گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ خداوند متعال، فعل عبث و بیهوده ندارد. همه مخلوقات خداوند براساس حکمت خلق شدهاند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. برای انسان در این دنیا هدفی تعیین شده است که باید با اختیاری که خداوند در اختیار او قرار داده است به سمت آن هدف والا حرکت کند.
کسانی که در زندگی، خویش را تسلیم در مقابل اوامر حضرت حق پیش میگیرند به سمت آن هدف حکیمانه حرکت کرده و به غایت خویش خواهند رسید و کسانی تمرد و طغیان و سرکشی در مقابل پروردگار را دستور کار خویش قرار دادهاند به اوج ذلت و خواری خواهند رسید و عذابی دردناک را درک خواهند کرد.
ملاک تقوی است
ارزش انسانها به حسب تسلیم ایشان در برابر اراده الهی خواهد بود. بدین معنا که عناوین و القابی که غیروحیانی هستند، باعث نجات و یا احترام شخصی نخواهد بود؛ چراکه گرامیترینها نزد خداوند متعال با تقواترینها هستند. داشتن عنوان صحابی، بدون همراهی تقوا ارزشی برای کسی نیست و احترامی برای صرف صحابه بودن وجود ندارد. یا حتی اگر کسی همسر پیامبر باشد یا از قربای پیامبر باشد این نزدیکی و قرابت ارزشی به خودی خود ندارد الا اینکه همراه با تقوای الهی باشد.
عموی پیامبر ابولهب قرابتش با پیامبر او را سودی نبخشید و در مذمت و توبیخ سرکشی او آیه نازل شد. «تبت یدا ابی لهب و تب» در یک آیه خداوند دو بار عموی پیامبر؛ ابولهب را مورد نفررین قرار داده است و مرگ و نابودی را برای او خواسته است و در سوره مسد او و همسرش را وعده عذاب دوزخ داده است. قرابت او مانع از این نشد که خداوند به خاطر اعمال قبیح وی عذاب را از او بردارد.
همچنین درباره کسانی از نزدیکان پیامبر که مسلمان بودند نیز این قاعده صادق است. زشتی عمل ایشان را قرابت با پیامبر نابود نمیکند. ولو این که این افراد از زنان پیامبر باشند خداوند به صراحت زنان پیامبر را تهدید میکند و میفرماید: «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً (30 احزاب)»؛ ای زنان پیامبر هرکدام از شما فاحشه ای مبین (گناهی آشکار) مرتکب شود خداوند او را دوبربر عذاب خواهد کرد و عذاب زنان پیامبر بر خدا امری آسان خواهد بود.
خداوند در کتاب شریف خویش قرابت همسری را به گونه ای محترم نشمرده است که خطاهای زنان پیامبر را نادیده بگیرد و وعده درست بودن همه اعمال صحابی و زنان پیامبر را نیز نداده تا ایشان به صرف صحابی یا همسر پیامبر بودن الگو و ملاک برای عمل قرار گیرند.
به عکس هرکدام از اقربای پیامبر که در تقوی سرآمد بودند و در جهاد در راه خداوند و تسلیم اوامر پیامبر بودن از هیچ چیزی فروگذار نمیکردند نزد خداوند دارای شأن و مرتبه ای بالا هستند. در میان اقربای پیامبر حضرت حمزه سید الشهدا از کسانی است که مال و جان خویش را فدای پیامبر نمود و در این راه از هیچ چیزی دریغ نکرد.
یاری پیامبر با زبان
یاری حضرت حمزه و امثال او بود که پیامبر اسلام توانست امر تبلیغ اسلام را به پیش ببرد و در این راه موفق باشد. کمکهای حمزه و همسفر بودن او با پیامبر در سفر شام معروف است او اشعاری در مدح پیامبر سرود زمانی که در مکه پیامبر یار و یاوری قوی و مستحکم کم داشت او در مدح پیامبر در مجلس زفاف حضرت خدیجه این گونه گفت: «ای اهل مکه ملازم ادب باشید کلام را کم کنید و بر پاهای خویش قیام کنید و تکبر را رها کنید به درستیکه نزد شما محمد مختار آمده است از طرف ملک جبار که پوشیده از انوار است و صاحب هیبت و وقار» و در مجلس خواستگاری حضرت خدیجه در جواب کسی که گفت پیامبر فقیر است این گونه پاسخ داد: «امروز مانند دیروز نیست و ماه همسنگ خورشید نیست. ای جاهل و سخیف العقل آیا نمی دانی که تو گمراه شدی و عقل از تو غایب گشته است ؟....آیا نمی دانی هنگامی که او اراده کند اموال ما و ارواح به کلی در مقابل او خواهد بود؟»(1)
حمزه شیر خدا و سید الشهدا
حضرت حمزه سید الشهدا همان گونه که ائمه طاهرین او را لقب دادهاند شیر خدا و شیر رسول الله بود. در زیارت نامه حضرت حمزه، زائر ایشان را این گونه مورد خطاب قرار میدهد: «السّلام علیک یا عمّ رسول الله و خیر الشهداء السّلام علیک یا اسد الله و اسد رسوله» (2) سلام بر تو ای عموی پیامبر و بهترین شهدا سلام بر تو ای شیر خدا و شیر رسول خدا و در زیارت نامه زائر شهادت میدهد که او در راه خدا به بهترین وجه جهاد کرد و حق جهاد را به جا آورد. امام باقر علیه السلام در شأن عموی بزرگوار پیامبر حضرت حمزه سید الشهدا فرمودند: «بر قائمه عرش مکتوب است:حمزه اسد الله و اسد رسوله و سید الشهدا»(3)
حضرت حمزه شجاعی با بصیرت
آری حضرت حمزه آنچنان در یاری پیامبر و دین خدا اصرار و استقامت داشت که عرشیان او را با نام اسد الله و لقب سید الشهدا میشناسند. بی شک او نه فقط به علت داشتن زور بازو و قدرت و نیروی بدنی مورد تمجید و ستایش قرار گرفته است، بلکه او به خاطر اعتقاد راسخش به پیامبر دارای این مقام بلند گشته است او که سراسر وجودش آماده فدا شدن در راه دین خدا بود تا جایی که در وصف او نوشتهاند: «وکان لا یفارقه سیفه شفقة على دین الله» (4)؛ او از شمشیرش جدا نمیشد به خاطر شفقت بر دین خدا.
از این عبارت که در تاریخ و کتب روایی بارها و بارها تکرار شده است به خوبی میتوان فهمید که جناب حمزه دفاعش از پیامبر به خاطر قرابت فامیلی یا تعصب قبیله ای نبود ه است بلکه جناب حمزه از روی بصیرت وآگاهی پیامبر را یاری میکرده است. او شجاعی با بصیرت بوده است و شمشیریش با بصیرت حرکت میکرده است.
سقیفه نتیجه بی بصیرتی انصار
بصیرت عنصری است که بعد از پیامبر نبود آن در جامعه اسلامی بسیار محسوس بود. بی شک بی بصیرتی انصار بود که باعث شد حق امیر المومنین غصب شود و جامعه اسلامی تا به امروز به قهقرا برود. بی بصیرتی انصاری که بارها و بارها با شمشیرهایشان از پیامبر در جنگهای سخت آن روز دفاع کردند و طعم تلخ شکست را به مشرکان قریش در بدر چشاندند. آری بی بصیرتی آنها سقیفه را به وجود آورد و سقیفه کربلا را رقم زد و امروز نتیجه آن بی بصیرتی نبش قبر حجر بن عدی است و قتل عام زنان و کودکان به نام اسلام است و پاره کردن سینه سرباز و خوردن قلب آن توسط شخصی که خود را تابع اسلام میپندارد.
صبر بر تلخ تر از حنظل به خاطر نبودن حمزه
بصیرت بعد از پیامبر کالایی بسیار کم یاب و در برخی از مواقع نایاب شد. سقیفه نتیجه یک بی بصیرتی انصار بود. از این رو بصیرت داشتن و شجاعت حمزه سید الشهدا بسیار با ارزش است. آن چنان با ارزش که امیرالمومنین علی بن ابی طالب حسرت بودن حمزه را میکشد و از بی بصیرتی برخی از نزدیکانش گله میکند و با دلی پر درد از نبود حمزه سید الشهدا گله میکند و میفرماید: «...اگر بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله عمویم حمزه بود و برادرم جعفر بود با غاصبین گذشته از روی کراهت و اجبار بیعت نمی کردم ...(به خاطر نبود آن دو یاور) صبر کردم در حالی که در چشمم خار بود و در گلویم استخوان بود و صبر کردم بر امری که از حنظل تلخ تر و از کندن قلب درد ناک تر بود»(5) این بیان حضرت نشان از بصیرت و شجاعت بالای حضرت حزه دارد تا جایی که نبودن حمزه با عث شده است که امیر المومنین بر امری تلخ تر از حنظل صبر کند.
هند جگر خوار و فرزندش
مادر معاویه هند جگر خوار بود. وقتى در جنگ احد وحشى حربه خود را به جناب حمزه پرتاب کرد آن بزرگوار را از پاى درآورد و بر زمین افتاد و شهید شد وحشى به بالین حمزه آمد بدنش را بشکافت و جگرش را بیرون آورده و نزد هند زوجه ابوسفیان و مادر معاویه برد. هند گرفت و خواست مقدارى بخورد جگر در دهان او چنان سخت شد که نتوانست بالاخره از دهان انداخت به این جهت او را هند جگر خوار گویند.
هند جگر خوار؛ کینه و بغض خویش را به رسول خدا این گونه نشان داد و این کار او قلب پیامبر را به درد آورد. و از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که ایشان فرمودند: «هیچ روزی سخت تر بر رسول خدا از روز جنگ احد نبود در آن جنگ حمزه اسدالله و اسد رسوله به شهادت رسید»(6) هرچند هند جگر خوار زخمی بزرگ بر قلب رسول خدا نشاند اما فرزند او که منافقانه و از روی ترس اسلام را پذیرفته بود سالها بعد این جسارت را تکرار کرد و قبر حمزه سید الشهدا را به بهانه واهی نبش کرد در این میان بیل شخصی به ابهام جناب حمزه برخورد کرد و از ابهام ایشان خون تازه بیرون آمد و بدن حمزه هم چنان تازه بود. (7)
زیارت حضرت حمزه سید الشهدا
بصیرت، شجاعت و ایثار حضرت حمزه سید الشهدا؛ او را به جایی رسانده است که زیارت او امری ضروری است تا جایی که پیامبر درباره زیارت قبر ایشان فرمودند: «من زارنی و لم یزر قبر عمّی حمزة ، فقد جفانی»(8) هر کس من را زیارت کند و قبر عمویم حمزه را زیارت نکند به من ظلم کرده است.
زیارت قبر حمزه یعنی درس گرفتن از بصیرت حمزه و شجاعت حمزه و ایثار حمزه سید الشهدا در مقابل پیامبر عظیم الشان اسلام. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به خاطر نبودن حمزه و یا شخصی مانند حمزه دلی پردرد دارد تا جایی که میفرماید به خاطر نبود حمزه مجبورم استخوان را در گلو و خار را در چشم تحمل کنم.
بی شک آخرین یادگار امیر المومنین صلوات الله علیه حضرت بقیه الله نیز از میان شیعیان خود در انتظار کسی است که در آخر الزمان بصیرت حمزه را دشته باشد و درد او درد امام زمان باشد و در راه اظهار مذهب حقه تشیع از هیچ چیز فروگزار نکند. بی شک همان گونه که امیر المومنین علیه السلام در آرزوی یاوری مانند حمزه بود امروز نیز آخرین یادگارش و منتقم آل محمد در آرزوی چنین یاوری میباشد. باشد که همچون حمزه شیعیان امروز را هم اسد الله و اسد المهدی؛ شیر خدا و شیر مهدی علیه السلام بخوانند.
پی نوشت ها:
1. مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج 2 - ص 417 – 418
2. کامل الزیارات (فارسی) - جعفر بن محمد بن قولویه (مترجم: تهرانی) - ص 51 – 56
3. مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج 2 - ص 418
4. مستدرک الوسائل - میرزا حسین النوری الطبرسی - ج 14 - ص 200
5. مصباح البلاغة (مستدرک نهج البلاغة) - المیرجهانی - ج 4 - ص 80
6. مستدرک سفینة البحار - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج 2 - ص 420
7. همان.
8. الرسائل الفخریة فی معرفة النیة - محمد بن الحسن بن المطهر الحلی - ص 79