گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ حجت خداوند قبل از خلق و همراه با خلق و بعد از خلق است (1). هدفی که انسان برای آن در این دنیا زندگی میکند محقق نمیشود مگر به واسطه حجت خداوند. حضرت حق انسان را برای رسیدن به رحمت خویش خلق کرده است (2) و انسان به رحمت خداوند نخواهد رسید مگر به وسیله حجتی که خداوند تعیین کرده است. اولین تکلیفی که در این عالم هستی بر عهده بشر گذاشته شده است ایمان به خدا است و سپس عبادت خداوند. او به وسیله حجت خویش ایمان راستین را به مخلوقاتش آموزش میدهد و اگر ایمان به حجت خداوند نباشد عبادتی صورت نگرفته است.
شیطان که بر صراط مستقیم در کمین بندگان خدا نشسته است نمیتواند هیچ کس را از صراط مستقیم و هدایت دور کند الا اینکه او را از حجت خداوند دور کند. هیچ امتحانی از امتحانات الهی نیست الا اینکه مقبولان آن آزمایش از حجت خداوند جدا نشدهاند. از این جهت آنچه در این دنیای هستی بعد از خداوند اهمیت دارد حجت خداوند است. از این رو خداوند اولین مخلوقش بر روی کره خاکی حجتش بود. حضرت آدم حجت خدا بود که در این کره خاکی خلق شد و بعد از حضرت آدم حجتهای خداوند یکی پس از دیگری آمدند تا امکان ایمان به خداوند باشد و عبودیت برای بشر میسر شود حجتهای الهی یکی پس از دیگری آمدند برای اینکه انسان بتواند خویش را به رحمت خداوند برساند.
حجت سفیر خداوند به سوی مردم است
حجتهای خداوند سفیران الهی بین خالق و مخلوق بودند؛ و خداوند رضایت و غضب خویش را توسط این حجتهای الهی به مردمان میرساند. خداوند اراده فرموده بود که همه انواع بشر از طریق حجتهایش پیدا کنند که غضب و خشم و سخط خداوند در چه چیزهایی است و از طریق همین سفرا پیدا کنند آن چیزی را که خشنودی و رضایت خداوند در آن است؛ تا از این طریق بتوانند به حکمت خلقت خویش نزدیک شوند گروهی از این حجتها نبی بودند، عده ای رسول و جمعی نیز محدث بودند و اندکی از ایشان نیز امام شدند.
حجج الهی مامور بودند آنچه را که خداوند به ایشان ابلاغ میکند بدون کم و کاست به مخلوقات برسانند تا هر کس که رحمت خداوند را خواستار است و از غضب او خائف است به دستوراتی که حجج الهی از اطرف او ابلاغ میکنند مقید و متعبد و پایبند شود خداوند با همه حجتهای خویش ارتباط داشت. ارتباط خداوند با حجتهای خویش از طریق ملک حامل وحی بود، اما ارتباط ملک وحی با همه حجتهای الهی به یک صورت نبود.
طبقات انبیاء
برخی خبرالهی را دریافت میکردند بدون دیدن ملک یا حتی شنیدن صدای او، بعضی ملک حامل وحی را در خواب میبینند ودر بیداری صدای او را میشنوند ولی او را در بیداری نمیبینند و اینها انبیایی هستند که خود تحت ولایت امامی قرار دارند، مانند ابراهیم که امام بر لوط بود و برخی از انبیاء ملک را در خواب میبینند و صدای او را میشنوند و به رسول خداوند به سمت گروهی کم و یا زیاد هستند هر چند خود این رسولان نیز تحت ولایت امامی از حجتهای الهی قرار دارند و برخی که ملک حامل وحی را در خواب و بیداری میبینند
ائمه اطهار برخی از ایشان را نبی و بعضی دیگر را رسول و عده ای را محدث وگروهی را امام خواندند (3) از این میان بر خی بر برخی دیگر برتری و فضیلت دارند و بعضی از ایشان اولوالعزم میباشند.
سنت خداوند همواره بر این بوده است که اخبار آسمانها را به واسطه ملائکه مقربش به انبیاء میرسانده است هر چند که نحوه ماموریت و ابلاغ ملائکه حامل وحی مختلف بوده است، اما همه حجج الهی در اینکه واسطه بین ایشان و خداوند ملک حامل وحی بوده است شریک و هم داستان هستند. در مورد وحیای که بر پیامبر خاتم شد نیز این نکته صادق است قرآن که آخرین کتب آسمانی است توسط حامل وحی بر رسول مکرم اسلام نازل شد.
هر آنچه که خداوند به بشر تعلیم داد این فرشته وحی بود که به پیامبران میرساند اگر موضوع وحی، توحید و نفی شرک بود یا اگر موضوع وحی، شریعت و بایدها و نبایدها بود؛ هرچه بود و بود به واسطه وحی بر زمین میرسید و همانطور که گذشت با توجه به مراتب حجت الهی نوع ارتباط ملک حامل وحی نیز متفاوت بود.
معراج نشان از مقام بالای پیامبر است
برتری پیامبر اسلام بر تمام انبیاء و اوصیا و حجتهای پیشین آنچنان بود که حضرت محمد (ص) علاوه بر وحی و ملک الموت راهی دیگر به آسمان داشت. خداوند متعال برای اینکه قدرتش و آیاتش را به پیامبرش نشان دهد پیامبر را بر خلاف همه حجج دیگرش به معراج (4) برد نه اینکه ملکی حقایق عالم و دستورات و علوم مختلف را به پیامبر برساند، بلکه پیامبر با قدرت و اراده حضرت حق به معراج و آسمانها تشریف بردند و حقایق و علوم را دیدند و خداوند این مقام و منزلت خاص پیامبر را در آیات مختلف کلام الله بیان فرموده است. شروع این سفر الهی و آسمانی از مکه مسجد الحرام به سمت بیت المقدس و از بیت المقدس به سمت آسمانها و عرش الهی و مافوق عرش الهی بود.
«سُبْحانَ الَّذی أَسْرى به عبده لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ» (5)؛ منزّه است آن [خدایى] که بندهاش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى- که پیرامون آن را برکت دادهایم- سیر داد تا از نشانههاى خود به او بنمایانیم، که او همان شنواى بیناست.
پیامبر با قدرت الهی شبانگاه به سمت مسجد الاقضی حرکت مینماید و از آنجا به آسمانها میرود و قبل از صبح به مکه باز میگردد علم پیامبر اسلام بر خلاف تمام انبیاء مشاهده حقایق عالم هستی بود وی در این سفر تا افق اعلی پیش رفت مقامی که هیچ ملک و بشری بدانجا راه نیافته بود.
«وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»؛ در حالى که او در افق اعلى بود سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد تا [فاصلهاش] به قدرِ [طول] دو [انتهاى] کمان یا نزدیکتر شد آن گاه به بندهاش آنچه را باید وحى کند، وحى فرمود. (6) در معراج پیامبر از جبرئیل نیز بالاتر پرید و خداوند آنچه را که میخواست بدون واسطه ملکی یا فرشته ای به پیامبر وحی نمود.
پیام مهم معراج چه بوده است؟
هرگاه سلطانی بخواهد به شخصی از رعیتش پیامی برساند پیک مخصوص سلطان این خبر را میرساند، اما هرگاه پیام از اهمیت بالایی بر خوردار باشد و دریافت کننده پیام از احترام بالایی برخوردار باشد این شکل مرسوم به هم میریزد و آن شخص محترم مشافهه پیام را از سلطان دریافت میکند.
به راستی پیامبر اکرم چه شأن عظیمی و چه مقام قربی دارد که از ملائکه مقربین هم بالاتر رفته است. آنچه پیام مهمی بوده است که برای تلقی آن پیام مهم نبی مکرم اسلام باید به معراج عروج کند؛ خود خداوند شخصا این پیام را به حبیب خویش وحی کند؟ آیا این پیام از آیات قرآن مهم تر بوده است؟ آیا این پیام، پیام مهمی بوده است که خداوند باید به طور ویژه به فرستاده خویش ابلاغ کند؟ به راستی این چه پیام مهمی است که برای ابلاغ آن این مقدمات بسیار مهم لازم است؟
احادیث معراج هر چند از حوادث مختلفی حکایت میکند، اما یک موضوع را تمام ملائکه آسمان به آن سفارش و تاکید میکنند. همان موضوع را پیامبران پیشین حضرت نوح و ابراهیم و آدم در آسمانها به پیامبر (ص) تاکید و به آن سفارش میکنند و بسیار مهم و حائز اهمیت است هنگامی که پیامبر در افق اعلی هنگامی که در مرتبه «قاب قوسین او ادنی» بود و با خدا بدون هیچ واسطه ای تکلم فرمود در آن گفتوگو قدسی بین خالق و سید الانبیا، خداوند همان نکته را امر کرد و به آن سفارش کرد و بر آن تاکید و سفارش نمود. به راستی این چه موضوع مهمی است؟
خداوند هفت مرتبه من را ندا داد
پیامبر اکرم میفرماید: «زمانی که به معراج رفتم در آسمان دنیا قصری از نقره سفید دیدم که دو ملک بر در آن ایستاده بودند از آن دو ملک پرسیدم این قصر برای کیست؟ دو ملک گفتند: «لفتی من بنی هاشم»؛ برای جوانی از بنی هاشم. هنگامی که به آسمان دوم رسیدم قصری از طلای سرخ را دیدم که از قصر قبلی نیکوتر بود از دو ملک پرسیدم این قصر برای چه شخصی است؟ گفتند: «برای جوانی از بنی هاشم» در آسمان سوم قصری بود از یاقوت سرخ از دو ملک پرسیدم این قصر برای چه کسی است؟ گفتند برای جوانی از بنی هاشم در آسمان چهارم قصری از در سفید در آسمان پنجم قصری از در زرد در آسمان ششم قصری از لو لو و در آسمان هفتم قصری از نور عرش خداوند تبارک و تعالی و همه این قصرها برای جوانی از بنی هاشم بود.
پیوسته از نور به ظلمت و از ظلمت به نور میرفتیم تا اینکه من و جبرئیل به «سدره المنتهی» رسیدیم در این هنگام جبرئیل بازگشت به او گفتم در چنین مکانی من را رها میکنی؟ جبرئیل گفت: «ای حبیب من قسم به آنکه تو را به حق نبی مبعوث کرد این راهی است که هیچ نبی مرسل و هیچ ملک مقربی آن را سلو ک نکرده است تو را به پروردگارعزت می سپارم»
در دریایی از نور افتادم امواج من را از نور به ظلمت و از ظلمت به نور بردند تا اینکه رسیدم به ملکوت حضرت پروردگار و در این هنگام خداوند فرمود: «یا احمد قف»؛ ای احمد بایست پس من ایستادم در حالی که میلرزیدم و مرعوب بودم از ملکوت مورد ندا قرار گرفتم: «یا احمد» و پروردگارم به من الهام کرد و در پاسخ گفتم: «لبیک و سعدیک و ها انا ذا عبدک بین یدک» دوباره ندا شدم: «یا احمد ان العزیز یقرئ علیک السلام»؛ پروردگارت بر توسلام میکند. پس گفتم: «هو السلام و الیه یعود السلام»... پس از مناجات و سخن گفتن با پروردگار ندا آمد: «چه کسی را بر روی زمین خلیفه قرار دادی» گفتم: «بهترین خلق را پسر عمویم» ندا آمد: «پسر عموی تو کیست ؟» گفتم: «تو اعلم هستی نام او علی بن ابیطالب است» از طرف پروردگار هفت بار ندا آمد: «یا احمد استوص بعلی بن ابیطالب ابن عمک خیرا»؛ ای احمد به پسر عم خود علی بن ابیطالب سفارش خیر کن ... سپس به سمت آسمان هفتم بازگشتم و به آسمان دنیا و جبرئیل از هرکدام از ملائک در آسمان ها پرسید که جوان بنی هاشم کیست همه گفتند علی بن ابیطالب»(7)
این امر از آسمان است
امام صادق علیه السلام شب معراج و گفتوگوی پیامبر را در معراج اینگونه توصیف میفرماید: «خداوند فرمود یا محمد پیامبر در جواب گفت لبیک خداوند از او سئوال نمود «من لامتک بعدک»؛ بعد از تو چه کسی برای امت تو خواهد بود؟ پیامبر فرمود «الله اعلم» خدا داناترین است آنگاه خداوند پیامبر را خطاب داد بعد از تو علی بن ابیطالب امیر المومنین، سید المسلمین رهبر پیشانی سفیدان خواهد بود» امام صادق (ع) در ادامه فرمود: «به خدا سوگند ولایت علی علیه السلام از زمین نیامد لکن از آسمان به صورت شفاهی آمد»(8)
روایات در این زمینه بسیار زیاد است. بنابر روایات پیامبر در تمام عالم هستی و تمام آسمانها و در میان افواج ملائکه تایید و تاکید ولایت علی بن ابیطالب را دید و در بالاترین مقام عالم هستی که پیامبر قرار گرفت مهمترین سفارش حضرت حق تاکید و امر به ولایت علی بن ابیطالب است. در شب معراج تمام آسمانیان و همه قدسیان خطاب به پیامبر علی علی میگفتند و خداوند نیز به پیامبر سفارش علی را کرد شب معراج شب علی علیه السلام است.
قبول ولایت امیرالمومنین تنها راه توحید
آری ولایت امیرالمومنین از چنان اهمیتی برخوردار است که پیامبر باید در شب معراج به آسمانها برود از سدره المنتهی و جنت اعلی هم بگذرد و مافوق عرش خداوند مشافهه به ولایت امیر المومنین رسولش را امر کند. در آن مقام پیامبر را به شکستن بتها و نفی شرک و کفر امر نمیکند خداوند امر نمیکند که بتهای مکه باید شکسته شود و همه باید بر خدا سجده کنند، بلکه هفت بار از ملکوت ندا میآید و به ولایت علی سفارش میکند و امر بر خلافت علی علیه السلام میشود. این بدان معنا است که اگر ولایت علی علیه السلام باشد بتها شکسته خواهد شد و خداوند عبادت میشود و شرک و نفاق و کفر از ریشه مضمحل خواهد شد. اگر ولایت علی علیه السلام نباشد؛ بتها شکسته شوند یا نشوند کسی خداوند را عبادت نخواهد کرد. از این روست که اگر همه مردم دست به دست هم میدانند و محبت علی علیه السلام را میداشتند خداوند جهنم را خلق نمیکرد(9). ولایت علی علیه السلام دینی است که ملائکه به وسیله آن خداوند را عبادت میکنند ولایت علی علیه السلام تنها راهی است که به رضایت و خشنودی خداوند ختم میشود.
معراج اعلان جنگ خداوند با منکران ولایت
محل فرود و نزول غضب حضرت رحمان بر جایی است که ولایت علی علیه السلام (10) بنابر این خشم خداوند را بر کسانی که ولایت امیر المومنین را منکر شدند و حق خلافت او را غصب کردند بی انتها خواهد بود؛ لذا از این جهت است که کسی که میخواهد به ولایت علی علیه السلام چنگ زند ناچار از این است که با دشمنان علی علیه السلام دشمن باشد و از ایشان برائت داشته باشد کما اینکه پیامبر فرمود: «در معراج خداوند مشافهة فرمود هرکس خوار کند ولیّ من را با من به جنگ بر خواسته است و هر کس با من به جنگ بپردازد با او خواهم جنگید» پرسیدم ولی تو چه کسی است تا من هم با او(همراه او) بجنگم؟ خداوند فرمود: «آنکسی که برای تو و برای وصیت و برای ذریه شما دونفر میثاق و عهد برای ولایتشان گرفتم»(11)
پی نوشت ها:
1- َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ (الکافی 1 ج ص 177 باب أن الحجة لا تقوم لله على خلقه
2- إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ هود 119
3- (الکافی ج 1 ص 174 باب طبقات الأنبیاء و الرسل و الأئمة)
4- َ قَالَ الصَّادِقُ ع لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ أَنْکَرَ أَرْبَعَةَ أَشْیَاءَ الْمِعْرَاجَ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِی الْقَبْرِ وَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الشَّفَاعَةَ (بحارالأنوار ج 18 ص 311 باب 3- إثبات المعراج و معناه و ...)
5- سوره اسراء آیه 1
6- سوره نجم آیات 7 الی 9 ترجمه فولاد وند
7- بحارالأنوار ج 18 ص 312 باب 3- إثبات المعراج و معناه و کیفی
8- ٍ وَ اللَّهِ مَا جَاءَتْ وَلَایَةُ عَلِیٍّ ع مِنَ الْأَرْضِ وَ لَکِنْ جَاءَتْ مِنَ السَّمَاءِ مُشَافَهَةً (الکافی ج 1 ص 442 باب مولد النبی ص و وفاته ...)
9- قال رسول الله ص قال الله جل جلاله لو اجتمع الناس کلهم على ولایة علی ع ما خلقت النار (الأمالیللصدوق ص 657 المجلس الرابع و التسعون ...)
10- علی من جحد ولایتکم غضب الرحمن (زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان، محدث قمی)
11- بحارالأنوار ج 18 ص 307 باب 3- إثبات المعراج و معناه و...
بررسي اعتقادات با توجه به تاريخ خلائي است که همواره در سرئيس هاي انديشه موجود بوده است
اما دانشجو دجار اين کاستي نيست
اي کاش خبر گزاري دانشجو بيشتر براي نقل اين گونه مطالب ناب هزينه مي کرد بالاخص در زمان حاضر که جامعه ما تشنه اين معارف است