. و اگر قرار بود اهل سنّت تعیین کننده باشند، خوب شیعه هم سنّی میشد.
این روش ضد تبلیغ علیه تشیع، یک نوع فرار به جلو است. یعنی به جای آنکه پاسخ دهند وقتی رسولالله (ص) و اهل بیت (ع) را کنار میگذارند، به چه مجوز عقلی و نقلی این را میگویند و یا آن را میگویند، شیعه را زیر سؤال تحکمی میبرند که این را باید بگویند و آن را نباید بگویند!
و از کی تا به حال آنان تعیین میکنند که چه چیزی شرک است و چه چیزی شرک نیست؟ اصلاً معنای شرک را میدانند؟ شرک فقط و فقط در مقابل توحید و شریک قائل شدن برای خداوند متعال است. نه اینکه هر چه را خوششان نیامد، انگ «شرک» را بتوانند به آن بزنند!
همین نوع نگاه و رجوع به محوریت «من» به قرآن کریم است که از «حسبنا کتاب الله» شروع میشود و به مهدور الدم خواندن امام حسین (ع) میانجامد. وقتی گفتند: رسول و سنّت رسول (ص)، امر او، تفسیر و تأویل او، تعیین و تکلیف او را لازم نداریم، کتاب خدا در دستمان است، خودمان از رویش میخوانیم و هر چه خودمان فهمیدیم همان درست است! یک جا نیز چنین میفهمند که یزید خلیفة الله است و هر کس با خلیفه خدا بیعت نکند، یاغی و طاغی است، پس امام حسین (ع) العیاذ بالله از دین خارج شده و خونش مباح است (؟!)
این خودگرایی به جای خدا گرایی، خود گویی به جای قرآن گویی و خودبینی به جای رسول بینی است که به شرک میانجامد.
شرک و شراکت:
چه کسی گفته که هر مشارکتی در انجام رسالت معینی برای رسیدن به هدفی معین، شرک است؟ اگر خداشناسی، قرآنشناسی و اسلامشناسی دست اینگونه افراد [که غالباً نه شیعه هستند و نه سنّی) بیافتد و با چنین معیارهایی من درآوری مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، لابد به خود خدا نیز اتهام شرک میزنند. چرا که نفرمود من فقط قرآن را برای شما فرستادم. بلکه فرمود: ابتدا رسول فرستادم. پس به او ایمان بیاورید و هر چه گفت بپذیرید و تبعیت کنید. سپس به همراه او کتاب نازل کردم و به همراهش «میزان» نیز نازل کردم. آیا اینها شرک و تثلیث است؟
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (الحدید، 25)
ترجمه: به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مىکند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است.
دقت شود که «وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ «یعنی به همراه آن رسولان نازل کردم. یعنی خدا میفرماید که جهت تحقق هدایت بشر، رسول، کتاب و میزان نازل کردم، پس معلوم است که اینها با هم هستند و در هدایت بشر با هم شراکت دارند.
آیا اگر پیامبر اکرم (ص) به روایت مستند در منابع تشیع و تسنن [مسند أبی یعلی، ج2، ص318 و دهها سند دیگر] فرمود: «الحق معه علی و العلی مع الحق – حق با علی است و علی با حق است» و یا فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ – علی با قرآن است و قرآن با علی است و از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر به من برسند» [حاکم نیشابورى در المستدرک على الصحیحین - ابن عساکر، ج42، ص449 و دهها سند دیگر]، العیاذ بالله «شرک در حق» و «شرک در قرآن» است! یا تفکیک اینها از هم شرک است؟
آیا با چنین معیارهای من درآوردی، کلّ حدیث ثقلین و کل خطبه غدیریه از نظر آنان «شرک» نیست؟ اگر شریک نباشند، چرا پیامبر اکرم (ص) فقط به یکی سفارش نکرد و فرمود: [از این سه ثقل نازل شده برای هدایت] من از میان شما میروم و دو ثقل دیگر، یعنی کتاب الله وعترتم را باقی میگذارم و تا زمانی که به هر دو ودیعت چنگ نزده باشید، رستگار نخواهید شد؟ (خطبه غدیر به سند اهل تشیع و سنّت)
قرآن:
بدون تردید کسانی که نگاه و اعتقادی اینگونه به قرآن کریم دارند، اصلاً نمیدانند قرآن چیست. لذا هنوز سعی دارند به مسلمانان القا کنند که قرآن یعنی ظواهر این چند سطری که روی چند صفحه بین دو جلد نوشته شده است و اکنون در دست ماست و همین هم برای ما کافیست! آیا خداوند متعال چنین کتابی نازل کرده است؟ و یا آنکه آیاتش را به قلب پیامبر (ص) نازل نموده و لذا نمیشود چند صفحه نوشتار را از او گرفت و خودش را کنار گذاشت. درست مثل این است که بگویند «انسان یعنی جسد بدون روح و حیات». لذا معلوم است که انسان کامل، یعنی اهل عصمت (ع)، یعنی حضرت رسول اکرم (ص) و اهل بیت او (ع)، روح قرآن، قرآن مجسم، بیان قرآن، قرآن ناطق و شریک قرآن هستند و بدون رجوع به آنها کسی از درک قرآن بهرهمند نمیگردد و هدایت نیز نمیشود.
چند حدیث به سند اهل سنت:
*- زمانی که ده آیهٔ نخست سوره توبه نازل شد، رسول خدا (ص) آن را به ابوبکر سپرد و امر نمود که آن را برای اهل مکّه بخواند. سپس رسول خدا (ص)، علی (ع) را فراخواند و امر نمود که آیات را از ابوبکر بگیر و برای اهل مکّه بخوان! علی (ع) فرمود: در جحفه به او رسیدم و نامه را از او گرفتم؛ پس ابوبکر به سوی رسول خدا (ص) بازگشت و گفت: «ای رسول خدا! آیا در مورد من مطلبی نازل شده؟ رسول خدا فرمودند: نه، لکن جبرئیل پیش من آمده و گفت: از طرف تو کسی چیزی را ادا نمیکند مگر خودت یا مردی از خودت» (مسند امام احمد حنبل، ج1، ص151) این حدیث با اندکی تفاوت تعبیر در (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص51) نیز آمده است.
*- بنگرید که پس از من، با دو یادگار گرانبهاى من چگونه رفتار مىکنید؟ مردی برخواست و پرسید: یا رسول الله! دو أثر گرانبهاى شما چیست؟ فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست؛ وسیلهای که جانبى از آن در دست خدا مىباشد و طرف دیگر آن در اختیار شما قرار گرفته است؛ پس به آن چنگ بزنید که نمیلغزید و گمراه نمیشوید. و ثقل اصغر عترت من است؛ که همانا آن دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همین اتحاد و یگانگى را براى آنها درخواست کردهام. پس بر این دو پیشى نگیرید که به هلاکت مىرسید و سخنى به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند» (المعجم الکبیر، الطبرانی، ج3، ص66)
پس توحید، شرک و قرآن کریم را نیز باید از آنها آموخت، نه اینکه به آنها یاد داد.
منبع: جام