به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، میزگردی با حضور اعضای ادوار تحکیم وحدت به منظور بررسی آسیبها و فرصتهای پیش روی جنبش دانشجویی برگزار شد.
اعضای این نشست که احمد علمشاهی، زهرا احمدی، سمیه چیتی، مهدی عباسی مهر، مصطفی علیپور و مصطفی صادقی فر بودند، در ابتدا مقدمه ای از عملکرد دفتر تحکیم وحدت ارائه دادند.
احمد علمشاهی: تشکلهای دانشجویی، امروزه مطلوب رسانهها هستند
من از سال 76 وارد فضای دانشگاه شدم؛ ایام بعد از دوم خرداد 76 مانند حالا که دولت عوض شده است، بود؛ با فضای جدیدی در دانشگاه روبرو بودیم، بنابراین انتخاب اینکه در کدام تشکل فعالیت کنیم نیز امر سختی بود.
از روز اول به کار در فضای دانشگاهی علاقه داشتم، بنابراین با پرسوجویی که کردم روحیه دانشجویان انجمن اسلامی را بیشتر پسندیدم؛ چرا که از آزادیهای بیشتر و نیز تدین و مذهب در سطح بالاتری نسبت به تشکلهای دیگر برخوردار بودند؛ این شاخصهها موجب شد که انجمن اسلامی را برای فعالیت انتخاب کنم.
نکتهای که باید به آن اشاره کنم، این است که اگر انجمن اسلامی دانشجویان نبود بسیاری از تجربهها و یافتههای کاریام را که اکنون از آن استفاده میکنم، بدست نمیآوردم؛ چرا که کار و فعالیت در محیطهای دانشجویی تجربیاتی به افراد میآموزد که برای آنان مفید است و لازمه آن، درک درست از فضایی است که در محیط دانشجویی وجود دارد؛ به این ترتیب اگر کسی بخواهد در انجمن اسلامی کار کند باید مواضع خود را در این زمینه شفاف کند، بنابراین شما که به عنوان هیئت موسس یک جریان این فعالیت را آغاز کرده اید باید این امر را مدنظر قرار دهید.
معتقد نیستم که انجمن اسلامی نباید سیاسی باشد؛ چون در دهه 60 و 70 به دلیل فقر احزابی که در کشور با آن روبرو بودیم، مجموعههای انجمن اسلامی دانشجویان نقش حزبی یا شبه حزبی را ایفا میکردند و در عرصه سیاست وارد میشدند و رفتاری عملگرایانه داشتند.
در خاطرم هست در سال 76 فضای حاکم بر تحکیم و انجمن اسلامیها، فضای بازی بود و کار به جای رسیده بود که ما برای انتخابات مجلس لیست ارائه میکردیم و برای جریانها و گروه های سیاسی تعیین تکلیف مینمودیم که این طبیعتاً نقش عملگرایانه در برابر آسیبها و نقاط مثبتی را برای ما داشت، به این ترتیب نقش دانشجویان در عرصه های سیاسی نمود خوبی پیدا کرده بود و البته آسیبهایی نیز با خود به همراه داشت.
در آن زمان ورود به عرصه سیاست برای انجمن اسلامی یک تکلیف بود، اما امروز با توجه به روی کار آمدن احزاب و قدرتمند شدن فضای حزبی دیگر فضای عملگرایی و وارد شدن انجمن های اسلامی به فضای سیاسی نیاز کشور ما نیست؛ چرا که این امر آسیب هایی را دارد.
ما شاهد هستیم افرادی که در فضای سیاسی وارد عمل میشوند بعد آرمانگرایی شان کاهش پیدا کرده و عملگرا میشوند، بنابراین این امری است که باید به آن توجه کنیم تا بتوانیم حرکت تشکیلات را به سمت و سوی مثبت ببریم.
سه حوزهای که انجمنهای اسلامی باید به آن توجه کنند تشکیلات، تحصیل و سیاست است که البته نباید بیش از حد در فضای سیاسی قرار بگیریم و از سویی باید به بحث اخلاق در دانشگاه نیز توجه کنیم.
در انجمن اسلامی دانشجویان دو مولفه اساسی وجود دارد؛ یکی پسوند اسلامی و دیگری پسوند دانشجویی که هر کدام بار معنایی خود را دارد و اگر چارچوبها برای آن تعریف نشود و یا از بین برود، نمیتوانیم شاهد تأثیرگذاری یک تشکل دانشجویی در کشور باشیم.
اکنون در فضای سیاسی کشور شاهد هستیم که دین و اخلاق با چه رابطه ای با سیاست همراه هستند؛ در عرصه دینداران، دین و فقاهت را بر اخلاق مقدم میشمرند، در صورتی که اخلاق امری ضروری است؛ ما شاهدیم که سیاسی کاری در فضای انجمن اسلامی موجب شد تا در کنار بی توجهی به آرمانگرایی و نداشتن آموزش و تشکیلات، انجمن اسلامی با این وضع روبرو شود.
بحث دیگری که در اینجا مطرح است، این است که ما نماینده همه دانشجویان هستیم یا اینکه نماینده یک طیف خاص؛ اگر ساختار تشکیلاتی در یک تشکل رعایت نشود و با اضمحلال روبرو شود، این طیف نماینده طیف گستردهای از دانشجویان میشود، در حالی که در آن زمان ما به عنوان یک بچه مسلمان معتقد بودیم که ابتدا باید به اصلاح خود بپردازیم و بعد از آن نقش اصلاحگرایانه را برای افراد دیگر مطرح کنیم و این را رسالت دانشجویی خود در دانشگاه ها میدانستیم، در حالی که اکنون برخلاف این امر صورت می گیرد و تشکلهای دانشجویی امروزه مطلوب رسانهها هستند.
اکنون برای نمایندگان دانشجویی بیش از آن که دانشجو و اصالت جنبش دانشجویی مهم باشد مصاحبه کردن با رسانهها و ایجاد جو رسانه ای مهم است که این امر آسیبی است که باید برای رفع آن برآییم.
سمیه چیتی: حفظ استقلال اولویتی که نیازمند توجه جنبش دانشجویی است
تعاریف جنبش دانشجویی باید یک بار دیگر بازخوانی و به خوبی تبیین شود؛ چرا که این موضوع به صورت پارادایم وجود ندارد؛ برای مثال حفظ استقلال یکی از اولویتهایی است که جنبش دانشجویی اکنون باید به آن توجه کند، اما شاهد اختلاف نظرهایی در زمینه فعالیتهای دانشجویی در این باره هستیم.
دانشجویان یکدیگر را محکوم میکنند، در حالی که اگر دانشجویی پس از پایان فعالیت های دانشجویی خود وارد یک مجموعه دولتی شود امری ناپسند است، اما شاید به نظر شخص دیگری این امر ناپسند نباشد، بنابراین باید مفاهیم جنبش دانشجویی تعریف شود.
خلا مفهومی در بحث جنبش دانشجویی بشدت احساس میشود و باید اولویتهایی چون استقلال و آزادی در فعالیت های دانشجویی به روشن مشخص شود.
برخی از تعاریف نادرست درباره وظایف جنبش دانشجویی، از وابستگیها به افراد یا جریان های خارج از مجموعه ناشی میشود که برای مثال در دورههای گذشته به جای آن که افراد تلاش کنند تا جمع را درباره نظر خود قانع نمایند، به دنبال تامین نظر دیگران خارج از مجموعه و رسانهای کردن آن برمیآیند که در این زمینه، مشکلات بسیاری را داشته ایم و این فردگرایی به طور کامل مشهود بوده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم بدعتهایی است که طیف علامه دفتر تحکیم وحدت در تشکلهای دانشجویی وارد کردند که هنوز هم آسیب های آن دیده میشود؛ برای مثال نامه نگاریهای بدون امضا، جعل امضا، مهر و سربرگ، اعلام موضع از دفتر تحکیم بدون مشورت با اعضای تحکیم و فردگراییهایی که از برخی افراد شاهد بودیم که به واسطه آن که رسانهها وی را به عنوان سخنگو میشناسد، نظرات شخصی خود را رسانهای میکنند و این رخدادها، نمونه بارزی از بی اخلاقی بود.
یکی از مشکلاتی که بیاخلاقی ها را به وجود آورد، این بود که افرادی در تحکیم وحدت به جای آن که محور وحدت و اتفاق نظر باشند، بیشتر در اختلافات و اخلاف نظرها تمرکز میکرد.
من برخلاف نظر آقای علمشاهی معتقدم ما در زمینه فقه سیاسی با خلأ روبرو هستیم، به طوری که مفاهیم تئوری غربی جایگزین مباحث سیاسی می شود و این مباحث به عنوان پارادایم در تشکلها و استادان مطرح میگردد؛ چرا که فقه سیاسی نتوانسته است مباحث خود را به عنوان تئوری سیاسی از فقه استخراج کند و در اختیار دانشجویان و استادان علوم سیاسی قرار دهد، بنابراین در اینجا ضعیف بودن فقه فردی موجب ضعیف شدن اخلاق سیاسی شده است.
در مجموع شاهد هستیم که اخلاق سیاسی در بعد اجتماعی آن در جامعه با اشکال روبرو شده است؛ یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که ممکن است ما در زمینه اخلاق، یک فرد را کامل بدانیم و او برای مثال در اخلاق فردی خود دروغ نگوید، اما هنگامی که در جمع قرار میگیرد بنابر مصلحتهای سیاسی دروغ گفتن را جایز بشمارد، در این صورت با تناقضاتی روبرو میشویم؛ این در حالی است که اخلاق و فقه سیاسی نتوانسته است این امر را به درستی تبیین کند و این باید مورد آسیبشناسی قرار بگیرد؛ ما در این زمینه مشکل داریم و نمیتوان اخلاق سیاسی فردی را به اخلاق جمعی تعمیم داد.
مهدی عباسیمهر: مفاهیم جنبش دانشجویی به خوبی تعریف نشده است
در ابتدا سوال مهم این است؛ چرا اصالت را در فعالیت تشکیلاتی قرار بدهیم؟ وقتی یک فعال دانشجویی وارد فضای دانشگاه میشود با سوالات متعددی مواجه میگردد و اولین موضوعی که برایش پیش می آید، این است که من برای فعالیت در دانشگاه باید وارد یک تشکل دانشجویی، کانون یا انجمن بشوم که متاسفانه اکنون به آن عنوان سیاسی میدهند.
امروز دانشجویان امکانات متعددی را برای فعالیتهای دانشجویی دارند، حال اینکه دانشگاه توانسته است پاسخگوی نیازهای دانشجویان باشد یا نه بحث دیگری است، اما باید بپذیریم که دانشجویان کانالهای دریافت اطلاعات بسیاری دارند و هر فرد برای خودش یک سطح قابل توجهی از رشد سیاسی و اجتماعی قائل است.
یکی از مبادی که میتوان بر روی آن بسیار کار کرد، این است که در 30 سال گذشته آسیبشناسی درستی بر این موضوع صورت نگرفته؛ برای مثال در برههای گفتهایم که فعالیت دانشجویی ضعیف است و در زمانی دیگر مدیریت دانشگاهها را ضعیف دانسته ایم، اما هیچ گاه از این منظر نگاه نکرده ایم که فضای سیاسی به خوبی مدیریت نشده است.
اگر بخواهیم از بعد کلی نگاه کنیم باید بگوییم که سطح آگاهیهای فرهنگی و اجتماعی مردم ما بالاست و استفاده از تلویزیون، مطبوعات و اینترنت این آگاهی را افزایش داده، ولی چرا متأسفانه این نگاه در دانشگاه ما به خوبی تبیین نشده است؛ ما شاهدیم که دانشجویان کشور ما فضای دانشگاه را اشباعشده میبینند و فضای کاملی برای اجرای ایدههای خود نمییابند.
زمانی که من در دوران اصلاحات وارد انجمن اسلامی شدم، این انجمن هژمونی خود را داشت و اتفاقاً برنامه آموزشی مشهد در حال برگزاری بود و سازکار تشکیلاتی داشت، برای مثال در انتخاباتی که من وارد شورای مرکزی شدم شاهد بودم حدود 2000 نفر به پای صندوق های رای آمدند، اما وقتی انتخاب شدم و نیازهای واقعی جامعه را دیدم، متوجه شدم که دستم خالی است، حتی وقتی مبادی فکری بالاتر را نگاه کردم، مشاهده نمودم توشه بار علمی کم است.
عاملی که موجب آسیب به جامعه می شود، این است که تا زمانی که فردی اظهارنظری نکرده، کسی به دنبال تحقیق نمی رود و به منابع فکری مراجعه نمی کند و همه منتظرند تا دیگران در این زمینه نظر بدهند.
برخی به دنبال مصداق آزادی رفتند و عدهای به دنبال عدالت که هر دو دسته شاهد آسیبهای آن بودند؛ واقعیت مطلب این است که کرسیهای علمی برگزار می شود تا ما بتوانیم سطح فکری و فهم تئوری جامعه را به فهم قابل قبولی برسانیم؛ این در حالی است که ضعف بسیاری در این زمینه داریم و اخلاق یکی از این موارد است.
اگر شما تمام قرآن را تورق کنید و مفاهیم را ببینید، خواهید فهمید که ایمان بسیار گستردهتر از اخلاق و عدالت است و این موارد در زمره ایمان قرار میگیرند، بنابراین باید مفاهیم و ساختارها به خوبی تبیین شوند؛ برای مثال تشکلهای دانشجویی چند دفتر در کشور دارند؟ آیا توانسته اند بخشی از بدنه تئوریک باشند؟
وقتی مفاهیم را بررسی میکنیم، می بینیم که ساختارها نمیتوانند به ما در این زمینه کمک کنند و جنبش دانشجویی در تشکیل بدنه تئوریک نقشی ندارد و ما با بحران گفتمانی در این امر روبرو هستیم، در حالی که اگر سازوکارها در این زمینه تشکیل شود به خوبی میتوان بر روی آن کار کرد.
زهرا احمدی: جنبش دانشجویی باید به تعریف رسالت تاریخی خود را بپردازد
موضوعی که به نظر من باید تبیین شود این است که اگر بخو.اهیم زندگی یک دانشجو را بررسی کنیم شامل چهار مرحله میشود که از سویی دانشجو باید در کنار کارهای علمی خود به کار تربیتی و خودسازی بپردازد و از سویی به آرمان های انقلاب توجه داشته باشد؛ همچنین دغدغههای نیز دارد که این امر در زندگی دانشجویی کمتر است.
اگر بخواهیم جنبش دانشجویی را مورد آسیب شناسی کنیم برخی از فعالین دانشجویی وظیفه خود را در قبال انقلاب بدرستی نمیدانند و درک درستی ا زاین فضا ندارند، مقتضیات خود و جامعه را نمیشناسند و روح زمان را درک نکرده اند.
رای مثال در تشکلهای دانشجویی جَوی به وجود می آید که موجب می شود فرد تنها بتواند در فعالیت ها شرکت کند، اما مطالب در وی نهادینه نمیشود.
یکی از این موارد عدم مبارزه با نفس است که موجب خودمحوریهای شخصی در این زمینه میشود.
سومین مبحث این است که برخی افراد وارد تشکل ها میشوند و از عمل صحبت میکنند، اما در واقعیت امر نه تنها نظر جدی ندارند، بلکه به طور جدی عمل نیز نمیکنند.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم، این است که قدرت اصلاحات درونی را نداریم و خیلی راحت مسئولان را نقد می کنیم؛ این در حالی است که وقتی مجموعهای نتواند قدرت اصلاح خود را داشته باشد قدرت اصلاح را در جامعه را نیز نخواهد داشت، به این ترتیب به معنای واقعی جنبش دانشجویی نداشته و تاثیرگذار نخواهیم بود.
از سویی افرادی شناخته شده یا گمنام از این خلاء استفاده میکنند و بزرگترین ارزش یک مجموعه که آزادی است را مورد چالش قرار میدهند، بنابراین محصول شرایط موجب می شود که و به اسم دفاع از نظام وانقلاب جنبش دانشجویی را به استحاله میکشانند و محصول این رویداد تلخ ضربات جبرانناپذیری را بر پیکره این جنبش بوجودآورده است از سویی نگاه آرمانی عقبه دانشجویی این جریان به منظری سهمخواهانه و انتظامی و محاسبهگر تنزل یافته و در پرتو سود وزیان محاسبات سیاسی نگاهی آرمانی و جنبشی آن رنگ باخته است، از سویی دیگر مرتبه و ارزش این جنبش رادر نظر گروههای مختلف سخیف ساخته که این اجازه را به خود میدهند که به این جریان به چشم اکله و عمله خود بنگرند البته این امر با روح استقلال و آزادیخوهی این جنبش در تضاد است.
ما نباید افتخار کنیم که از همه سلیقهها در تشکل استفاده شده است؛ چراکه اگر تشکیلات قوی باشد باید بتواند نیرو تقویت کند.
به نظر من اگر چنین امری صورت گرفت به اساسنامه و مرامنامه به خوبی عمل نشده است؛ چرا که با عوض شدن دولتها رویکرد مدیران در برخورد با مجموعه های دانشگاهی تغییر می کند و مدیران با برخوردهای سلیقهای خود آسیب هایی را به فعالیت دانشجویی وارد می کنند که باید انجمن اسلامی بتواند این امر را به خوبی تبیین کند.
اکنون کار به جایی رسیده است که هر کسی میتواند وارد انجمن اسلامی شود و هر کس میتواند در رای گیری آن شرکت کند، در حالی که ما یک اصولی داریم که قابل تغیییر نیست، برای مثال ولایت فقیه جزو اصول اساسی ماست، اما ساختارهای ریاست جمهوری قابل تغییر می باشد، بنابراین تشکیلات باید به اقتضای زمان انعطافپذیری عقیدتی داشته باشد.
ما شاهد بودیم که در دهه اول انقلاب انجمن اسلامی به خوبی عمل کرد، اما در دوره دوم و سوم این گونه نبود و با توجه به اینکه اکنون در دوره چهارم دهه پیشرفت و عدالت هستیم که به گفته مقام معظم رهبری در یک پیچ تاریخی هستیم که هر هزار سال یک بار اتفاق می افتد، باید بگویم که انجمن های اسلامی نیز باید به گونه ای عمل کنند که این اقدام در رفتار و عمل آنها نمود داشته باشد؛ همچنین انجمن ها باید مقتضیات زمان خود را بشناسند و نباید جامعه با سیاستهای 30 سال پیش اداره شود؛ برای مثال بیداری اسلامی یکی از موضوعاتی که باید تبیین شود یا در زمینه اقتصاد مقاومتی باید اقدامات موثری انجام گیرد.
خواه یا ناخواه دولتها از تشکلهای دانشجویی قویتر هستند، اما تشکلهای دانشجویی باید با تکیه بر مبانی خود بتوانند تأثیرگذاری داشته باشند و هدف خود را شناسایی کنند ووابسته به دولت نشوند چراکه دولتها از تشکلهای دانشجویی استفاده ابزاری میکنند ، بنابراین باید این موضوع که چرا افراد در پوششهای مختلف، آزادی را از یک تشکل دانشجویی میگیرند، بررسی شود.
در آخر میگویم بر این اساس جنبش دانشجویی باید بر این اساس متناسب اهداف و آرمان را عمل کند تا از سکوت ور خوت بیرون آید و رسالت تاریخی خود را بازتعریف کند و از همه تعلقات و مصلحتهای کاذب که برای خود ساخته است رهایی یابد و به معنای واقعی زنده بماند وتسلم ارادههای شومی که خیال وابستگی جنبش دانشجویی را دارند نشود و با عزمی راسخ و استوار و پایمردی و رشادت صحنههای افتخارآفرن در جنبش دانشجویی رقم زند و این ننگ را نپذیرد که جریان دانشجویی به شاخه گروهها و افراد مختلف تبدیل شود.