کد خبر:۲۵۶۵۶۳
وبلاگ گفتمان برتر

جوانی که با سخنان نصرالله شیعه شد

در حاشیه دوازدهمین اعتکاف دانشجویی ماه رمضان که در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علیه آلاف تحیه و السلام و به همت هیئت دانشجویی ودیعة الحسین (ع) در روزهای ۲۷ٰ ۲۸ و ۲۹ ماه رمضان امسال برگزار شد، هم­کلام شدیم با مسافری از غزه، شهر مظلومیت و استقامت، فردی که برای اولین بار پای در آستان ملک پاسبان، حضرت علی بن موسی علیه السلام گذاشته بود.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، حسین اسدی در وبلاگ گفتمان بر‌تر نوشت: محمد جوان 28 ساله اهل فلسطین که بتازگی و پس از تحقیقات بسیار زیاد به مذهب تشیع گرویده و مدتی است که برای فراگرفتن علوم و معارف حقهٔ شیعی در شهر مقدس قم و در جوار کریمه اهل بیت (علی‌ها سلام) سکنی گزیده، توضیحاتی بسیار تکان دهنده و قابل تأمل درباره نحوه شیعه شدنش و اتفاقات پیرامون آن و همچنین اوضاع سیاسی فلسطین و کشورهای منطقه داشت که خلاصه‌ای از آنرا با هم مرور می‌کنیم:


اسمم محمد است، 28 سال دارم، در لیبی بدنیا آمدم، پدرم در لیبی دانشجو بود و پس از اتمام تحصیلات بعنوان استاد دانشگاه در‌‌ همان جا مشغول بکار شد تا اینکه معمر قذافی دستور اخراج فلسطینیان را صادر کرد و ما به کشورمان بازگشتیم.

 

در فلسطین تحت حکومت تشکیلات خودگردان بودیم تا اینکه شارون وارد قدس شد و انتفاضهٔ فلسطین شکل گرفت. در ابتدای شکل گیری انتفاضه تنها سلاح ما سنگ بود و شرایط طوری بود که فقط فلسطینی‌ها کشته می‌شدند. روز دهم انتفاضه مسلحانه شد، 2 سرباز اسرائیلی کشته و تعداد زیادی جوان فلسطینی هم شهید شدند. گروه‌های فلسطینی درگیری مسلحانه را شروع کردند. عملیات‌های استشهادی و ساخت موشک‌های دست ساز و با برد کم آغاز شد. گروه‌های فلسطینی درگیری مسلحانه را شروع کردند. عملیات‌های استشهادی و ساخت موشک‌های دست ساز و با برد کم آغاز شد.

 

درگیری‌ها که شدت گرفت اسرائیلی‌ها دست به‌کارهای دیگری زدند، از جمله بستن راه‌ها و تقسیم کردن غزه، که این حرکت کار را برای مردم بسیار سخت کرد، بطوریکه حتی برخی دانشجویان برای رفتن به دانشگاه خود که در شرق غزه بود نمی‌توانستند راهی پیدا کنند.

 

اولین تلنگر

 

در سال 2006 با دستگیری 2 سرباز اسرائیلی، جنگ 33 روزه بین حزب الله و رژیم اشغالگر قدس آغاز شد. من در آن زمان جزء اهل سنت بودم، البته همهٔ ما به حزب الله و سید حسن نصرالله‌حفظه‌الله به‌عنوان جریانات مقاومتی و ضداسرائیلی علاقه‌مند بودیم و آن‌ها را مثل خودمان مسلمانی با مذهب دیگر می‌دانستیم اما ارادت‌مان بیشتر از جنبهٔ مقاومتی بود.

 

من تمام وقت شبکه المنار لبنان و شبکه‌های اسرائیلی را رصد می‌کردم، صحبت‌های نصرالله را مداوم پیگیری می‌کردم و برایم جالب بود که چقدر اسرائیلی‌ها از جنگ با حزب الله و طولانی شدن آن هراس دارند! در ابتدا تصورم این بود که قدرت حزب الله بخاطر موشک‌ها و تسلیحات زیادی است که از طرف ایران به آن‌ها داده شده و ربطی به عقائد و نگرش‌های آنان ندارد. ولی هنگامیکه این صحبت نصرالله را شنیدم که گفت: «شما نمی‌دانید که دارید با فرزندان محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم صلوات الله و سلامه) می‌جنگید» تحلیلم نسبت به حزب الله، تحلیل دینی شد، این را که شنیدم تأثیر خاصی بر روی من گذاشت و احساس کردم که یک چیزی وارد قلب من شد.

  

این سؤال در درون من بوجود آمد که چرا این‌ها مثل ما، نسبت به صحابهٔ رسول الله (ص) احساس فخر نمی‌کنند و چرا نسبت به فرزندان پیغمبر (ص) و این اسامی احساس عزت می‌کنند؟ بخاطر جو رسانه‌ای حاکم، اطلاعات ما راجع به این اشخاص (اهل بیت پیامبر) خیلی کم بود و فقط در همین حد می‌دانستیم که این‌ها فرزندان رسول خدایند. از آنجا با خودم قرار گذاشتم که یک جستجوی جدی انجام دهم که این اهل بیت کی هستند؟ و این سؤال برایم بوجود آمد که چرا حضورشان در زندگی ما و در رسانه‌های ما اینقدر کم رنگ است و هیچ چیزی راجع به آن‌ها نمی‌دانیم؟

 

 اینترنت، دروازه‌ای به توحید

تن‌ها راهی که در دسترس من بود اینترنت بود و تلویزیون، چرا که هیچ کتابی با این موضوع در دسترس ما نبود، بخاطر شیعه هراسی‌ای که در منطقه صورت گرفته، گاهی حتی خطر می‌دانند و اجازه ورود بعضی از کتاب‌ها را نمی‌دهند و من اجباراً از طریق شبکه‌های تلویزیون و اینترنت جستجوی خود را شروع کردم. اسامی اهل بیت را در اینترنت جستجو کردم و به بعضی سایت‌ها رسیدم که مطالب آن بسیار غافلگیرکننده و تعجب آور بود، مثلا وقتی که فهمیدم امام حسین (ع) اینقدر وحشیانه کشته شده، سرش از تنش جدا شده، بدنش تکه تکه شده و بعد اهل بیتش را به اسارت برده‌اند، برایم بسیار جای تعجب و سؤال داشت چرا که در بین ما این مسائل مطرح نبود و حتی بعضی‌ها اجازه نمی‌دادند که این‌ها برای ما بیان شود. تصمیم گرفتم که خودم را، از آنچه که بعنوان اعتقادات تاکنون داشته‌ام، خالی بکنم و دوباره وارد فضای تحقیق در مورد اسلام شوم و این قسم را هم با خودم خوردم که اگر براساس عقلم به حقانیت شیعه پی بردم، شیعه شوم وگرنه‌‌ همان مسیر قبلی خود را ادامه دهم.

 

 محبت به اهل بیت پیامبر، اذن ورود به تشیع

تعدادی سخنرانی از بزرگان شیعه که در اینترنت پیدا کردم را گوش دادم، در بعضی ازین سخنرانی‌ها، یک حس آرامش قلبی پیدا کردم و نسبت به مطالبی که در اطراف خودم می‌شنیدم، که حکایت از خواب بودن و غافل بودن و بیخیال بودن اطرافیانم داشت، برایم جذابیت خاصی داشت و باعث جذب من شد.


وقتی از صفات، مناقب، سختی‌ها و آنچه که بر اهل بیت گذشته می‌شنیدم، با کلمه کلمهٔ این حرف‌ها قلبم تکان می‌خورد و احساس می‌کردم این مطالب واقعیت دارد، البته راجع به آن‌ها بیشتر تحقیق می‌کردم و نسبت به حقیقت آن‌ها مطمئن می‌شدم.

 

شبانه روز مسائلی که به اهل بیت ربط داشت را پیگیری می‌کردم، سخنرانی‌ها، سایت‌ها و... همانند فرد تشنه‌ای که برای رفع عطش و رهایی از تشنگی و رسیدن به التیام و آرامش، بدنبال جرعه‌ای آب می‌گردد.

 

 آنگاه که هدایت شدم...

تصمیم گرفتم که شیعه بشوم، اما یک ترس جدی در من وجود داشت که آیا حقیقت این چیزیست که الان به آن رسیدم یا همانی که از قبل معتقد بودم، من قبلا زندگی صحابه را تدریس می‌کردم اما اکنون با اهل بیت آشنا شده‌ام، واقعا حیران شده بودم و نمی‌دانستم که چکار کنم؟

 

عقلم قانع شده بود که حق با اهل بیت است، تصمیم گرفتم که قلبم را نیز متوجه و مطمئن کنم، بسیار نماز خواندم و دعا کردم و به درگاه الهی تضرع نمودم که به من نشانه‌ای دهد و بر اساس آن نشانه بفهمم که این مذهب حق است یا خیر.

 

همان شب خوابی دیدم به این شکل که فردی دست مرا گرفته بود و مرا بدنبال خود می‌کشید، مرا به بالای کوهی برد، از آنجا که نگاه می‌کردم تمام زمین خرابه بود الا حرم‌های اهل بیت! فقط آن‌ها بود که سالم بود و نورانی و در داخل آن‌ها کسانی مشغول به دعا و نماز بودند که عمامه‌های مشکی به سر داشتند و مشهور بود که این‌ها شیعه اند; و این در حالی بود که من هیچ آشنایی با این اماکن نداشتم! و اصلا نمی‌دانستم که اینچنین جاهایی وجود دارد که مثلا گنبدهای زرد رنگی دارد و... این‌ها را نمی‌شناختم.


از خواب که بیدار شدم آرامشی پیدا کردم و حس کردم که این‌‌ همان نشانه ایست که بدنبال آن بودم، تصمیم جدی گرفتم برای یادگیری فقه شیعه و طبعا از طریق اینترنت بعنوان تنها ابزار موجود احکام شیعه را یاد گرفتم و از آن پس نماز و روزه و... را بر طبق فقه شیعه انجام می‌دادم. البته این برایم کافی نبود و نمی‌توانستم به طور دقیق همهٔ جزئیات را فرا بگیرم، لذا بدنبال این بودم که به جایی مثل عراق یا ایران بروم و بصورت دقیق‌تر این مکتب را بشناسم و بتوانم به دیگران نیز بیاموزم. این شد که به ایران آمدم و اکنون در قم مشغول به تحصیل هستم. از خانواده‌ام هم غیر از پدرم همگی شیعه شدند.

 

 رویکرد رسانه‌های عربی درقبال تشیع چگونه است؟

در رسانه‌های عربی حملات گسترده‌ای علیه تشیع صورت می‌گیرد که 3 علت اصلی دارد: تاریخی، سیاسی و مذهبی. اما بنده معتقدم که این حملات عمدتاً به دلایل سیاسی است، چراکه می‌بینیم از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این حملات کماً و کیفا گسترده‌تر و جدی‌تر شده است. همه‌اش هم به این خاطر است که ایران و حزب الله قدرتمند‌اند و تبدیل به خطری برای صهیونیست‌ها شده‌اند و این موضوع را عملا در مقاطع مختلف ثابت کرده‌اند. لذا وهابیت به میدان آمده تا از جهل و سادگی مردم استفاده کرده و بین شیعه و سنی اختلاف بیندازد. توصیفی که این رسانه‌ها از شیعه دارند اینست که: شیعه کسی است که صبح تا شب کارش سبّ اصحاب و همسران رسول خداست و هیچ فقهی و احکام عملی هم ندارند، دقیقاً مثل اینکه به شیعیان می‌گویند سنی‌ها سب اهل بیت می‌کنند که دروغ است. اهل سنت برخلاف وهابیت مشکلی با شیعیان ندارند، صحابه در نزد آن‌ها مقدس‌اند، آن‌ها معتقد‌اند که صحابه سختی کشیدند و آن‌ها بودند که که جنگیدند و اسلام را حفظ کردند و به دست ما رساندند، لذا کسی که به آن‌ها توهین بکند را محترم نمی‌­دانند. بنده هم معتقدم کسانی که به اهل سنت و صحابه توهین می‌کنند و فحش می‌دهند (مثل بعضی از روحانیون و علما) این‌ها شیعهٔ واقعی نیستند و درواقع دارند شیعه را بدنام می‌کنند و مانع تشیع دیگران می‌شوند، چون در دنیا معروف است که شیعیان برخلاف وهابیون اهل تکفیر نیستند، باهمه مدارا کرده ولی متأسفانه بعضی برخلاف این حرکت کرده‌اند، البته علمای حقیقی مشی متفاتی دارند، بمانند مقام معظم رهبری که سب صحابه و همسران پیامبر (ص) را حرام اعلام کردند. شبیه همین نگاه را حضرت آیت الله سیستانی دارند که فرمودند: «اهل سنت را برادر ما نخوانید، آن‌ها نفس ما هستند» ازین طرف می‌بینیم که متأسفانه برخی که شیعه نیستند و آخوندهای انگلیسی‌اند، در شبکه‌هایشان (یاسر الحبیب و شبکه فدک) صبح تا شب، به اسم شیعه، همسران پیامبر و صحابهٔ رسول خدا را لعن می‌کنند و وهابیت هم ازین مسئله استفاده می‌کند و می‌گوید این منطق شیعه است و سیدناالقائد (مقام معظم رهبری) و سید حسن نصرالله هم که شما به آن‌ها علاقه دارید تقیه می‌کنند، این فرض را، با استفاده از جهل مردمی که اهل تحقیق نیستند، بصورت گسترده پخش کرده‌اند و بدینوسیله ضدیت با شیعه را ایجاد می‌کنند. بد نیست خاطره‌ای را برایتان نقل کنم، در ایام جنگ 33 روزه مردم در مساجد شهر تجمع می‌کردند و برای سید حسن نصرالله و پیروزی حزب الله دعا می‌کردند، در یکی از مساجد فردی وهابی به مردم اعتراض کرده که چرا برای این‌ها دعا می‌کنید؟ این‌ها کافراند، الان اللهم اشغل الظالمین بالظالمین شده، بگذارید یکدیگر را بکشند، مردم هم اورا کتک زده و از مسجد بیرون کرده بودند! اما از زمانی که یاسر الحبیب علنا در شبکهٔ فدک لعن می‌کند صحابه را و بحث تقیه سید حسن نصرالله و سیدناالقائد را مطرح کرده‌اند مردم هم نسبت به این‌ها سرد شده‌اند، متأسفانه چهرهٔ شیعه با این رفتار‌ها خراب شده است.

 

 وهابیت دست آمریکا و اسرائیل در منطقه است

باید بدانیم که بعضی ازین شیعه هراسی نان می‌خورند و لذا برای مقابلهٔ با آن قدمی بر نمی‌دارند، نمی‌خواهند که مردم متوجه نقش ایران و حزب الله و جریان مقاومت شیعی شوند، دیدید که سید حسن نصرالله در روز قدس اعلام کرد که ما شیعیان علی ابن ابی طالب هستیم اما به هیچ وجه از قضیه فلسطین کوتاه نخواهیم آمد، و البته بعضی سعی می‌کنند که همین موضع گیری را هم اینطور تفسیر کنند که حزب الله و ایران بخاطر منافعشان از فلسطین حمایت می‌کنند.

 

ما همه می‌دانیم که وهابیت دست آمریکا و اسرائیل در منطقه است و اصلا مسئله، مسئلهٔ مذهبی نیست و کاملا سیاسی است، می‌خواهند بجای خطر اسرائیل در منطقه، خطر دشمن ساختگی یعنی شیعیان را در دل اهل سنت ایجاد بکنند، لذاست که می‌بینید سالهاست مردم و کودکان و زنان در فلسطین کشته می‌شوند، هزاران اسیر در زندان‌ها هستند و شکنجه می‌شوند و علمای وهابی حتی یکبار هم حکم جهاد نمی‌دهند، اما در مسئلهٔ سوریه همگی حکم جهاد مقدس دادند! و جالب است که برای فلسطین می‌گویند بیایید کشور اسراطین را ایجاد کنید! بیایید صلح کنید و...

 

 اوضاع در غزه چگونه است؟

مشکل اصلی غزه اینست که مثل یک زندان است و مردم در آن حصر شده‌اند و هیچ ارتباطی با جهان بیرون خود ندارند، ارتباطات انسانی وجود ندارد و صرفا از طریق بعضی رسانه‌ها کسب اطلاع می‌کنند. و این خودش برای غزه یک معضل بزرگ است. هرچه که رسانه‌ها می‌گویند بر روی عقائد و عواطف آن‌ها تأثیر دارد، مثلا در خصوص قضایای سوریه، الجزیره می‌گوید بشار اسد کودکان سوری را می‌کشد، مردم اینجا با کسانی که کشته می‌شوند همدردی می‌کنند. البته تیپ‌های مختلفی وجود دارد، اما مشکل اصلی اینست که شناخت آن‌ها صرفا از طریق رسانه‌هایی مثل الجزیره و فدک و... است.

 

 مقام معظم رهبری فخر عزت انسانیت‌اند

معتقدم که سیدالقائد نائب امام زمان‌اند و کسی است که پرچم را بدست حضرت خواهند داد، ایشان فخر عزت انسانیت‌اند و به نظر می‌رسد اگر کل مذاهب بیایند و رهبری ایشان را بپذیرند حال مسلمین از اینی که هست بهتر خواهد شد. حس قلبی‌ام نسبت به ایشان را نمی‌توانم به زبان بیان کنم.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار